وقتی آقای حسن روحانی رئیس جمهور ایران در مصاحبه با برنامه ۶۰ دقیقه ی شبکه سی بی اس آمریکایی در تهران(۱) می گوید: «…شعار “مرگ بر آمریکا” در ایران، “شعاری علیه مردم آمریکا نیست”…»، با توجه به تحصیلات ایشان در زمینه حقوق و نیز اطلاعات شخصی و روزمره ای که آقای روحانی دارد، بعید می دانم، که ایشان معتقد به وجود انتخابات غیر دموکراتیک در آمریکا باشد. مردم آمریکا مطابق قوانین دموکراتیک آمریکایی با شرکت خود در کارزارهای انتخاباتی نمایندگانِ قانونگذار خود و نیز رئیس جمهور کشور را بر می گزینند. بنابراین فصل الخطابِ شعار “مرگ بر آمریکا” از سوی جمهوری اسلامی(ج.ا.)، مردم آمریکاست، و با هیچ توجیه و تفسیری نمی توان سوی این شعار را متوجه فرد یا افراد مشخصی کرد.
سیاستهای خارجی آمریکا در مناسباتش با کشورمان همواره در جهت رساندن و حفاظت از منافع آمریکا بوده، و توجه به منافع ملی ایران را وظیفه خود نمی دانسته و نمی داند؛ چه بسا در مقاطع مشخصی از تاریخ کشورمان (واقعه مرداد ۳۲)، سیاست خارجی آمریکا در تضاد آشکاری با منافع ملی کشورمان قرار گرفته است. نتیجه ملموس سیاستهای خارجی آمریکا در باره کشورمان پسرفتهای عمیقی در جامعه ایرانی است.
اما کودکانه خواهد بود، که ما ایرانیان علتِ اساسیِ عقب ماندگیهای کشورمان را به آمریکا نسبت دهیم. کشور آمریکا قدمتی کمتر از سیصد سال(۲) دارد، و کشور ما فرهنگی نزدیک به سه هزار سال.
آمریکائیها در اثر ایجاد انسجامی دموکراتیک در کشورشان، امکان حضور علنی همه مردمشان را در صحن علنی جامعه تضمین و فراهم آورده اند. و در تلاشند که تمامی شهروندان این کشور، فرصتی برای بیان اندیشه و روش خود داشته باشند. نتیجه همه این اقدامات منتهی به گسترش دامنه علم و پیشرفت در کشور آمریکا شده است.
با نگاهی به تاریخ ایران و زندگی روزمره در آن، زندگیِ ایرانی، زندگی هر گروهی از ایرانیان و آحادِ جامعه، حتی ایرانیانی که سالها در امتزاج با زندگیِ اروپائیان یا آمریکائیان در خارج از ایران در شهری آمریکائی یا اروپائی زیسته اند، نشان می دهد، که هیچ تغییری در مبادلات انسان ایرانی با محیط پیرامون، در رابطهاش با دیگر ایرانیان ایجاد نشده است. و هر ایرانی، و هر گروهی از ایرانیان، همچنان در چمبره لاک خود خزیده، و در پیرو سیاست بیمارِ “یا همه چیز یا هیچ چیز” مبادلات با جهان پیرامون خود را، نه در جستجوی یافتنِ راهی برای اتحاد با دیگر و همه هموطنانش، بل در جستجوی راههایی تازه برای اعمال استبداد فردی یا گروهی خود می داند.
اگر دیروز، مرداد ۳۲، هر یک از مردم و هر یک از گروههای مردم، منافع ملی کشور را ارجح بر منافع شخصی و گروهی خود می دانستند، خانه مصدقِ منتخب مردم، در اثر کمکهای میلیونی آمریکائی، با گلوله های ارتش ایران ویران و توسطِ شعبانهایش غارت نمی شد.
اگر امروز، ج.ا. میتوانست دست از قداستِ ابلهانه خود شسته، و به افکار و اندیشه های صلح دوستانه و خیرخواهانه مردم ارزشی واقعی قائل شود، هرگز نیازی به هوسبازیهای میلیاردها دلاری اتمی اش نبوده، و نیاز عمده و واقعی کشور، یعنی نجاتِ محیط زیست کشور و بیرون آمدن از بحرانِ دهشتناک بی آبی، در دستور کار کشور قرار می گرفت؛ و با هزینه کردن آن میلیاردها دلار در راه انجامِ طرحهای ملی برای نجات محیط زیست کشور، میلیونها شغل و کار واقعی برای اشتغالِ لشگر بزرگ بیکاران کشور هم ایجاد می شد.
مخلص سخن اینکه، کشورمان نیازی به شعارهای “مرگ بر این” یا “مرگ بر آن” ندارد، کشورمان بیش از هر زمانی نیازمند سیاستهایی است که، گستره و دامنه ی شرکتِ همه اندیشه ها را در صحن علن جامعه، برای مشارکت در پیشرفت کشور تضمین و فراهم آورد.
و اگر ج.ا. پافشارانه معتقد است، که شعارهای “مرگ بر این” یا “مرگ بر آن” از واجباتِ جامعه است، لطفا هرچه زودتر شعار “مرگ بر ج.ا.” را، یکی از شعارهای اصلی دیدارهای عمومی رهبر ج.ا. بگرداند. چرا که، نیرویی به نام ج.ا. در کشور، با انحصارطلبی ها و کوته فکریهایش یکی از موانع اصلیِ راهِ پیشرفت و ترقی کشور است.
———–
منابع: