رهبر نظام جمهوری اسلامی از لزوم انقلابیگری و تداوم آن سخن گفت، و روحانی رئیس جمهور نظام نیز در جواب گفت کە انقلابی بودن بە حرف نیست.
واضح است کە روحانی معنی دیگری از انقلابیگری کە متفاوت با تعبیر رهبر است از این ترم سیاسی استخراج می کند. چنانچە تا حالا از سخنان وی استفهام شدە است، وی اعتقاد و تداوم این مفهوم را با بسترهای دیگری هم گرە می زند کە او را از رهبر نظام جدا می کند. از جملە این بسترها می توان بە ‘آشتی ملی’، ‘تفاهم با جهان’ و مطرح کردن ‘جنبە رافتی اسلام’ اشارە کرد. بسترهائی کە در مناسبتهای گوناگون بدانها اشارە مستقیم داشتەاست.
اما فراتر از این، مبناهای از جملە کردارو رفتار رهبر نظام و تندروهای حکومت در مورد ترم انقلابیگری چیستند؟ در یک نگاە کلی می توان بە موارد زیر اشارە کرد:
ـ گسترش زندانها و بگیر و ببندها،
ـ کشتار مردم و زندانیان سیاسی،
ـ تحدید هرچە بیشتر آزادی رسانەها و روزنامەنگاران،
ـ اشاعە بد دهنی و دشنام و اهانت کلامی بویژە در میان معتقدان بە این ترم سیاسی در درون نظام (بە نوع سخنان نمایندگان مجلسشان و یا رهبران عقیدتی و سیاسی و یا امام جمعەهایشان نگاە کنید!)،
ـ تحریک قدرتهای ریز و درشت منطقەای و جهانی با نظامیگری خود و شعار محو اسرائیل، کە این در خود نطفەهای جنگ علیە کشور را بشدت پرورش می دهد،
ـ فروریختن اقتصاد ایران از طریق بازکردن دست نظامی ها بدان و یا از طریق تقویت و گسترش اقتصاد رانتی،
ـ مونوپولیزە کردن مفهوم انقلاب،
ـ تحمیل خشن قرائت خود از دین و سیاست،
ـ عدم اعتماد شدید بە دیگران، این بشدت ریشە در عدم اعتماد شدید بە خود دارد،
ـ ایجاد مفاهیم من درآوردی و بازی جدی بر روی آن، از جملە مفاهیمی مانند ‘اقتصاد مقاومتی’، برای دور زدن مفاهیم علمی، عملی و واقعی و تجربە شدە بشری،
ـ ابهام در تعابیر تنها برای نفی حریف بر بستر ایجاد یک فضای احساسی. در اینجا زیرساخت تئوری ها اساسا بر احساس قرار گرفتەاند (بە سخنان کسانی مثل سعید قاسمی و دکتر عباسی توجە شود)،
ـ بازگشت مداوم بە جنگ ایران و عراق. این بدین خاطر صورت می گیرد تا حفظ ایران را تنها نتیجە مقاومت خود بدانند و بس. هم چنین از این مسئلە برای تحریک روحی و احساسی تمام آن خانوادەهایی استفادە می شود کە در جنگ عزیزانشان را از دست دادند. تندروها اصرار عجیبی دارند کە گویا بازسازی فضای جنگ در کلام، و بازگشت بدان دوران باعث تقویت حضور آنان در میان مردم خواهد شد!
ـ متهم کردن تمامی مخالفان داخلی و خارجی خود بە نوکری برای کشورهای اسرائیل و آمریکا و انگلیس (شریعتمداری مدیر مسئول روزنامە تندرو کیهان حتی اصلاح طلبان را بزرگترین سرمایە اسرائیل در ایران نامیدە،)،
ـ برای اینکە یک نفر یا یک جریان نوکر این کشورها باشد حتما لازم نیست کە عضو سازمان اطلاعات آنها و یا بنوعی وابستەاشان باشد، برای این منظور تنها کافیست کە سیاست و افکارش مثل آقایان نباشد و یا زبانم لال از ترمهای سیاسی جا افتادە سیاسی علمی و یا بقول آنان غربی و غربزدە استفادە کند،
ـ انقلابی گری یعنی پیشروی مداوم، و البتە دقیقتر بگویم پیشروی مداوم در حرف و کلام، اگرچە واقعیت یعنی آنچە در عمل می گذرد خلاف این را بگوید. برای این انقلابیون، داشتن حرف کافیست تا از حقیقت انقلابی بودن خود صد در صد مطمئن باشند، و درست برای همین است کە مرتب شعار می دهند،
ـ انقلابیگری این آقایان بشدت معطوف بە هیجانی کردن جامعە و یا بهتر بگوئیم جلوگیری کردن مداوم از آرام شدن و یا نرمالیزەکردن جو جامعە و یا کشور با کشورهای دیگر است. بە بیانی دیگر برای آنان انقلابی گری یعنی عصبی بودن، عصبانیت، تعرض و خشن بودن مداوم،
ـ و سرانجام اینکە، اینگونە انقلابیون چنین می پندارند کە همیشە مورد توجە مردم اند، مردم افکار آنان را صد در صد می پسندند و همیشە نە تنها بە آنان رای می دهند بلکە در درون خود همیشە حامل افکار و اندیشەهای آنان اند، و درست آنگاە کە عکس آن اثبات می شود (مثلا در تهران در جریان انتخابات کلا لیستشان حذف می شود)، می گویند مردم خائن اند (تعبیر کوفەای بودن مردم تهران)
خلاصە اینکە، چنین انقلابیونی همیشە حق دارند، حال چە در هنگامە شکست و چە در هنگامە پیروزی. برحق بودن آنان حتی از اندیشە و ایدەئولوژی هم برنمی خیزد، بلکە تنها از خودشان بر می خیزد. خودی نامکشوف حال نە تنها برای ما کە حتی برای خویشتن! از مابهتران تحمیل بر خود و تحمیل بر مردم!