نزدیک به یک ماه از ریاست جمهوری دونالد ترامپ می گذرد. همانطوریکه پیش بینی میشد ترامپ دوم در مقایسه با دوره اول ریاست او (۲۰۱۷-۲۰۲۱) ضمن شباهت ها تفاوت هایی نیز دارد. در وحله نخست و بعنوان مهمترین وجه آرایش دولت ترامپ و کسانیکه او را این باردر رسیدن به این مقام شامخ در عرصه بین المللی یاری رساندند انعکاسی از تغییراتی است که در صحنه سرمایه داری جهانی شاهد آن هستیم. بدون نگاه به این تغییر پارادایم تحلیل شرایط پیشرو بسیار دشوار است اگر غیر ممکن نباشد.
- دگردیسی از سرمایه داری سنتی در اقتصاد آمریکا به سرمایه تجاری و فئودالیته دیجیتال چگونه اتفاق افتاد؟
اگر نئولیبرالیسم در دهه های ۱۹۸۰ و تا نیمه های ۱۹۹۰ به آرامی بر سیستم های اقتصادی- سیاسی جهان تسلط پیدا کرده بود. دو دهه بعد یعنی ۱۹۹۰ و ۲۰۰۰ سالهای ظهور جهانی شدن سرمایه با تمام سرعت و شدت خود بود. جهانی شدن همزمان ضرورت پدیدار شدن اشکال نوین سرمایه داری نیز بود. خروج صنایع از غرب بدنبال پیداکردن نیروی کار ارزان غیر متخصص اتفاق افتاد. اما انتقال تاسیسات مود نیاز بدون پشتوانه مالی برای توسعه امکان پذیر نبود و از آنجا بود که نفوذ سرمایه مالی بر روابط صنعتی گسترش یافت، هولدینگ های مالی کنترل بسیاری از کمپانی های بزرگ را بدست گرفتند تا بجایی که عملا بانک ها و موسسات مالی به صاحبان صنایع، تاسیسات و أموال مراکز تولید تبدیل شدند و صنعتگران را از چرخه تولید بیرون راندند. برای این صاحبان جدید طبیعتاً افزایش سود و کاهش هزینه حرف آخر را میزد. این صنایع به دست کسانی اداره میشدند که متخصص مالی بودند و گاه بدلیل اولویتی که در این جهت داشتند و کاستی اطلاع در صنعت مربوطه برخی از کمپانی های عظیم را عملا به ورشکستگی کشانده و به ناچار از عرصه رقابت بازار دور کردند.
سه دهه اخیر همزمان با رشد تکنولوژی های نوین را در عین حال باید دوران ظهور صنایع دیجیتال و بالطبع گذار از سرمایهداری سنتی به سرمایهداری دیجیتال نیز در نظر گرفت. در این مرحله از جهانی شدن انباشت سرمایه انتقال بخش تولید به خارج از جهان غرب و بویژه شرق آسیا ادامه یافت و سعی دولت های غرب به منظور کنترل اطلاعات دیجیتال بر آن بود که تحقیق و توسعه تکنولوژی در محدوده آمریکا و غرب بماند و تنها پروسه ساخت و تولید آن به شرق منتقل شود. این نیت اما کاملا قابل اجرا نبود و بسیاری از کشورها و بویژه چین توانستند با مهندسی معکوس به تکنولوژی های محافظت شده نیز دسترسی پیدا کنند. در پاره ای از موارد اکنون نمونه های چینی علیرغم محدودیت ها و تحریم ها گوی سبقت از تولیدات آمریکایی ربوده اند. دولت های بر سرکار آمده از هر دوحزب سیاسی ایالات متحده مدتهاست که از تیغ تحریم صادرات و منع واردات برعلیه چین استفاده میکنند.
تغییرات پیش آمده در اقتصاد آمریکا باعث شده است که تمرکز بیشتر برصنایعی قرار گیرد که در بخش تکنولوژی قرار دارند. در عین حال با کمک دولت ها از هر دو حزب تمرکز سرمایه و بازار در دست معدود ابرکمپانی های فرا ملیتی قرار دارد. در گذشته قوانین ضد انحصار به رقابت در صنایع داخلی کمک می کرد، اما تمرکز در مالکیت صنایع و بازار باعث شد که دولت ایالات متحده در دهه های اخیر مانع از ورود تولیدات خارجی برای رقابت با صنایع داخلی شود.
نکته دیگری که به مرور در صنایع داخلی آمریکا اتفاق افتاده است ظهور کسانیست که با خریدن سهام دیگران به قیمت بالا اکنون هریک بیشترین سهام ابرکمپانی های دیجیتال را در دست دارند. این امر باعث میشود که تعداد انگشت شماری میلیاردر شناخته شده بتوانند به تنهایی کنترل این ابر کمپانی ها را در دست خود بگیرند:
- ایلان ماسک مالک ۲۰٪ تسلا، ۴۲٪ اسپیس ایکس و ۱۰۰٪ ایکس (سابقا تویتر) است. ثروت او بیش از ۴۳۲ میلیارد دلار تخمین زده میشود.
- جف بزوس دومین فرد در لیست ثروتمندان فوربس نیز مشابه ماسک مالک بیشترین سهام در آمازون و کمپانی فضایی بلو اریجین (Blue Origin) و روزنامه واشینگتن پست است. ثروت بزوس بیش از ۲۵۰ میلیارد دلار تخمین زده میشود.
- مارک زاکربرگ و همسرش نیز مالکین بزرگترین صاحبان سهام شرکت متا هستند که شامل فیسبوک، اینستاگرام و واتزآپ میشود. سرمایه انها که سومین میلیاردر های امریکا بشمار میایند نیز بیش از ۲۳۰ میلیارد دلار است.
- لاری الیسون مدیرعامل اورکل نیز با ۲۰۰ میلیارد دلار ارزش مالی چهارمین ثروتمند جهان است.
- لاری پیج مالک عمده سهام الفابت-گوگل نزدیک به ۱۷۰ میلیارد دلار ثروت دارد و همکار دیگرش در گوگل سرگی برین ۱۶۰ میلیارد دلار ارزش مالی اوست.
- بیل گیت نیز بنیانگذار و مالک عمده سهام مایکروسافت ۱۶۰ میلیارد ارزش مالی دارد.
بطور کل از میان ۱۰ نفر ثروتمند ترین افراد در جهان ۷ نفر ثروت خود را در بخش تکنولوژی بدست آورده اند[i]. نگاه به این لیست نشان میدهد که چگونه شیفت در ساختار سرمایه داری از صنایع سنتی به صنایع دیجیتال صورت گرفته است. تمرکز ثروت در دست این تعداد معدود از نوآوران در این عرصه بالطبع نفوذ انها را نیز در ساختار دولت رقم زده است. بویژه باید در نظر داشت که ۳ نفر اول نه تنها ثروت غیرقلبل رقابتی دارند بلکه هر سه بر عناصر خودویژه ای در بخش رسانه های عمومی و اجتماعی نیز حکومت میکنند. انتخابات ۲۰۲۴ ریاست جمهوری آمریکا تبلور این تغییر و شیفت عمده ارکان نفوذ بر دولت از بخش ها و سکتور های سنتی به تکنولوژی را شهادت میدهد.
- در مورد تمرکز قدرت کشور در دست ابر میلیاردر ها نگرانی در چیست؟
تفاوت عمده ایکه اکنون شاهد آن هستیم این حقیقت است که در ساختار قدیم سکتورهای مختلف صنعت سعی میکردند با رهبری دولت مرکزی به معامله دست بزنند و منافع خود را لابی کنند. این تقسیم بندی در سطح نفوذ بطور مثال کمپانی های نفتی، کمپانی های تسلیحات جنگی، کمپانیهای اسلحه سازی سبک و شخصی، کمپانی های دارویی و غیره را شامل میشد. اکنون این لابیگری را هر یک از این هفت نفر برای تامین منافع شرکت خودشان انجام میدهند.
نکته دیگرآنست که اداره امور و تصمیم گیری ها در ساختار سنتی کمپانی های بزرگ را هیئت مدیره منتخب کنگره سهامداران و مدیر عامل منتخب هیئت مدیره در دست داشتند که در صورت عدم رضایت سهامداران—که بیشتر محدود به منافع اقتصادی است، قابل تغییراند. در مورد ابر میلیاردر ها چنین ساختار شبه دموکراتیکی نیز دیگر وجود ندارد، چرا که این افراد به تنهایی تصمیم گیرنده هستند و بطور مثال ایلان ماسک تصمیم میگیرد که با خرید اکثریت سهام تویتر در بازار کنترل ان را بدست گیرد و از ان برای تبلیغ به نفع ترامپ استفاده کند. یا جف بزوس با خرید واشینگتن پست یکی از مهمترین روزنامه های لیبرال کشور را تحت کنترل خود بگیرد و مثلا در انتخابات ۲۰۲۴ ان روزنامه را از اعلام حمایت از کاندید مقابل ترامپ منع کند.
و از همه مهمتر آنکه این مولتی میلیاردر ها (حداقل در مورد دو سه نفر اول لیست) اکنون با سرمایه گذاری در صنایع موشکی و ماهواره های اکتشافی و مخابراتی میتوانند نه تنها دولتی مانند ایالات متحده را مقهور قدرت خود کنند بلکه عملا با نیروی ماهواره های خود هر کشوری که بخواهد در مقابل انها قرار گیرد را تهدید نمایند. این تهدیدها علاوه بر امکان جاسوسی از فضا و شنود مخابرات ان کشورها تا امکان خرابکاری در سیستم های نظامی و انرژی ان کشورها هم افزایش می یابد.
- از نظر منافع تفاوت خواستگاه صنایع نظامی-نفتی با صنایع تکنولوژی در چیست؟
اساسا از وقوع انقلاب صنعتی برای دو قرن جنگ ها و کشورگشایی های استعماری در جهت دستیابی به معادن و منابع مورد نیاز کارخانجات صنعتی سنتی و بویژه نفت صورت گرفت. دوران طولانی استعمار هند و کشورهای آفریقایی و آمریکای جنوبی بیشتر برای استخراج معادن و در مواردی برای اشغال سرزمینی به جهت حفظ و کنترل آبراه های استراتژیک اتفاق افتادند.
زمانی دوایت آیزنهاور در سخنرانی خداحافظی اش از پست ریاست جمهوری که آخرین سخنرانی عمومی وی به عنوان سی و چهارمین رئیس جمهور ایالات متحده بود و در یک برنامه تلویزیونی در ۱۷ ژانویه ۱۹۶۱ ایراد شد بر نکاتی تاکید کرد که در ۶ دهه پس از آن همچنان با اهمیت تلقی میشود. این پیام بیشتر به خاطر هشدار او بر اینکه باید ملت در برابر نفوذ بالقوه مجتمع نظامی-صنعتی مقاومت کند، معروف است. در این سخنرانی او همچنین نگرانیهای خود را در مورد برنامهریزی برای آینده و خطرات مخارج انبوه، بهویژه کسری بودجه و چشمانداز تسلط علم از طریق کمک های فدرال، و برعکس تسلط علوم و نخبگان بر سیاستهای عمومی بدون درنظر داشت نیاز اجتماعی بیان کرد. آیزنهاور خود در ایجاد قشر «نخبگان» و دادن قدرت به آن نقش بسزایی داشت، مضاف بر اینکه او خود نه تنها یک ژنرال بود بلکه بعنوان فرمانده کل نیروهای کشور در جنگ جهانی دوم حضور داشت و بعنوان یک قهرمان شناخته میشد که در جنگ پیروز شده بود[ii].
