۳۷ سال از سال و تابستان ۱۳۶۷ میگذرد، از کشتار وسیع و وحشیانهٔ نظام جمهوری اسلامی در زندانهای سیاسی ایران. هنوز حکومت مستبدّ مذهبی اطلاعاتی در مورد شمار دقیق جانباختگان و گور و گورستانهای آنان اعلام نکرده است، اما بنا به اطلاعات تاکنونی مبتنی بر شاهدان جان به در برده و نیز بستگان و سازمانهای سیاسی متبوع جانباختگان آن کشتار سبعانه، دست کم بیش از چهار هزار زن و مرد ایرانی آزادیخواه در آن کشتار سازمانیافتهٔ حکومتی جان باختند. سازمان ما نیز دهها تن از اعضا و نیروهای خود را در فاجعهٔ ملی کشتار وسیع زنداینان سیاسی در سال ۱۳۶۷ از دست داد.
ما به نام همهٔ نیروهای سازمان و دوستان و دوستداران فداییان خلق، یاد یکایک جانباختگان آن فاجعهٔ ملی را بزرگ میداریم و اعلام میکنیم که همراه و همگام با همهٔ بازماندگان آن بلندنامان، نه فراموش خواهیم کرد و نه میبخشیم؛ اعلام میکنیم که همراه و همگام با همهٔ مبارزان راه آزادی، عدالت و حقوق بشر تا تحقق خواست برحق تشکیل کمیتهٔ حقیقتیاب راستین و قانونی، پای از این راه پس نخواهیم کشید.
فاجعهٔ ملی کشتار ۶۷ آخرین برگ ننگین سرکوب و کشتار حکومت ولایی جمهوری اسلامی در دههٔ نخست استقرار آن بود، سرکوب و کشتاری که از همان سرآغاز به قدرت رسیدن حکومت نوپای ولایی آغاز شده بود و هنوز که نزدیک به ۴۷ سال از عمر آن میگذرد، همواره با ضربآهنگهای گوناگون ادامه داشته است، سرکوب و کشتاری که در ادامهٔ خود و در سال ۱۴۰۴ منجر به صدور احکام اعدام برای کنشگران عرصههای گوناگون اجتماعی میشود.
کشتارهایی که اینک نزدیک به نیم قرن است ادامه دارد، موجب شکلگیری و تثبیت جنبش دادخواهی شده است، دادخواهی از بیدادی که در تمامی این دوران در حقّ میلیونها ایرانی اعمال شده است. امروز جنبش دادخواهی به جنبشی نیرومند فرارویده است که به دور از حسّ کینه و انتقام، در پی احقاق حق هستی بربادرفتهٔ هزاران هزار ایرانیست، جنبشی که نه فراموش خواهد کرد و نه جنایات حکومت اسلامی علیه بشریت را خواهد بخشید، جنبشی که در پی یافتن حقایق این جنایات و در پی نور افشاندن به تاریکترین و مخفیترین زوایای آن است.
کشتار ۶۷، جنایت علیه بشریت است. آقای حسینعلی منتظری، که در زمان وقوع این جنایت هنوز جانشین خمینی بود، در همان زمان کشتار ۶۷ را بزرگترین جنایتی نامید که در تاریخ از جمهوری اسلامی به یاد خواهد ماند، جنایتی که حتی مبتنی بر قوانین خود حکومت استبدادی دینی جمهوری اسلامی غیرقانونی بود و ارتکاب آن با حکمی مستقیم به امضای آیتالله روحالله خمینی، نخستین رهبر جمهوری اسلامی تنها از منظر دینی مشروعیت یافت. دههها پیش این حکم منتشر شده و در برابر انظار عموم قرار گرفته است.
حملهٔ نیروهای مسلح سازمان مجاهدین خلق از خاک عراق به خاک ایران همواره از سوی حکومت به عنوان بهانهٔ آن برای اتکاب این کشتار عنوان شده است، اما سالهاست بر همگان عیان شده که طراحی این کشتار وسیع از سال ۱۳۶۶ آغاز شده بوده است و علاوه بر آن با توجه به توان نظامی ناچیز نیروهای مسلح مجاهدین خلق، آنها هرگز امکان فتح تهران و ایران را نداشتند.
