از پنج قرن پیش از میلاد تا آغاز تاریخ مسیحی، در فلسفه رواقی و کلبی در یونان و روم باستان سه فیلسوف با نام زنون وجود داشتند: زنون الئایی رومی، زنون کیتونی قبرسی و زنون صیدونی. دو مکتب رواقی و کلبی حددود ۵۵۰ سال، از سه قرن پیش ازمیلاد تا ۲۵۰ سال بعدازمیلاد رونق داشتند. این دو مکتب چون ناشی از شرائط و جامعه بحران و جنگزده آن زمان یونان و روم باستان، ناشی از حکومت اسکندر مقدونی بودند، مبلغ عرفان و درونگرایی و قناعت و فروتنی و خودسازی و بدن سازی شدند که بعدها پایه اخلاقی دین مسیحیت نیز گردید.
آغازگران فلسفه رواقی، خود شاگردان مکتب کلبی بودند که می گفتند انسان مانند سگی است که به ارابه سرنوشت بسته شده و اگر بیحرکت بماند و زاری و شکایت کند، بیشتر رنج می برد؛چون انسانها بازیگران نمایشنامه اجباری و از پیش تعیین شده سرنوشت اند. حکایت و روایت دیگری مدعی است وقتی فلسفه یونان باستان با مرگ ارسطو به پایان رسید، در دوره هلنی سه مکتب اگزیستانسیالیستی رواقی، شکاکی و لذت جویی اپیکوری رونق گرفتند و بجای شعار تشکیل دولت و جامعه شهروندان در زمان ارسطو و افلاتون، انسان زمان بحران، سراغ موضوعات شخصی و عرفانی و شبه مذهبی، اگزیستانسیالیستی و درونگرایی رفت.
نخستین فیلسوف این جنبش، زنون الئایی رومی (۴۳۰-۴۹۰ پ.م. Zenon aus Elea)، فیلسوف اریستوکرات باستان، یکی از پیش سقراطیان بود. ارسطو او را خالق دیالکتیک ابتدایی و نظریه تضاد معرفی نمود. منبع دانش امروزی ما پیرامون او بر اساس اطلاعات و اشارات افلاتون و ارسطو است. او یکی از شاگردان پارمنیدس و معلم سقراط بود، که با فلسفه حرکت هراکلیت مخالفت می کرد. وی غیر از هنر نقد و انتقاد، یعنی دیالکتیک، گویا حرف دیگری نزد. نظرات وی را می توان نوع ساده امپریسم نظرات پارمنیدس دانست. دیالکتیک او هنر ایجاد تضاد و تناقض در بحث بود که بعدها میان فیلسوفان سوفسطایی مرسوم گردید.
در دیالکتیک زنون، نقد باید همیشه با یک راه حل یا پیشنهاد همراه باشد. او مدعی بود که در جهان پر از تضاد و تناقض، شناخت واقعی و مداوم غیرممکن است، چون قوای حسی اغلب انسان را به گمراهی می کشانند و شناخت حقیقی فقط از طریق تفکر و دیالکتیک ممکن است و قوای حسی می توانند فقط موجب شناخت ظاهری گردند.
زنون رومی از پیشگامان تئوری نسبیت اینشتین بود و نظریه اتمی بودن جهان را قبول داشت. مهمترین اثر او کتاب “مجموعه تضادها” بود. رنسانس فلسفی وی در قرن بیست از طریق راسل و نظریه تضاد مجموعه ها پیش آمد. زنون به مسائل سیاسی زمان و جامعه خود علاقه خاصی داشت. دو قرن بعد از وی، زنون کیتونی قبرسی (۲۶۴-۳۳۶ پ.م. Zenon von Kition) در تاریخ فلسفه یونان ظاهرشد که معمولا با اپیکور مقایسه می شود.
زنون قبرسی در سه قرن پیش از میلاد پایه گذار مکتب رواقی “سالنهای فلسفی” بود و تاکید خاصی روی مقوله وظیفه و مسئولیت فردی انسان می نمود، در حالی که اپیکور هدف از زندگی سعادتمند را بردن لذت بیشتر در زندگی می دانست. زنون جوان، تاجر ثروتمندی بود که یک روز در دریای مدیترانه دچار حادثه کشتی شکستگی شد و حین خطرمرگ به اهمیت رشته فلسفه پی برد. او می گفت انسان آزاد کسی است که از بندهای مالکیت و علایق شخصی آزاد باشد، و انسان زمانی با خود آشتی می کند که با طبیعت و زندگی صلح کرده باشد.
فلسفه رواقی او بخش مهمی از فرهنگ هلنی بود. هلنیسم دوره ای میان سال مرگ اسکندر مقدونی در سال ۳۲۳ پیش از میلاد و سال مرگ کلئوپاترا یعنی سال تسخیر مصر از طریق روم در سال ۳۰ قبل از میلاد بود. در دوره هلنی نیز بدلیل بحرانهای اجتماعی و شخصی و جنگ، انسان مدام دنبال ناجی اجتماعی می گشت.
نظریه پردازان مکتب رواقی در طول پنج قرن حاکمیت خود غیر از فلسفه، خالق آثاری در زمینه های منطق، زبان، اخلاق، الهیات و هنر نیز بودند. در پایان، در دوره حکومت رومیان کوشش شد تا فلسفه رواقی را اجتماعی کنند، چون خواست طبیعت، اجتماعی کردن انسان، و هدف عشق به همنوع، با تشکیل دولت و جامعه شهروندی امکان پذیر می شد.
در زمان امپراتوری روم سنکا، سیسرو و مارک آورل مکتب رواقی را عملی و کاملتر نمودند. پیش از آن پدیده خودکشی میان روشنفکران رواقی رونق زیادی داشت. مثلا زنون در سن ۹۲ سالگی بدلیل پیری و بیماری خودکشی کرد. امروز اشاره می شود که در سالهای آخر فرهنگ یونان باستان، فلسفه رواقی مهمترین و معروفترین و جدی ترین و سختگیرترین جهانبینی فکری روشنفکری شده بود.
آخرین فیلسوف و سیاستمدار مکتب رواقی، مارک آورل، امپراتور روم بود که کوشید تا فلسفه را از تئوری به عمل درآورد. در تاریخ سیر شکوفایی اندیشه یونان باستان جنبه های سکولار فراوان بودند، گرچه درسهای اخلاقی، اجتناب از نفس و شهوت و غریزه و لذت و تبلیغ نصیحت، ریشه در دو فلسفه رواقی و کلبی یونان و روم باستان داشتند.
امروزه در اقتصاد گلوبال جهانی بعضی از شرکتها به مدیران و مسئولان خود با تکیه بر مکتب رواقی، درس انضباط و مسئولیت و سودجویی داده و مطالعه آثار سنکا را توصیه می کنند.
سومین فیلسوف مکتب رواقی، زنون صیدونی، معلم سیسرو بود که حدود ۱۵۰ سال پیش از میلاد زندگی نمود.