چهارشنبه ۱۲ شهریور ۱۴۰۴ - ۰۹:۱۱

چهارشنبه ۱۲ شهریور ۱۴۰۴ - ۰۹:۱۱

دشمنی با روسیه و چین یا خیانت به کشور؟
رضا فانی یزدی: ما به‌خوبی می‌دانیم که در همان روزهای نخست جنگ ۱۲ روزه با اسراییل، بخشی از سیستم‌های پدافند هوایی ایران هک شده بود و به همین دلیل هم...
۱۲ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: رضا فانی یزدی
نویسنده: رضا فانی یزدی
خاوران خاک عزیزان ماست؛ درهای خاوران باید گشوده شود!
سازمان فداييان خلق ايران (اكثريت) برگزار می‌کند: در کلاب هاوس، با حضور: 🔘 زهره تنکابنی: - دادخواهی و آرمان‌های یاران شهیدمان 🔘 فاطمه گوارایی: - علیه فراموشی و زدودن حافظه‌ی...
۱۲ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
نویسنده: سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
پادکست تصویری: سمینار دهم چپ سبز، با حضور کمال اطهاری
اتاق فکر چپ سبز، سمینار دهم “چپ، توسعه دانش بنیان و دولت توسعه بخش” | کمال اطهاری راه برون‌رفت را در «دولت رفاه توسعه‌بخش» می‌بیند؛ دولتی که امنیت فکری، حمایت از دانش...
۱۲ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: اتاق فکر چپ سبز
نویسنده: اتاق فکر چپ سبز
عدالت و برابری آموزشی؛ اصل فراموش شده نظام آموزشی ایران
میترا شجاعی: مدارس دولتی به دلایل و بهانه‌های گوناگون از ثبت نام کودکان بدون دریافت پول خودداری می‌کنند. نداشتن جا، دوری محل زندگی از مدرسه، مشارکت در هزینه‌ها از جمله...
۱۱ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: میترا شجاعی
نویسنده: میترا شجاعی
تداوم کارزار «سه‌شنبه‌های نه به اعدام» در ۵۱ زندان مختلف در هفته هشتادوچهار
کارزار «سه‌شنبه‌های نه به اعدام»: اعدام‌های گسترده و بی‌رحمانه‌ای که هر هفته در کشور ما رقم می‌خورد، با آمار نگران‌کننده‌ی ۳۹ اعدام، شامل ۲ زن زندانی در هفته گذشته و...
۱۱ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: کارزار "سه‌شنبه‌های نه به اعدام"
نویسنده: کارزار "سه‌شنبه‌های نه به اعدام"
شهرزاد، شاعر «با تشنگی پیر میشویم» و عضو قدیمی کانون نویسندگان ایران درگذشت
شهرزاد پس از بازگشت  تلاش کرد با نگارش فیلمنامه امرار معاش کند اما همه فیلمنامههای او پشت سد سانسور ماند و هرگز نتوانست به پرده سینما راه پیدا کند. او...
۱۱ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: کانون نویسندگان ایران
نویسنده: کانون نویسندگان ایران
جوانان والیبال ایران دوباره تاریخ‌ساز شدند!
شهناز قراگزلو: این سومین قهرمانی جهان پس از افتخارات در سال‌های ۲۰۱۹ و ۲۰۲۳ است؛ افتخاری که با درخشش ستاره‌هایی چون متین حسینی (۱۸ امتیاز) به دست آمد و آینده‌ای...
۱۱ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: شهناز قراگزلو
نویسنده: شهناز قراگزلو

مصاحبه با محمود صالحی

موج دستگیری و فشار بر کارگران و فعالین کارگری در چند روز مانده به اول ماه مه با بازداشت عثمان اسماعیلی، ابراهیم مددی، داوود رضوی، محمود صالحی، پدرام نصرالهی و ... به اوج خود رسید. همچنین طی ماه های اخیر ده ها تن از کارگران و فعالان کارگری از سوی نهادهای امنیتی بازداشت و تهدید شدند. بسیاری از آنان در محاکم قضایی یا به زندان محکوم شده اند و یا در انتظار صدور احکام علیه خود اند.

