از مقدمه کتاب تسال: تاریخ جدید ارتش اسرائیل
بقلم : پیر رازو (۱)
انتشارات پرن، ۹ مارس ۲۰۰۶ (۲)
برای خواننده:
ناشر فرانسوی پرن نسخه فرانسوی کتاب « تسال، تاریخ جدید ارتش اسرائیل» را در ۶۱۵ صفحه و شانزده فصل بچاپ رساند. این اثر با مراجع متعدد، اسناد گوناگون و چندین عکس گویا، تاریخ تولد ارتش اسرائیل را مستندانه (از نگاه اینجانب، ف.-د.) توضیح و توصیف میکند. هرچند تاریخ این کتاب نسبت بوقایع و کشتارهای غم انگیز جاری در غزه و درفلسطین قدری قدیمی بنظر برسد، اما میتواند به درک بهتری از برخی جنبه ها و دیدگاههای (دکترین) نظامی دولت و ارتش اسرائیل و رفتار هردو از ۷ اکتبر ۲۰۲۴ تا این لحظه کمک کند.
این حوادث و مسئله هسته ای ایران مرا بر انگیخت تا مجددا باین کتاب رجوع کنم. امید دارم تا فصل آخر ۳۱ صفحهایی این اثر که به تاریخچه فعالیتهای سری اسرائیل برای دستیابی به تکنولوژی و تولید سلاحهای هستهای و موشکهای قادر بحمل بمب اتمی اختصاص یافته است را بعدا در اختیار خوانندگان مورد علاقه قرار دهم.
نویسنده، دغدغه خاطر و هراس دائمی دولت اسرائیل از دستیابی بدانش، کاوشگری و فعالیتهای هسته ای، ولو غیر نظامی، پایه گرفته در عراق در دوران صدام حسین و در ایران در دوره رژیم سلطنتی محمدرضا پهلوی را تشریح میکند. رهبران و پایه گذاران حکومت اسراییل، دستیابی به تسلیحات هسته ای را برای حفاظت و شاید حتی ضامن اصلی موجودیت و حیات آن، همواره بسیار عاجل میدانستند. رهبران، سیاستمداران و دولتمردان اسراییل هنوز هم این تسلیحات را راهبردی میدانند و همچون مردمک چشم از ان مراقبت میکنند. در این راستابا هرگونه تقابل و گزند رسانی به این «نگین» خود نه تنها شدیدا مخالفت میکنند، بلکه از دست زدن به اقدامات تهاجمی نیز ابا و شرم و حیایی هم ندارند. رهبران اسرائیل ازهمان ابتدا بطور همزمان فعالیتهای هستهای رسمی، لذا آشکار و غیر محرمانه، و فعالیتهای بسیار محرمانه با اهداف نظامی را پیریزی کردند و به اجرا گذاشتند. دولتمردان اسرائیل همواره از اینکه مبادا کاوشگری و فعالیتهای هستهایی غیر نظامی که بطور رسمی و علنی در این دو کشور رقیب پا گرفته بودند، رفته رفته و بطور سری یک سمتگری نظامی پیدا کنند، هراس داشته و دارند. ضرب المثل مشهور «کافر همه را به کیش خود پندارد» بخوبی این نگاه شکاکانه و تا حد هیستریک، هراس دائمی و خصومت حکومت، رهبران، سیاستمداران و دولتمردان اسراییلی را بخوبی توصیف مینماید. این مجموعه همواره در کمین فرصت بودهاند تا «دندانی که شاید روزی برایشان دردآور باشد را هر چه سریعتر از بیخ بکنند». بهمین دلیل، و با غنیمت شمردن جنگ صدام علیه ایران، پس از مدتها تمرین متمادی پیگیر برای آمادهسازی، سرانجام تأسیسات هستهای عراق را با استفاده از هواپیما (و نه موشک از راه دور) بمباران و تخریب کردند. بدینگونه شاید برای همیشه و یا حداقل برای سالهای طولانی خیالشان از جانب یکی از رقبا راحت کردند. تاریخ قدیمی نگاه و برخورد راهبردی اسراییل با مسئله هستهای ایران، چه در زمینه غیرنظامی و چه نظامی، بیانگر آنستکه این موضوع و اصولا دستیابی و کسب تجربه در زمینه دانش و تکنولوژی هستهایی باید بیش از هر چیز از منظر یک مسئله «ملی» و مستقل از رژیم و سیاستهای حاکم در ایران مورد کاوشگری و برسی موشکافانه و در جهت منافع ملی، صنعتی/تکنولوژیکی، ضروری و حیاتی میهنمان قرار گیرد. نویسنده تشریح میکند که فعالیتهای هستهای سری اسرائیل با اهداف نظامی و دستیابی بسلاح اتمی منشأ و آغازگر جنگ ۶ روزه اعراب و اسراییل در۱۹۶۷ بوده اند. جمال عبدالناصر از فعالیتهای سری اسرائیل از قبل خبردار شده بود.