به نظر میرسد که بر طبق پیش بینی آیزنهاور در هفت دهه گذشته صنایع نظامی و تهاجمی(و نه دفاعی) ایالات متحده سیاست های اقتصاد میلیتاریستی و روابط خارجی رژیم مستقر در واشینگتن را با توسعه جتگ افزار و تحمیل جنگ های متعدد هدایت کرده است.
«کشوری را به ما تحویل دادهاند که در چهل سال گذشته در بسیاری از جنگهای آن شرکت کردیم، اما به اندازه طول عمر من، در هیچ جنگی برنده نشدیم!» این سخن جِی دی وَنس معاون رئیس جمهوری آمریکاست در مصاحبه زنده با شبکه سیبیاس[iii]. ونس در ادامه میگوید: ” آنها ارتشی برای ما برجا گذاشتند که با یک بحران بزرگ در جذب نیرو مواجه است، بحرانی که در قیمت خرید تجهیزاتی که کاملاً ناکارآمد هستند میبینیم، هواپیماهای جنگنده را با میلیاردها و میلیاردها دلار میخریم، هزینهها به شدت بیشتر از پیشبینیهاست، و تاریخ تحویل این تجهیزات جنگی همواره با تأخیر همراه است. بنابراین ما به یک تغییر بزرگ نیاز داریم.”
اما اکنون با ظهور بازیگران دیگری مانند ایران در صحنه تولید سلاحهای متعارف، و حرکت جهان بسوی انرژی های تجدید پذیر و غیر فسیلی، رشد، برتری و تمایز اقتصاد آمریکا بیشتر بر توسعه تکنولوژی های دیجیتال استوار شده است. پس از ۷۰ سال اینک زمان آن فرارسیده است که نظام کنترل کننده کشور یکی دو گام در جهت دیگری حرکت کند.
- در مورد کشورهای دیگر تحت کنترل تفاوت دیدگاهی این دو نوع اقتصاد در چیست؟
همانطوریکه در بالا گفته شد، ظهور اقتصاد دیجیتالی عملا فاصله جغرافیایی را نامربوط و غیرضروری میسازد. آنچه در اقتصاد دیجیتال تغییر کرده است تمرکز بر فضای کارگاه و نیروی کار صنعتی است. سابقا محیط کارخانه و کارگاه محل استقرار نیروی کار بود. در صنایع دیجیتال محل کار بیشتر حالت دفتری و آزمایشگاهی داشت که آنهم پس از پاندمی کوید بیشتر تبدیل به دورکاری شده است. این بدان معنی نیست که نیروی کار از بین رفته است بلکه نشاندهنده تغییری است که با اهمیت نیروی کار متخصصِ و دانش بنیان با تاکید در نوآوریهای تکنولوژیک در برابر کار یدی سنتی بوجود آمده است.
بر این اساس برخی کشورهای جهان که دولت و مردمشان به تحصیلات عالی و دانشهای نوین اهمیت میدهند در بازار کار جدید مورد توجه و در چشمانداز روابط گسترده قرار دارند. و البته کشورهای با درصد بالای جمعیت که تحصیلات عالی کردهاند نیازمند دسترسی به وسایل کاربری دیجیتال هستند. این وسایل از تلفن هوشمند تا کامپیوتر و اینترنت و دسترسی به شبکه های ارتباطی و تمامی نیازمندی های این شبکه ها از برجهای مخابراتی گرفته تا سیستم های پیشرفته ارتباط شخصی و کابل های نوری و غیره را شامل میشود. تولید کنندگان این ابزار های جدید مورد نیاز برای کار دیجیتال نیز برای رقابت در بازار جهانی شده باید هزینه توسعه و نو آوری را با افزایش تولید سرشکن کنند. از این جاست که گشودن بازارهای جدید برای فروش و عرضه این تولیدات اهمیت مییابد. در نظر داشته باشیم که بسیاری از کشورها و حتی ایالات متحده اینک با ناترازی واردات و صادرات در مقابل کشورهای تولیدکننده آسیایی بویژه چین روبرو هستند. سیاست ترامپ برای اعمال سود گمرکی بر محصولات وارداتی از کانادا، مکزیک و چین هم بر همین ادعاست که فکر میکند با افزایش تعرفه گمرکی بر واردات میتواند چرخه چندین دهساله ناترازی تولید و مصرف در آمریکا را متوقف کند.