موج دستگیری و فشار بر کارگران و فعالین کارگری در چند روز مانده به اول ماه مه با بازداشت عثمان اسماعیلی، ابراهیم مددی، داوود رضوی، محمود صالحی، پدرام نصرالهی و … به اوج خود رسید. همچنین طی ماه های اخیر ده ها تن از کارگران و فعالان کارگری از سوی نهادهای امنیتی بازداشت و تهدید شدند. بسیاری از آنان در محاکم قضایی یا به زندان محکوم شده اند و یا در انتظار صدور احکام علیه خود اند. یکی از این بازداشت شدگان، چهره شناخته شده جنبش کارگری ایران آقای محمود صالحی است که مصاحبه ای از سوی کمیته دفاع از فعالین کارگری مهاباد با ایشان که به تازگی از زندان آزاد شده و در بستر بیماری بسر می برد، ترتیب داده ایم که نظرتان را به آن جلب می نمائیم.

در این مصاحبه می خواهیم چگونگی بازداشت ایشان و دلایل فشارهای امنیتی بر کارگران و فعالان کارگری در ماه های اخیر را جویا شویم. همچنین گذری داشته باشیم در رابطه با وضعیت درون تشکلات مستقل موجود کارگری و مشکلات و معضلاتی که این روزها با آن دست و پنجه نرم می کنند. نیز نقش کنونی آنها در پیشبرد مبارزات جاری کارگران و جنبش کارگری ایران بطور اعم را با ایشان در میان می گذاریم.

جناب آقای صالحی ضمن تبریک آزادی شما از این که در چنین وضعیتی قبول کردید که این گفتگو صورت پذیرد تقدیر و تشکر می نمایم. ابتدا از خودتان آغاز می کنیم و اولین بخش از این گفتگو را به شما اختصاص می دهیم. لطفا توضیح دهید کی و چگونه بازداشت شدید؟
من هم با تشکر از شما و به امید آزادی همه فعالان کارگری دربند و زندانیان سیاسی و عقیدتی، خدمتتان عرض کنم که بنده عصر روز سه شنبه مورخ ۸/۲/۹۴ در منزل شخصی ام توسط نیروهای لباس شخصی بازداشت و به سلولهای انفرادی اداره اطلاعات سقز منتقل شدم.

آقای صالحی شما را پس از بازداشت به اداره اطلاعات سنندج انتقال دادند، دلیل اعزام شما به سنندج چه بود؟
بنده از انتقال خود به سنندج کاملا بیخبر بودم، چون با گذشت یک ساعت از بازداشتم در سقز یکی از مسئولان بازداشتگاه اطلاعات سقز به من اعلام کرد که خود را جهت اعزام به شهرستان دیگری آماده کنم. من را چشم و گوش بسته سوار ماشین کردند در حین سوار شدن متوجه شدم که عثمان اسماعیلی سخنگوی کمیته دفاع از کارگران مهاباد را هم نیمساعت قبل از من در محل کارش بازداشت کرده اند. هنگام حرکت از سقز از مقصد بعدی خود خبری نداشتیم. پس از چند ساعت، وقتی چشم و گوشم را باز کردند، مطلع شدم که در بازداشتگاه اطلاعات سنندج ایم و پس از ثبت هویت، من را به سلول انفرادی انتقال دادند.

آقای صالحی آیا شما در بدو ورودتان تفهیم اتهام شدید یا خیر؟
هنگام دستگیری هیچ دلیلی از سوی مسئولان بازداشتگاه اطلاعات سقز برای بازداشتم به بنده اعلام نگردید، اما پس از انتقالم به سنندج روز چهارشنبه ۹/۲/۹۴ یکی از بازپرسان مجتمع قضایی سنندج با حضور در محل بازداشتم من را تفهیم اتهام نمود. بازپرس اعلام نمود که شما به اتهام عضویت در حزب کمونیست ایران و کومله و تبلیغ علیه نظام متهم اید، آیا قبول دارید؟ بنده با رد این اتهام بری بودن خود را از هرگونه ارتباط سازمان یافته و یا غیر سازمان یافته با حزب کمونیست ایران و کومله و یا هر حزب دیگری اعلام کردم. نیز اضافه کردم که هیچ گونه تبلیغی علیه نظام نکرده ام. سپس بازپرس اعلام داشت که شما عضو کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلات کارگری هستید، قبول دارید؟ بله بنده از اعضا و از بنیانگذاران کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلات کارگری ام و آن را قبول دارم. بدین ترتیب اتهام من عضویت در کمیته هماهنگی اعلام شد.

آقای صالحی کمی هم در ارتباط با بیماریتان بگویید، آیا مسئولان بازداشتگاه اداره اطلاعات مطلع بودند که شما دیالیز دارویی می کنید؟
بله، هم ارگان دستگیرکننده و هم نگهدارنده از وضعیت جسمانی و بیماری که با آن دست و پنجه نرم می کنم آگاهی داشتند؛ چون هنگام ثبت هویتم در دفتر اندیکاتوری بازداشتگاه برای مسئولان توضیح دادم که بنده دیالیز دارویی انجام می دهم و دارو مصرف می کنم و تنها برای شش روز دارو به همراه دارم.

آقای صالحی طبق شنیده ها مطلع گشتیم که وضعیت سلامتی تان به دلیل خودداری مسئولان مربوطه بازداشتگاه اداره اطلاعات از تحویل داروهایتان به خطر افتاده بود، آیا این شنیده ها صحت دارند؟
بله صحت دارند، چون بعد از پنج روز به یکی از مسئولان بازداشتگاه که یک آذری زبان بود اطلاع دادم داروهایم رو به اتمام است و تنها برای یک روز دیگر دارو دارم، لطفا یا خودتان آن را تهیه کنید یا خانواده ام را در جریان بگذارید تا برای تهیه داروهایم اقدام کنند. اما متاسفانه با برخورد غیرانسانی و غیرمسئولانه آن شخص روبرو گشتم. پس از اتمام داروهایم به همان مسئول بازداشتگاه یادآوری کردم، اما هیچ اقدامی از سوی آن فرد صورت نگرفت. یک روز و نیم به دلیل عدم مصرف داروهایم از هر دو بینی خون دماغ شدم، فشار خونم آن قدر بالا رفته بود که خون به هیچ عنوان بند نمی آمد. چندین بار به مسئول بازداشتگاه هشدار دادم اما او هر بار با گفتن جملۀ “برو بمیر” درب بازداشتگاه را قفل می کرد و می رفت. سرانجام بعد از چند ساعت خون‌ریزی من را به بهداری بردند و در آنجا برای پایین آوردن فشار خونم یک قرص کاپنوپریل را زیر زبانم گذاشتند و چند قرص دیگر به من دادند که پس از مصرف آن فشار خونم پایین آمد و کم کم خون دماغم قطع شد. از آن روز به بعد بیماریم همراه با درد شدید و خارش هر دو پایم عود کرد.

آقای صالحی آیا مسئولان رده بالاتر بازداشتگاه اداره اطلاعات از وخامت جسمانی شما در بازداشتگاه مطلع نشدند؟ اگر مطلع بودند هیچ اقدامی انجام دادند؟
چندین بار مسئول بازداشتگاه را مطلع کردم که فورا نیاز به پزشک نفرولوژ دارم، اما وی هیچ گاه به این خواسته من توجهی نکرد. به ناچار زمانی که بازجویی می‌شدم برای بازجوها وضعیت جسمانی ام را شرح دادم و آنان هم اعلام می کردند که بازداشتگاه دکتر دارد و ما به مسئول بازداشتگاه اطلاع می دهیم که شما را پیش دکتر ببرد، اما هرگز این اتفاق نیافتاد.

آقای صالحی پس چه اتفاقی افتاد که شما را به بیمارستان انتقال دادند؟ آیا این گفته را تایید می نمایید که در بیمارستان توحید شما را با نام دیگری پذیرش کرده بودند؟
در روز ششم خرداد افزون بر این که دستشویی رفتن برایم تقریبا غیرممکن شده بود، نمی‌توانستم غذا هم بخورم. شب همان روز حول و حوش ساعت ۲۳:۳۰ جهت بازجویی من را به اتاق بازجویی بردند. در آن هنگام تب و لرز شدیدی داشتم و تنها آن قدر هشیار بودم که از روی صندلیم به زمین افتادم. یکی از بازجوها کتش را تنم کرد و یکی دیگرشان پتویی آورد و دورم پیچید. وقتی چشمم را باز کردم ساعت دو نصف شب بود و یکی از نگهبانان در اتاقم حضور داشت. وقتی وخامت جسمانی من را دیدند به یک سلول دیگر که یک زندانی در آن بود منتقل ام کردند. همان شب ادرارم بند آمده بود و درد بسیار بسیار شدیدی را از ناحیه شکم متحمل می شدم، صبح روز هفتم مسئولین بازداشتگاه را از وخامت جسمانی‌ام مطلع کردم اما آنها هیچ توجهی به حرفهای من نمی کردند. سرانجام ساعت یک ظهر من را به بهداری بازداشتگاه بردند. بهدار من را به یکی از توالت‌ها برده و یک شی ء باریک فلزی که حدودا یک متری می شد را برای آزاد کردن راه مجاری ادرارم به من فرو کرد. درد کشنده ای را تحمل کردم خون زیادی توامان با درد بسیار زیاد از بدن خارج می شد. یکی از مسئولان با سراسیمگی گفت هر چه سریع تر وی را به بیمارستان انتقال دهید. بلاخره ساعت ۱۴ من را به بیمارستان بعثت انتقال دادند. در آنجا برایم یک سوند وصل کردند و با انجام آزمایشاتی که تا ساعت ۱۹ به طول انجامید، پزشکان اعلام کردند که هیچ کاری از دست ما برای ایشان برنمی آید و می بایست وی را به بیمارستان توحید انتقال دهید. ساعت ۲۱ شب ۷/۳/۹۴ من را به بیمارستان توحید بردند، به بخش اورژانس. ماموران سعی در پنهان کردن هویت من داشتند، چون به پزشکان می گفتند که ایشان یکی از دوستان ما است که برای مسافرت به سنندج آمده و ناگهان کلیه‌هایش دچار مشکل شده اند. بالاخره در بخش اورژانس من را به اسم محمد احمدی شماره پرونده ۶۱۱۴۷ نام پزشک افشین زندی پذیرش کردند. پزشک معالج با مشاهده آزمایشها دستور داد سریعاً من را در بخش دیالیز بستری کنند، چون “کلیه‌هایشان را تماماً از دست داده اند و نیاز به دیالیز دارند.” بدین گونه روزهای هفتم و هشتم و نهم خرداد در بیمارستان بستری بودم که در طول این مدت دو بار زیر دستگاه دیالیز رفتم و یک واحد خون به دلیل این که خون زیادی از دست داده بودم به من تزریق کردند.

آقای صالحی در باره آزادیتان توضیح دهید، چگونه آزاد شدید؟ طبق خبرهای منتشر شده قرار بازداشت موقتتان تا روز ۳۱ خرداد تمدید شده بود.
من هیچ اطلاعی از آزادی خودم نداشتم. روز نهم که هنوز در بیمارستان بستری بودم مسئولین امنیتی قصد داشتند به هر طریق ممکن که شده من را ترخیص کنند، اما پزشک معالج گفته بود که بایستی برای ایشان مشاوره قلب صورت پذیرد و تنها راه ترخیص ایشان رضایت خود بیمار می باشد. مسئولان امنیتی از من خواستند تا رضایت بدهم که ترخیصم کنند. بنده هم این کار را انجام دادم. بعد از بستن پرونده، من را با یک آمبولانس به بازداشتگاه آوردند. در حین حضور در بازداشتگاه لباس ها و وسایل شخصی ام را تحویل دادند و سپس من را چشم بسته سوار ماشین کردند. ابتدا گمان می کردم که دارند من را به زندان مرکزی سنندج انتقال می دهند. وقتی چشم بندم را برداشتم خودم را در یک سالن دیدم. من را به یک اتاق راهنمایی کردند و وقتی درب اتاق را باز کردم نجیبه همسرم و سامرند پسر بزرگم نشسته بودند. یکی از مسئولان آمد و به خانواده ام گفت که “این محمود صالحی، سالم تحویل شما داده ایم می توانید او را ببرید.” بدین ترتیب مستقیماً از بازداشتگاه اداره اطلاعات سنندج آزاد شدم

محمود صالحی عزیز، شما قبل از دستگیری در وضعیت جسمانی و شرایط روحی بهتری بودید اما بعد از آزاد شدن تان کلیه‌هایتان را از دست داده اید و هم اکنون می بایست هفته ای دوبار شنبه ها و سه شنبه ها زیر دستگاه دیالیز رفته و دیالیز کنید آیا در این رابطه هیچ شکایتی از مسئولان بازداشتگاه اداره اطلاعات دارید؟ آیا در این راستا اقدامی صورت داده اید؟
قطعاً نسبت به عملکرد و بی توجهی مسئولان بازداشتگاه در قبال سلامتی ام سکوت نخواهم کرد، اما تا کنون به دلیل ضعف جسمانی و عدم توانایی در ایاب و ذهاب هیچ اقدامی صورت نداده ام.