جا دارد تا از دوست عزیز و گرامیم جناب آقای ا.باقری که با محبت همیشگی پذیرفتند تا این نوشتار را ویرایش کنند صمیمانه تشکر و قدردانی کنم. پیشاپیش هم با ٰعرض احترام به آقای پیر رازو برای زحمات بیشمارشان برای نگارش این اثر صمیمانه از ایشان عذرخواهی و ابراز تاسف کنم که اگر نتوانستم اینجا و آنجا بتمام جزئیات، موضوعات و زوایای مختلف اثرشان دقیقا مشرف شوم و از این طریق مرتکب اشتباهات کوچکی شده باشم. از این بابت متاسفم و مجددا عذرخواهی میکنم.
به امید روزهای خوشتر و صلح پایدار جهانی.
سرفراز باشید.
ف.ـد.، ۱۴ اوت ۲۰۲۴
*************************************
تسال: تاریخ جدید ارتش اسرائیل
نویسنده در ابتدا به دو نقل قول اشاره میکند که به بیانی ساده گویای شرایط کنونی میباشند.
کلمات روشنگرانه امین معلوف، این نویسنده، ادیب و خبرنگار لبنانی الاصل مسیحی و دبیر دائمی آکادمی فرانس و عاشق عمر خیام، بطور شگفتاوری تفکر، دکترین و رفتار حاکم بر دولت و ارتش اسراییل را عیان میسازد.
«جنگی که در حال حاضر اسراییل و خاورمیانه را از هم میپاشد، واقعیت روزانه دو رویا است که بی پایان بر سر یک منبع، همان کمبود مبارزه میکنند.»
مارک هالتر، «اسرار اورشلیم»
«از لحظه ای که مردم احساس ترس می کنند، واقعیت این ترس است که باید در نظر گرفته شود،نه واقعیت تهدید.»
امین معلوف، «هویتهای کشنده»
آقای پیر رازو در پیشگفتار اثر خود مینویسد:
خروج آریل شارون از صحنه سیاسی خاورمیانه بیشک به پایان یک دوره مهر میزند. دوران بنیانگذاران قهرمانی که از ابتدای استقلال اسرائیل در تمام جنگهای آن شرکت داشتند و با شرکت کامل در زندگی عمومی بتحکیم موجودیت دولت عبری بطور تمام عیار کمک کردند.
امروز آغازگر دوره جدیدی در تاریخ اسرائیل میباشد. دورهای که در آن نظامیان شاید دیگر باندازه سابق از قدرت برخوردار نباشند. نشانهایی از گذشت زمان. زیرا در انتخابات سراسری ماه مارس ۲۰۰۶ هیچ یک از نامزدهای جدی و حتی شیمون پرز که تنها بازمانده از میان شخصیتهای تاریخی که سالهای نخست پیدایش اسراییل را رقم زدند، هیچ کدام سابقه خدمت در ارتش را نداشتند. تاکنون کسی حضور ژنرالهای بازنشسته در رأس اهرمهای اصلی زمام امور کشور، اعم از سیاسی، مدنی، اقتصادی، صنعتی، علمی و دانشگاهی را زیر علامت سوال نبرده است. با توجه به نقش ارتش در روند سازندگی اسرائیل، نظامی شدن جامعه در کنار نظام آموزشی و نهادهای مسئول ترویج آرمان صهیونیستی برای مدتی طولانی بعنوان یک واقعیت پذیرفته شده است. دلیل اینهم بیشتر از این ناشی میشود که جنگ از جایگاه والایی در سازمانگری نهادینهایی کشور برخوردار بوده است. همین امروز هم احساس زندگی کردن در حکومتی که دائما در مناقشه میباشد و درون یک قلعه در محاصره قرار گرفته است، همچنان در قلب هر اسرائیلی کلیمی عمیقا ریشه دوانده است. همانطورکه نویسنده دیوید گراسمن (۳) اشاره میکند: «تصور اینکه اسرائیل در سال ۲۰۲۵ چگونه خواهد بود یک تابو است. همه چیز باید بر دفاع عاجل از کشور متمرکز گردد. این دوراندیشی که (آیا) کشور قادر خواهد بود تا در ربع قرن اتی وجود داشته باشد، خود بمعنی زیرپا گذاشتن اصل جزم (دگم) تهدید دائمی علیه اسرائیل میباشد». از نظر آلن دیکهف(۴)، متخصص علوم سیاسی، «نظامیگری (میلیتاریزم) مدنی، اسرائیلیها را باینجا میکشاند تا تمام مسائل را از زاویه یک منشور امنیتی بررسی کنند. جنگ به یک پاسخ عادی و مشروع تبدیل میشود. در حالیکه در اقصا نقاط جهان این دولت است که یک ارتش را در اختیار دارد، در اسرائیل این ارتش است که صاحب دولت میباشد». فراتر از این احساس ناامنی، اسرائیلیها بر این اعتقادند که در یک کشوری دموکراتیک زندگی میکنند، حتی اگر برخی از خود این سوال را بکنند که چرا تاکنون مقامات در تعیین مرزهای حکومتی (مرزهای اسراییل) از خود اجتناب نشان میدهند. برخی از مردم تٰـعجب میکنند تـاکـنون مـاهـیت روابطی که اسـرائـیل و کـلیمیت را بـه یک دیگر پـیونـد میزند مشخص نشـدهاند تا (مرزهای میان) سکولار یا تئوکراتیک بودن کشورشان را شفاف سازد. آیا احتمالا ما نباید این دو دلیلی که باعث شدهاند که اسرائیل، فعلا، برای خود قانون اساسی تنظیم نکرده باشد، را در مد نظر داشته باشیم؟
حتی اگر قدرت ارتش رو بکاهش برود، (باز هم) ارتش همچنان از یک جایگاه مرکزی در جامعه اسرائیل برخوردار است. برای
درک بهتر ازاهمیت (نقش) ارتش، باید بخاطر داشت که بیش از ده درصد از جمعیت کلیمی زیر پرچم خدمت میکنند و یا دائما بعنوان نیروی ذخیره دورهای (نظامی) را طی میکنند. این امر موجب شده که اسرائیل به نظامیترین کشور در خاورمیانه تبدیل شود. اهمیت ارتش حتی بیشتر از این است. ارتش احتمالاً تنها ملات واقعی برای ایجاد اتحاد در کشوری تکه تکه شده که از (جانب) نیروهای متضادی که بیش از بیش قدرتمندتر میشوند و انرا شقه میکنند، میباشد. زیرا عمر صهیونیسم سکولار بسر آمده است. بعلاوه نظام آموزشی زیر فشار مرکبی از فردگرایی مدرن و جنبشهای مذهبی سنت گرا (ارتدکس) بمرور زمان رادیکال شده است.
در واقع و اکنون که تهدیدات نظامی خارجی دیگر در مد نظر نیستند اکثریت قریب باتفاق مردم اسرائیل هنوز ارتش را تنها
نهادی به حساب میآورند که قادراست تا انسجام کشور چند نژادی شده و تمامی مشکلات ناشی از آن را که پدران بنیانگذار اسرائیل بیشک تصورش را هم نمیکردند تضمین نماید. نوشتن تاریخ تسال (ارتش اسرائیل) نهایتا امکان میدهد که ما تحولات روابط بین المللی در خاورمیانه را تحلیل و درک کنیم، چون ارتش اسرائیل اغلب سیاست خارجی اسرائیل را دیکته کرده است .ارتش این نفوذ را با موقعیتش بعنوان پرقدرترین نیروی مسلح در منطقه توجیه میکند. از این منظر، این اثر به پرسشهایی چون نقش قدرتهای بزرگ، اهمیت عامل هستهای، وزن سرویسهای اطلاعاتی و یا حتی تأثیر تروریسم بر سیاست امنیتی اسرائیل و همسایگانش میپردازد. این کتاب کلیدهای جدیدی را در مورد همه این موضوعات در اختیار میگذارد که به امکان کشف چهره پنهان درگیری (ها) در خاورمیانه کمک میکند.
در این مسیر ما با شخصیتهای مهم ارتش اسرائیل، از ژنرال گرفته تا دون پایینترین درجه داران، هوانوردان، ملوانان و بدون فراموش کردن چتربازان روبرو خواهیم شد. ما همچنین با موفقیتها و شکستهای ارتش اسرائیل، درهم شکستن افسانهای فراوان، و بر ملا گردیدن بخشهایی که قبلا ناشناخته مانده بودند و یا عمداً پنهان نگهداشته میشدند را بطور مددل آشنا خواهیم شد. زیرا بغیر از ارتش آمریکا، چه ارتش دیگری از پایان جنگ جهانی دوم تاکنون بیش از ۴۲۰۰ تانک، ۶۸۰ هواپیما و حدود بیست کشتی دشمن را در نبرد منهدم کرده است؟ در طول این مدت کدام ارتش ۹ جنگ خارجی یا داخلی کرده و دهها حمله شگفتآور را در کشورهای دور دست بانجام رسانده است؟ این موفقیتهای فراوان، بشکل گرفتن یک اسطوره قوی از قدرتمندی تقریباً شکست ناپذیر، بیباکی وعدم ترس از دشمنان ارتش اسرائیل کمک کرده اند. ارتشی با حس فداکاری که از همه چیز و یا تقریبا همه چیز رقیبانش اطـلاع دارد. ارتشی با روحیه رزمندگی فوق العاده در خدمت مردمی میباشد که در طول تاریخ تحقیر شدهاند. یک اسطوره بینهایت قوی که در مخفف معروف تسال(۵) شکل و شمایل تقریبا انسانی بخود گرفته است و در منظر مردمیکه از هولوکوست برای همیشه حک خوردهاند حلول یک حاکمیت باز یافته میباشد. حضور زنان یونیفورم پوش، نیروهای ذخیره همواره آماده، افسرانی با چهرههای آرامبخش، ژنرالهای قاطع با عینک ریبان و کلاه صحرایی بسر و کیبوتصهایی باانگیزه که بیل و تفنگ را با هم در دست دارند باین اسطوره زینت میبخشند.
این اسطوره برای اولین بار توسط بنیانگذاران اسرائیل، مـانـند بن گوریون یا گلدا مایر، که با انرژی خارق العاده و با خواست تداوم بخشیدن به آرمانی (ایده آل) چندین هزار ساله مبتنی بر یک بینش سیاسی بلند پروازانه، بوجود آمد. قدرت زمینی و هوایی این ارتش بسیار مکانیزه شده و هواپیماهای افسانهایی (مانند میراژ معروف)، اراده مصمم ارتش در تحمیل کردن خود در تمام صحنه های عملیاتی به لطف برتری تکنولوژیک، را بنمایش میگذارد. این افسانه یقیناً و با دقت توسط تبلیغات غربی در طول جنگ سرد پرورش داده شده است. برای افکار عمومی آسیب دیده از شوا با خاطره اغشته به احساس گناه، غیرقابل تصور بود که از دولت عبری در برابر کشورهای عربی که در آنزمان مورد حمایت اتحاد جماهیر شوروی بودند، پشتیبانی ننمایند. از این منظر، موفقیتهای تسال برای راهبردگران (استراتژیستهای) غربی این فرصت را بوجود آورد تا با اطمینان بخود، بر برتری دکترین و جدیدترین سلاحهای نظامیشان در برابر تهدید شوروی تاکید دشته باشند. اینهم از افسانه تسال.
اما، برای ناظران آگاه این تصور پیچیدهتر است. ارتش اسرائیل از آغاز جنگ استقلال تا انتفاضه دوم
در واقع با شکستهای سختی روبرو شده است. از نقطه نظر تاریخی و علیرغم موفقیت تاکتیکی غیرقابل انکار، عملیات جنگی «صلح در گالیله» در ژوئن ۱۹۸۲ در لبنان شکست خورد. در یک ارزیابی بلند مدت، جنگی که اسراییل بیش از نیم قرن علیه فعالیتها و عملیات ترور فلسطینیها پیش برده است را نمیتوان یک پیروزی توصیف کرد و بیشتر علائم یک شکست بریده بریده را دارد. از نظر عملیاتی، بسیاری از حملات، بویژه در جنوب لبنان، به فاجعه تبدیل شدند. اقدامات دیگری که موفقیتهای تاکتیکی تلقی میشوند، برای مثال حمله بسیار بحث انگیز به مقر فرماندهی فلسطین در کرمه در اردن در بهار ۱۹۶۸ در واقع مفهوم شکست (محرزی) را پنهان میکنند. چه در طول جنگ فرسایشی ۱۹۶۹ـ۱۹۷۰ و چه در مرحله اول جنگ یوم کیپور (۱۹۷۳) و یا حتی در طول جنگ لبنان (۱۹۸۲ـ۱۹۸۵) راهبردگران (استراتژیستهای) اسرائیلی نیز اشـتباهـات گـاه سـنگینی داشته اند.
برخی از ژنرالها با مردم غیرنظامی در قلمرو تابع اختیارشان مانند حکام (پروکنسول) یا حتی مستبدان واقعی رفتار کردند. برخی دیگر در طول جنگ شش روزه (۱۹۶۷)، جنگ یوم کیپور یا حتی در جنگ خلیج فارس (۱۹۹۱) بدون ملاحظه ازدست زدن باقدامات خطرناک، حتی اگر به قیمت تهدید تعادل جهانی باشد، ابا نکردند.
چه عمدا و یا چه سهوا، مقامات و مسئولین نظامی اسرائیل، به اعمال خشونتها اجازه دادند و یا بر آن سر پوش گذاشتند که برای همیشه اعـتبار و شهرت تسال را لکه دار کردند. برای مثال در دیر یاسین (۱۹۴۸)، کیبیا (۱۹۵۳)، یا اخیراً در کــنعا (۱۹۹۶) و جنین (۲۰۰۲). برخی مانند مناخیم بگین یا آریل شارون در استفاده از ابزار نظامی برای جاهطلبیهای سیاسی خود، ابایی نکردند. برخی دیگر مانند موشه دایان و ایهود باراک، کورکورانه بدنبال شهرتشان بودند. افرادی چون اسحاق رابین و شیمون پرز، گرچه ازویژگیهای فراوانی برخوردار بودند، نهایتا انرژی خود را صرف رقابتهای عقیم کردند. بدتر از همه، ارتش اسرائیل، زمانیکه ضروری دانست، تمام اصول اخلاقی و لزوم حفظ حرمت انسانی رقیب را زیرپا گذاشت و بیدرنگ اسیران را از بین برد و یا شکنجه کرد.
این اثر دو هدف را دنبال میکند:
از یک سو، خلاصهایی کامل، عینی و جاری از تاریخ ارتش اسرائیل و جزئیات عملیاتی و صنعتی آنرا ارائه میدهد و از سوی دیگر، ارتش اسرائیل را در جایگاه ژئوپلیتیک خود قرار داده و دادههای اطلاعاتی در مورد روابط پیچیده میان بازیگران مختلف در مناقشات خاورمیانه را ارائه میکند. این کتاب ثمره بیست سال کاوشگریهایی میباشد که مرا از پاریس به تل آویو با گذار از واشنگتن، اسلو، لندن، تونس، اورشلیم و میدانهای نبرد در کرانه باختری، جولان و سینا، کشاندند. من همچنین به جدیدترین منابع اتکا کردهام. برخی از آنها تنها پس از پایان جنگ سرد، در اوایل دهه ۱۹۹۰، از رده طبقه بندی خارج شده اند.
بنظرم آمد تا برای منسجم کـردن متن، این تاریخ را به سه بخش تقسیم کنم. اولین قسمت به برسی یکدوره طولانی که در طی آن ارتش اسرائیل از زیرزمینی بودن خارج گردید و علنی شد تا قبل از اینکه چهــره بــد نــامــی بــخود بــگیرد اختصاص دارد.این بخش شامل فصلی میباشد که از دوره باستان آغاز میگردد و بٰعد از مبارزات در سینا (۱۹۵۶) بپایان میرسد و درکی (بهتر) از راهبردگران و جنگجویان اسرائیلی آیندهنگر را ارائه میدهد. بخش دوم به جشن پیروزی ارتش اسرائیل اختصاص داده شده است که پس از جنگ شش روزه در سال ۱۹۶۷ و علیرغم عملکرد ضعیف ارتش در طی جنگ یوم کیپور، بمرجع و نشانه برتری در نزد راهبردگرایان (استراتژیستهای) در سراسر جهان تبدیل شده است. بخش سوم به تشریح آغاز رکود ارتش اسرائیل از جنگ لبنان به بعد میپردازد. چهره ارتش اسرائیل در حال تیره شدن است و انتقادهای فراوانی را در خود اسرائیل هم برانگیخته است. این انتقادات موضوع اقدامات مذموم و بارهای بیش از حد سنگین این نهاد نظامی، که ناشی از فقدان یک دید راهبردی میباشد را شـامـل میگردد. ایـن آخـریـن بـخش بـا فـصلی کـه بـه سـیاسـت هسـته ای اسـرائـیل اخـتصاص داده شـده اسـت پـایـان مییابد و درگیری اسرائیل با اعراب را از زاویه یک منشور غیر متعارف روشن میسازد که برای درک برخی رویدادهای زنجیرهایی اساسی میباشند.
قبل از آنکه شما وارد ایـن سفر طول و دراز در زمان بشوید، باید سه نکته را روشن سازم. اول از همه، من در ایــنجا نظر شــخصی خــود را بیان میکنم واز این و یا از آن جانبداری نمینمایم. دوما، من بدنبال حمایت و یا انتقاد سیستماتیک از مدل نظامی اسرائیل نیستم و صرفاً خود را وقف تجزیه و تحلیل واقعیات کردهام. در اخر، اظهارات من بهیچوجه قصد تحمیل یک «نگرش خاص» از تاریخ، که تفسیر آن ذاتاً (همواره) درحال تکامل (دائمی) میباشد را ندارد، بلکه برعکس، قصد دارد تا با ایجاد راههایی جدید برای تعامل (بیشتر) آنرا به پیش ببرد.
توضیحات و مراجع:
(۱) پیر رازو: Pierre RAZOUX
از همین نویسنده:
– جنگ اسرائیل و اعراب اکتبر ۱۹۷۳: وضعیت جدید نظامی در خاورمیانه، انتشارات Economica، مجموعه کمپین ها و استراتژیها، شماره ۳۰، ۱۳۹۹.
– جنگ فالکلند (با همکاری Charles Maisonneuve)، انتشارات Larivière، مجموعه Docavia شماره ۴۵، ۲۰۰۲، برنده چایزه Académie de Marine.
– شیلی در جنگ، انتشارات Economica، مجموعه دفاع،با مقدمه ای از دریاسالار Pierre Lacoste، ٢٠٠۵.
– جنگ شش روزه از اسطوره تا واقعیت، انتشارات Economica، مجموعه مبارزات و استراتژی ها شماره ۴۴، با مقدمه ای از دریاسالار Pierre Lacoste، ویرایش دوم، ۲۰۰۶.
(۲) انتشارات پرن: Edition PERRIN
(۳) دیوید گراسمن :David GROSSMAN
(۴) آلن دیکهف: Alain DIECKHOFF
(۵) تسال: Tsahal، مخفف Tsva Haganah Israel میباشد که بمعنای واقعی کلمه یعنی «نیروهای مدافع اسرائیل»
2 Comments
برای درک درست نسل کشی ای که جهان شاهد آن است، آشنایی به تفکر و دکترین این سیاست و برنامهای که از مدتها قبل در دستور کار صهیونیست ها از بدو اعلام دولت اسرائیل قرار داشته است حیاتی است.
جناب آقای دوردانی گرامی از اینکه مسؤلیت ترجمه این کتاب ارزشمند را برای آشنایی علاقمندان به حوادث و فجایع خاورمیانه برعهده گرفتهای سپاسگزارم.
با درود و سپاس از پیام شما. سرفراز باشید. دوردانی