فارغ از این بیثباتی دولت ترامپ منافع ابرسرمایه داران کنونی آمریکا بر پایه هایی استوار است که اساسا با سیستم و منافع ساختار نظامی-نفتی سابق متغایر است. بطور مثال تمرکز حکومت و اربابان سابق بر المان هایی استوار بود که عمدتا بر قدرت نظامی و به مقصود کنترل و توان دسترسی بدون خدشه بر منابع و نفوذ استراتژیک نظامی استوار بود.
ساختار کنونی و منافع این سیستم سرمایه داری نیاز به امکانات نرمافزاری کشورها دارد و بیش از هرچیز نیازمند بازار فروش و نیروی انسانی موردنیاز در سکتور تکنولوزی است.
- چه نکاتی میتواند ایران را برای رهبران جدید دولت پنهان در ایالات متحده به یک شریک استراتژیک مطلوب تبدیل کند؟
همانطوری که در بالا گفته شد اینک تمرکز ثروت و قدرت به دست کسانی افتاده است که برایشان کشورگشایی در توسعه و تولید تکنولوژی برتر و گشایش بازار فروش جدید تبلور مییابد. نیاز عمده این صنایع به نیروی کار تحصیلکرده در علوم نوین مانند هوش مصنوعی است. بنابرین نیاز به قدرت نرم ایران، نیروی کار متخصص در تکنولوژی های نوظهور را مطلوب نموده است.
علاوه براین بعنوان نیازهای معدنی صنایع تکنولوژی و موشکی از مواد خاصی مانند لیتیوم و نیز رنیوم (Rhenium) میتوان نام برد که از نظر حجمی بسیار نادر است و تنها در برخی ایالات مرکزی آمریکا، و در شیلی، قزاقستان و در ایران در جوار معادن مس و مولیبدن پیدا شده است. بیش از ۸۰ درصد رِنیوم در سراسر جهان در تولید سوپرآلیاژها استفاده می شود. این آلیاژها برای ساخت پره های توربین برای موتورهای موشک های بالستیک و هواپیماهای جت و موتورهای توربین گاز صنعتی بسیار مهم هستند. خواص دمای بالای رنیم به این موتورها اجازه می دهد تا با تحمل های بالا تری طراحی شوند و در دماهای بالاتر از موتورهای ساخته شده با مواد دیگر کار کنند. کاربرد عمده دیگر رنیوم که حدود ۱۰ درصد از مصرف جهانی آن را به خود اختصاص می دهد، در کاتالیزورهای پلاتین-رنیوم است که در صنعت نفت برای تولید بنزین با اکتان بالا و بدون سرب استفاده می شود.
ایران نه تنها منابع بی شماری مس، بلکه معادن مولیبدن و رنیم نیز دارد. از تولید مولیبدن در هر سال ۲ تن رنیوم در ایران تولید می شود که به صورت گرد و غبار حاوی گاز هدر می رود[iv].