پرسشی که باز دهههاست از سوی ما فداییان خلق ایران و نیز دیگر نیروهای چپ ایران مطرح شده و همواره بیجواب مانده است، چنین بود که حتی در صورت صدق ادعای حکومت در مورد ارتباط کشتار ۶۷ و ورود نیروهای مسلح مجاهدین خلق به خاک ایران، این امر نمیتوانسته است موجبی برای کشتار همزمان صدها زندانی سیاسی چپ بوده باشد. در سال جاری، وارثان آیتالله حسینعلی منتظری پاسخ این پرسش را عیان نمودند. در سال ۱۳۶۷ حکمی دوم به امضای خمینی و این بار مشخصاً در مورد کشتار زندانیان سیاسی چپ صادر شده بوده است. تاکنون اصل ابن نامه منتشر نشده، اما آیتالله منتظری در خاطرات شفاهی خود نیز تاکید دارد که از آیتالله خمینی حکم جداگانهای برای کمونیستها گرفته شده بود. روشن شدن این امر بیاساس بودن ادعای حکومتی در مورد علت و معلول بودن یورش نطامی مجاهدین و ارتکاب فاجعهٔ ملی سال ۶۷ را بیش از پیش عیان میکند.
حکومت جمهوری اسلامی که رذیلانه به سبک و سیاق راهزنان و با هتاکی به حقوق مردم و میهن، فرزندان آزادیخواه آنان را دزدانه در گورهای دستهجمعی و بینامونشان در جایجای کشور داغدارمان مدفون کردهاند، سالیان سال است حتی مانع از حضور خانوادهها، بازماندگان، یاران و عزیزان این جانباختگان بر مزارهای نمادینشان میشوند. فراتر از آن حکومت همواره کوشیده است تا با تخریب و تغییرات صوری در این اماکن، آثار جرم پرشمار خود را محو و نابود کند. در آخرین اقدام از این دست، شهرداری تهران که در دست نیروهای راست افراطیِ ضد مردم و میهن است، قطعهٔ ۴۱ بهشت زهرای تهران را تبدیل به پارکینگ کرده است، قطعهٔ ۴۱ محل دفن بسیاری از اعدامیان سالهای ۵۷ تا ۶۷ حکومت اسلامیست.
حکومت استبدادی چنین میپندارد که با محو آثار جنایات خود، میتواند یاد قربانیان کشتارهای خود را از یاد مردم بزداید یا برای خود مفرّی برای گریختن از دادخواهی تعبیه کند. غافل از آنکه آزادیخواهان ایران و کنشگران سرفراز حقوق جهانشمول بشر هرگز نام و یاد هیچ مبارز و هیچ قربانی کشتار و خشونتی و ننگ جاودان کشتارگران و جانیان را از یاد نخواهند بود. پادشاهان پهلوی نیز بر این توهم و پندار پوچ بودند و دیدیم که نه یاد و نام قربانیان آنان و نه ننگ و نفرت از آمران و عاملان جنایات پهلویها نیز از صحیفهٔ تاریخ ایران پاک نشد.
با این همه از آنجایی که ما حقّ حضور بر سر مزار هرچند گمنام جانباختگان جنایت جمهوری اسلامی را حق بلامنازع بستگان و یاران آنان میدانیم، بر آنایم که گشودن درهای خاوران و خاورانهای پرشمار در سراسر ایران یکی از خواستهای عاجل همهٔ ماست، خواستی که ما نیز همگام و همراه با دیگر بازماندگان کشتارهای جمهوری اسلامی به مبارزه در راه آن ادامه خواهیم داد.
یاد و نام یکایک جانباختگان کشتار وسیع زندانیان سیاسی در سال ۶۷ همواره در یاد!
فاجعهٔ ملی کشتار زندانیان سیاسی در سال ۶۷ جنایت علیه بشریت است!
جنبش پرتوان دادخواهی، از ارکان مبارزه برای تحقق حقوق جهانشمول بشر در میهن ماست!
دستها از خاوران کوتاه! درهای خاوران را بگشایید!
شنبه، ۱۵ شهریور ۱۴۰۴ (۶ سپتامبر ۲۰۲۵ میلادی)
هیئت سیاسی – اجرایی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)




