ین که با شروع فصل گرما عده ای سازماندهی شده و در امنیت کامل بدون مجوز در خیابان ها تظاهرات موتوری و غیرموتوری راه بیاندازند و علیه زنان شعار سر بدهند تازگی ندارد، زنان ایرانی از اینها بدترش را هم دیده اند: از تیغ کشیدن به لب و دهانشان تا کشیدن موی سرشان، انداختن طوق برگردانشان در کمیته وزرا به عنوان بدحجاب و فاحشه، بر سنگفرش خیابان کشیدن، زیر مشت و لگد لباس شخصی ها خونین شدن و… این ها تنها بخشی از خشونت های فیزیکی و تحقیر و توهین هایی است که توسط “گروه های فشار” به زنان ایران وارد شده، که صد البته عوارض منفی روحی و روانی جبران ناپذیری برای زنان و دختران بدنبال داشته است.
بخش دیگر مربوط به تحقیرهای رسمی و قانونی است که دست عوامل فشار را در هرگونه دست درازی به حریم خصوصی زنان بازگذاشته تا در سراسر کشور، محدودیت هایی را که شایسته نیست بر زنان و جامعه تحمیل کنند. حجاب اجباری زنان ابزاری است در دست آن بخش از سیاستمداران بنیادگرا تا با استفاده از آن علاوه بر کنترل جامعه، به مصاف رقیبان سیاسی خود بروند و هرگاه جناح غیرهمسو در رأس دولت قرار گیرد، خیابان ها را قرق کنند و فریاد «وا اسلاما» سر دهند. گرچه چند سالی بود که وظیفه خطیر سرکوب و “تادیب” زنان و دختران را نیروهای انتظامی و گشت های رنگ و وارنگ ارشاد به عهده گرفته بودند و در دیوار شهر پر از شعارهای “دندان شکن و دشمن شکن” در حفظ حجاب شده بود، اما حجاب باوران که همه مشکلات را از گرانی و تورم گرفته تا سیل و زلزله و نیامدن باران به حساب “بدحجابی” زنان می گذارند، برای حل بحران های موجود، تداوم راه حل ساده سرکوب زنان را پیش گرفته اند و با عملیاتی هماهنگ و با سازمانی دهی منظم و مرتب اعتراضات و تظاهرات و تجمعاتی را تدارک دیده که سرچشمه همه آن ها یکی است.
در گزارشی از سایت الف (در تاریخ ۲۹ فروردین ۱۳۹۳) به نقل از خبرگزاری پارس آمده است[۱] “جمعی از دانشجویان دانشگاه تهران با صدور نامهای خطاب به فرهاد رهبر نسبت به بدحجابیها موجود در این دانشگاه اعتراض کردند”. در این نامه که دارای ادبیاتی ضدزن است، آشکارا ریاست دانشگاه نیز مورد تهدید قرار گرفته است. در این نامه نوشته اند: “آنچه اینک پیش روی شماست، رنجنامهای است از سوی جمعی از دانشجویان دانشگاه تهران در اعتراض به از بین رفتن فضای مناسب برای تحصیل و خلاقیت علمی، که بوسیله رفتار برخی از دانشجویان، در شکستن حریمها و هنجارهای اخلاقی و آداب اجتماعی، پدید آمده است و اکنون این چند کلام را خطاب به جنابعالی تنظیم نمودهایم تا اتمام حجتی باشد با شما و تمام مسئولین ذیربط.” آنان همچنین در نامه خود افزوده اند: “گاهی با افرادی مواجه میشویم که محیط دانشگاه را با عشرتکده اشتباه گرفتهاند” و در ادامه می نویسند: “آنچه جای بسی تامل، تاسف و ناراحتی است نه فقط این پدیده بیغیرتی و بیعفتی، که تساهل و تسامح شما مسئولین در این مساله ساده انسانی است! و در این زمینه، همه خواسته ما از شما و مسئولین ذیربط این است که ضمن برخورد صحیح قانونی و قاطع با این افراد، که علیرغم تعداد اندکشان، خسارتی بس سنگین برای جامعه دانشگاهیاند، بیش از این اجازه اشاعه فحشا را در محیطی که باید منشا علم و ایمان باشد…”[۲]
پس از نامه مذکور رجانیوز به نقل از خبرگزاری پارس از نامه دوم این گروه در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۹۳ خبر داد. در این نامه و با همان ادبیات پیشین با اشاره به آیین نامه شورای عالی انقلاب فرهنگی (مصوب سال۱۳۶۶) درباره حجاب و عفاف در محیط های آموزشی آمده است: “اماکن عمومی مانند قرائتخانه، کتابخانه و خوابگاهها و اتاقهای غذاخوری باید برای زنان و مردان جدا باشد یا برای هر جنس از نوبت جداگانه استفاده شود”[۳].