ماده دیگر مورد نیاز برای ساخت باطری های اتومبیل های برقی و سلول های تولید برق از انرژی خورشیدی لیتیوم است. صنعت لیتیوم ایران نیز طی دو سال گذشته پیشرفت چشمگیری داشته است. در مارس ۲۰۲۳، مقامات ایرانی از کشف ۸.۵ میلیون تن ذخایر لیتیوم در داخل ایران در نزدیکی همدان خبر دادند. اگر درست باشد، این دومین کشف بزرگ لیتیوم پس از ذخیره ۹.۲ میلیون تنی در نمکزارهای شیلی خواهد بود. همچنین شایعاتی در ایران به گوش می رسد مبنی بر اینکه دولت ایران هم عمداً به دریاچه ارومیه در استان آذربایجان غربی اجازه تبخیر برای استخراج لیتیوم می دهد و هم برای این کار با چین همکاری می کند. دولت ایران هر دو شایعه در مطبوعات فارسی را رد کرده است. تولید داخلی لیتیوم و صنعت لیتیوم بومی در ایران نیز می تواند تأثیر عمیقی بر محیط استراتژیک داشته باشد. فناوری پیشرفته نظامی ایران همچنین به طور فزاینده ای باتری های لیتیومی را در هواپیماهای بدون سرنشین و روبات های زمینی و زیردریایی ادغام می کند[v].
- تاثیرات فوری ابرسرمایه داران بر سیاست های داخلی ترامپ چیست؟
نفوذ این ابر سرمایه داران بر دولت ترامپ شرایط نوینی را برای سیستم اداری ایالات متحده ایجاد کرده که در گذشته سابقه نداشته است. نحوه حکم رانی ترامپ و پشتیبانی بی چون و چرای جمهوریخواهان از او هر نوع شرط بندی بر روی رفتار ایالات متحده در روز بعد را غیر ممکن ساخته است. یک تیم از کارمندان ایلان ماسک مسئول پاکسازی دولت فدرال از کارمندانی شده اند که بزعم او زاید تشخیص داده میشوند. عمدتا این پاکسازی ها بخش هایی از دولت فدرال را که اجرای قوانین مربوط به حفظ محیط زیست و تامین برابری های انسانی را برعهده دارند و در قانون برای ممانعت از تبعیض های جنسیتی، نژادی و انسانی بر آنها تصریح شده را نشانه گرفته اند.
تعدادی از این خدمه آقای ماسک ضمن اشغال اداره خدمات پرسنلی و حقوقی دولت فدرال تمام اسناد و داده های حفاظت شده مربوط به کارکنان دولت، میلیونها مردمی که بازنشسته و مستمری بگیر دولت هستند و کسانی که تحت پوشش تامین اجتماعی قرار دارند را در اختیار خود گرفته اند.
از سوی دیگر به نظر میرسد که اقای ترامپ و دستیار ارشد او ایلان ماسک از تجربه ویکتور اوربان در مجارستان و بویژه دولت دست راستی آرژانتین خاویر مایلی کپی برداری میکنند. رییس حمهور آرژانتین که کمتر از دوسال است بقدرت رسیده در این مدت بسیاری از قوانین موجود ان کشور را که پس از سقوط دولت نظامی برقرار شده بود با رفراندم های متوالی معکوس کرد و بطور جدی ازادی گسترده و بدون کنترل برای ثروتمندان و سرمایه داران را بقیمت حذف تامین اجتماعی و تضمین های قانون اساسی در ان کشور برقرار نمود.
خاویر مایلی، رئیسجمهور آرژانتین، با شعار پایین آوردن تورم، کاهش هزینههای فدرال و بهبود اقتصاد برای انتخاب شدن مبارزه کرد. این شعارها شبیه به شعارهایی بود که ترامپ برآن تبلیغ نمود. ترامپ او را “رئیس جمهور مورد علاقه خود” نامیده است. مایلی در مراسم تحلیف ترامپ شرکت کرد و در اولین لحظات دور دوم ریاست جمهوری او در مراسمی که رهبران جهان معمولاً به آن دعوت نمی شوند نیز به او پیوست.
مایلی، یک سرمایهدار فوقالعاده ضد نظام، بهعنوان یک فرد خارجی وارد سیاست شد، در برنامههای تلویزیونی به شهرت رسید و بهخاطر شیطنتهای گستاخانه، گاهی عجیب و غریب و موهایی که در صورت او ریخته است شهرت دارد. این فقط لفاظی او نیست که چشم ترامپ را به خود جلب کرده است: در اولین سال ریاست جمهوری مایلی، او بر ترکیبی سرگیجهآور از کاهش هزینهها و سیاستهای مالی نظارت داشته است تا اقتصاد آرژانتین را از تنگناهای وخیم بیرون بکشد – و دیدگاه سختگیرانهاش را درباره دولتی که کمتر کار انجام میدهد، اجرا کند. ایلان ماسک و ویوک راماسوامی – که ترامپ آنها را به عنوان روسای مشترک هیئت مشاوران غیردولتی جدید موسوم به “وزارت کارآمدی دولت” معرفی کرده است و هدف آن محدود کردن دولت فدرال است – دیدگاه مشابهی دارند.
همانگونه که نائومی کلاین در دکترین شُک سالها قبل نوشته بود سیاست ترامپ-ماسک و پیشوای ایشان خاویر مایلی بر شُک درمانی اجتماعی استوار است[vi]. این سیاست نیازمند انست که همه چیز بسرعت و در حالیکه هنوز مردم در شُک اولیه دست بهگریباناند کار را تمام کند. در طی یکسال از حکومت، خاویرمایلی ۲۰٪ از تمام کارمندان دولت را از کار برکنار کرد. بسیاری از ادارات دولتی از جمله آژانس مالیاتی و وزارت دارایی را تعطیل و بسیاری از خدمات دولتی از قبیل برق و آب و تلفن و خدمات شهری را به بخش خصوصی واگذار نمود.
نتیجه کار مایلی اما یکسال پس از رسیدن بقدرت فقط برای ثروتمندان آرژانتین قابل احساس بوده است. او توانسته است تورم را از ۲۲۰٪ به ۲۰۰٪ پایین بیاورد اما در عوض در دوران او به گزارش آژانس ملی آمار آرژانتین با روی کار آمدن مایلی در نیمه اول سال ۲۰۲۴، ۵۳ درصد از آرژانتینی ها زیر خط فقر زندگی می کردند، رقمی حدود ۱۲٪ بالاتر از نیمه دوم سال ۲۰۲۳ زمانیکه رییس جمهور پرونیست فرناندز رییس جمهور بود.
تعداد آرژانتینیهایی که بهعنوان فقیر مطلق طبقهبندی شدهاند – کسانی که قادر به پرداخت حداقل سبد غذایی برای برآورده کردن نیازهای اساسی تغذیه نیستند – از نیمه اول سال ۲۰۲۲، زمانی که ۸.۸ درصد از آرژانتینیها فقیر تلقی میشدند، بیش از دو برابر شده است—در نیمه اول سال ۲۰۲۴، این رقم به ۱۸.۱ درصد رسید.[vii] ادواردو لوی ییاتی، استاد دانشگاه تورکواتو دی تلا در بوئنوس آیرس و عضو ارشد موسسه بروکینگز، تغییرات را چنین خلاصه میکند: در آرژانتین” فقر، به جای تورم، به نگرانی اصلی تبدیل شده است.
[i] https://www.investopedia.com/articles/investing/012715/5-richest-people-world.asp
[ii] https://www.youtube.com/watch?v=FrEKgUCY8Mc
[iii] https://youtu.be/rPso1-N9O9s
[iv]https://www.sciencedirect.com/science/article/abs/pii/S0263436815302146#:
[v] https://fmso.tradoc.army.mil/2024/iran-increasing-lithium-battery-production/
[vi] https://www.piie.com/blogs/realtime-economics/2024/mileis-shock-therapy-faces-uphill-battle-argentina
[vii] https://www.washingtonpost.com/world/2025/01/20/trump-milei-argentina-similarities/