محمود صالحی عزیز با تشکر دیگر بار از شما که در بستر بیماری قبول زحمت کردید، بخش اول از گفتگویمان را در اینجا به پایان می رسانیم. به امید بهبودی هرچه زودتر شما.

 
تاریخ انتشار : ۲۹ خرداد, ۱۳۹۴ ۱۱:۵۲ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

مردم همسایه و هم‌تبار افغانستان، مصیبت و غم شما، مصیبت و غم ماست!

مردم ما خود بارها رنج و مصیبت ناشی از زلزله و دیگر بلایای طبیعی را تجربه کرده و با آن آشنا می‌باشند و قطعاً در این لحظات همسایگان‌مان را تنها نخواهند گذاشت. در این روزهای سخت در کنار شما دوستان و مردم هم‌تبار و همسایهٔ افغانستان خواهیم بود و بار دیگر مراتب هم‌دردی عمیق و صمیمانهٔ خود را با شما مردم و زلزله‌زدگان افغانستان اعلام‌ می‌داریم.

ادامه »

افول قدرت‌های غربی از هولوکاست تا غزه

تصاویر استخوان‌های برجسته و چشمان فرورفته این کودکان، تنها پوسته فاجعه را نشان می‌دهد؛ عمق آن، خاموش‌شدن آهسته یک نسل است. پزشکان و متخصصان تغذیه هشدار داده‌اند: حتی اگر جنگ همین امروز متوقف شود، این کودکان با زخم‌های جبران‌ناپذیر جسمی و ذهنی، تا پایان عمر زندگی خواهند کرد

مطالعه »

قحطی در غزه؛ آیینۀ تمام‌نمای پوچی ادعاهای قدرت‌های غربی

نتانیاهو با چه اطمینانی، علیرغم اعتراض‌های بی‌سابقۀ جهانی به غزه لشکرکشی می‌کند؟ در حالی که جنبش صلح تا تل‌آویو گسترش یافته و اعتراض‌ها به ادامۀ جنگ و اشغال غزه ده‌ها هزار شهروند اسرائیلی را نیز به خیابان‌ها کشانده، وزیر دفاع کابینۀ جنایت‌کار نتانیاهو با تکیه بر کدام قدرت، چشم در چشم دوربین‌ها می‌گوید درهای جهنم را در غزه باز کرده است؟

مطالعه »

مصونیت اسرائیل از مجازات برای جنایات جنگی، قتل روزنامه‌نگاران بیشتری را دامن می‌زند…

گرچه من و سایر هم‌کارانم در شورای سردبیری سامانه کار به هیچ عنوان خود را خبرنگار یا ژورنالیست حرفه ای نمی دانیم ولی نمی‌توانیم درد و نگرانی عمیقمان را از آنچه بر سر راویان تاریخی این دوران منحوس وسیله دولت اسراییل و رژیم نسل کش نتانیاهو آمده است را پنهان کنیم. ما به همه روزنامه نگاران و عکاسان شریفی که در تمامی این دو سال از میدان جنایات غزه گزارش فرستاده اند درود می‌فرستیم و یاد قربانیان این نبرد نابرابر را گرامی می‌داریم.

مطالعه »
پادکست هفتگی
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

دشمنی با روسیه و چین یا خیانت به کشور؟

خاوران خاک عزیزان ماست؛ درهای خاوران باید گشوده شود!

پادکست تصویری: سمینار دهم چپ سبز، با حضور کمال اطهاری

عدالت و برابری آموزشی؛ اصل فراموش شده نظام آموزشی ایران

تداوم کارزار «سه‌شنبه‌های نه به اعدام» در ۵۱ زندان مختلف در هفته هشتادوچهار

شهرزاد، شاعر «با تشنگی پیر میشویم» و عضو قدیمی کانون نویسندگان ایران درگذشت