نویسندگان محترم این نامه ها، دانشجو یا غیردانشجو، طوری از آئین نامه شورای عالی انقلاب فرهنگی یاد می کنند که گویی آیین نامه ها بر انسان تقدم دارند و جنبه تقدس به آن می دهند اما فراموش می کنند که برخی از نویسندگان همین آئین نامه و آئین نامه های مشابه، خود از مغضوبین حکومت جمهوری اسلامی هستند و بعضاَ به کشور های دیگر پناه برده اند. از طرفی با توصیفاتی که در این اعتراض نامه ها عنوان شده، لابد در کشوری مثل ژاپن که این همه در زمینه علم و تکنولوژی پیشرفت داشته اند زنان در محیط دانشگاه لحاف به سر کرده اند تا برادران دانشجو وسوسه نشوند و چشمه خلاقیت و نوآوریشان نخشکد. معلوم نیست کی این جماعت می خواهند به خود بیاید که بی استعدادی و افت تحصیلی، از “بدحجابی” همکلاس هایشان نیست، بلکه شاید از تمرکز بیش از حد خودشان روی مسائل جنسی است و این نگاه شان نیز ناشی از آن است که به جنس مخالف به عنوان ابژه جنسی نگاه می کنند وگرنه مگر کشور ما مردان استثنایی دارد که اگر چند تار موی زنی بیرون بود، آنها از خود بیخود شده و عنان اختیار از دست بدهند و “به گناه بیافتند”؟
در این میان ساده انگاری است اگر تصور کنیم عده ای دانشجو پس از ۳۵ سال ناگهان از خواب بیدار شده اند و به فکر “سالم ساختن محیط دانشگاه” برآمده اند، خیر، قضیه چیز دیگری است و به حوزه ی درگیری در مناسبات قدرت بر می گردد؛ یعنی تقابل میان جناح های حکومت و این وسط هم، صد البته دیواری کوتاه تر از دیوار حریم خصوصی زنان و علم کردن حجاب زنان وجود ندارد!! در هر حال به نظر می رسد دُم خروس به طرز انکارناپذیری بیرون زده و از این رو عده ای دیگر چهارشنبه٬ ۱۷ اردیبهشت۹۳، در خیابان فاطمی دست به تظاهرات علیه “بدحجابی” زدند و خبرگزاری های فارس، مهر، ایرنا و… این تظاهرات را پوشش خبری تصویری دادند. در این تظاهرات نوک تیز حمله، آموزش عالی و آموزش و پرورش بود. طرح شعار: «آموزش و پرورش خجالت، خجالت» نیز در واقع موضع سیاسی تظاهرکنندگان را نسبت به آموزش و پرورش و قاعدتاَ وزیر مربوطه، بازتاب می دهد. این جا نیز می بینیم که «حجاب خانم ها» بار دیگر دستاویزی برای انتقام گیری های سیاسی از رقیب، شده است! وگرنه چه دلیلی دارد که پس از ۳۵ سال که از انقلاب گذشته و با وجود انواع و اقسام قانون و بخشنامه محرمانه و غیر محرمانه، و چسباندن انواع و اقسام پلاکاردها و شعارهای رنگ و وارنگ در کرامت حجاب زنان که به طور فراوان به در و دیوار های مدارس و خیابان ها، همچنین با وجود اخطار و اخراج و تنبیه و توبیخ دختران دانش آموز و دانشجو و… دل برادران حزب الله هنوز خنک نشده و خواهان اعمال فشارهای باز هم بیشترند؟ نمونه همین کارها پیش از این نیز توسط همین نیروهای حزب الهی و در زمان ریاست جمهوری محمدخاتمی نیز انجام می گرفت. ولی چنانچه در دوره ۸ ساله احمدی نژاد دیدیم این گونه تظاهرات حزب الهی ها و شاخ و شانه کشیدن برای مسئولین، کمتر شده بود.
البته علاوه بر آنچه گفته شد، این موضع گیری ها علیه زنان، ممکن است بُعد دیگری هم داشته باشد و آن هم «دلواپسی» از انسجام زنان در تمرد از داشتن حجاب اجباری است. زنان در نافرمانی مدنی که پس از انقلاب تاکنون بی وقفه انجام داده اند، مخالفت خودشان را با حجاب اجباری که توهین و تحقیر زن و مرد جامعه ایرانی را در پی دارد نشان داده اند. از این رو به نظر می رسد واکنش های زنان نسبت به اجبار و تحمیل که در شکل پوشیدن مانتو و روسری های رنگی و بیرون گذاشتن موی سر (که حتی در میان عادی ترین زنان جامعه نیز رواج دارد) تا تشکیل «کمپین مخالفت با حجاب اجباری»، و اینک «کمپین آزادی های یواشکی»، نمود یافته، سبب شده است که علاوه بر اختلاف های سیاسی درون حکومت، نگرانی در دل بنیادگرایان نیز بیاندازد، همان طور که قشریون، روزی روزگاری سوادآموزی دختران را مخالف دین و دستورات الهی می دانستند. اما امروز خوشبختانه یکی از افتخارات ایران، میزان بالای زنان تحصیل کرده است. هم از این روست که به گمان من روزی فراخواهد رسید که زنان ایران مانند همتایان خود در دیگر نقاط جهان، از حق انتخاب پوشش برخوردار باشند… آری، آن روز دیر نیست!
پانوشت ها: