سیاست تنها علم ادارە کشور نیست، بلکە علم پیروزی و بە قدرت رسیدن هم هست. بهتر بگوئیم، علم چگونە بە پیروزی رسیدن و استفادە بهینە از این پیروزی.
بگذارید باز بهتر این موضوع را فرمولە کنیم. سیاست بە ترتیب عبارت است از علم کسب قدرت سیاسی، ادارە کشور، استفادە بهینە از آن و سرانجام بازتولید حضور خود.
ما معمولا کسانی را سیاسی های موفق می نامیم کە یا توانستەاند اکثریت قابل ملاحظەای را بدنبال خود بکشانند، یا پیروزشدە و رقیب خود را جای گذارند یا این کە دارای تاثیرات معین اجتماعی و سیاسی علیرغم در دست نداشتن قدرت سیاسی بر جامعە باشند.
در ایران نمونە این نوع سیاسی های پیروز زیاداند. بهترین مثال بارز آن، نیروهای اسلامی کە در انقلاب ۵٧ بە قدرت می رسند. در حیطە نیروهای بیرون از قدرت کە دارای تاثیرات معین اند، می توان از جملە بە نیروهای چپ تا ریزش قدرت شوروی ارجاع داد، یا بە نیروهای ملی در مناطق ملی ـ قومی در دهە شصت شمسی. صحنە سیاسی ایران در دورە معینی شاهد حضور گستردە این سە نیرو بود کە البتە نهایتا قدرت مرکزی توانست آن دو تای دیگر را از صحنە کنار بزند و خود بە پهلوان اصلی میدان تبدیل شود!
اما آیا واقعا می توان از ترم ‘اسلام سیاسی موفق’ در ایران اساساً استفادە کرد؟ آیا می توان علیرغم در دست داشتن قدرت سیاسی توسط اسلامی ها، حفظ آن در طی چهار دهە و بیرون راندن نیروهای دیگر از عرصە رقابت جدی در صحن جامعە، از یک نیروی دولتی موفق اسم برد؟
جواب می تواند دو گونە باشد: آری یا نە. اگر با ‘آری’ موافق باشیم، بحث را اساسا باید اینجا پایان داد، اما اگر با ‘نە’ موافق باشیم آنگاە باید بە ادامە بحث پرداخت، و پرسید کە چرا نە؟
با انقلاب بهمن، نیروی معین سیاسی در ایران بقدرت رسید کە هدف آن از انقلاب، اسلامی کردن جامعە بر اساس نوع برداشت خود از دین اسلام بود. اما با گذشت چهار دهە از پیروزی، نە تنها هنوز نتوانستەاند جامعە و سیستم مورد نظر خود را بنا نهند، بلکە علیرغم روند فزونی گرفتن قدرتشان در داخل و خارج، اما مرتب از تهدیداتی کە نظامشان را مورد خطر قرار می دهد می گویند، یا این کە هنوز بعد از نزدیک بە چهل سال از زبان اصلی ترین مقاماتشان از وضعیت بد اقتصادی، بیکاری و گرانی فقر و بدبختی گفتە می شود. حتی برای این کە مشخص تر بە نگرانی شدید آنان پی برد خوب است بە سخنان مقامات سپاە پاسداران گوش فراداد.
بە بیانی دیگر آنان با این کە بە پیروزی رسیدند (پیروزی تنها بە معنای تسخیر قدرت سیاسی)، اما در علم ادارە کشور، استفادە بهینە از آن و بازتولید اتوریتە خود با مشکلات جدی روبرویند. تصور کنید دوران هشت سالە جنگ ایران و عراق را، کشتار وسیع زندانیان سیاسی، ایجاد فضای اختناق و سرکوب شدید، یا در آستانە سی امین سال زندگی چنین نظامی، طی هشت سال کنترل تندروها بر سیستم دولتی، تورم بە پنجاە درصد می رسد، و رشد اقتصادی منفی می شود، و بە یکبارە نظام رودرروی شرایطی قرار می گیرد کە وجود آن را بالکل تهدید می کند.
پس بە صرف تسخیر و در دست گرفتن قدرت سیاسی، نمی توان از پیروزی گفت. حتی چنین پیروزی ای می تواند بمنزلە آغاز دورانی پر از فاجعە و مصائب بزرگ باشد برای جریان بەظاهر پیروز، و برای کشور و جامعە مذکور هم.
بنابراین برای این کە بتوان بشیوە درست از پیروزی گفت، باید فاکتورهای زیر در دسترس باشند:
ـ نیروئی پیروز است کە از طریق اختناق و سرکوب بە بازتولید نظام خود نپردازد،
ـ در جریان داشتن قدرت سیاسی، توانائی ایجاد نظام مطلوب خود را داشتە باشد،
ـ شاهد فراز و نشیبهای شدید در سیستم اقتصادی و سیاسی نباشد،
ـ در حضور وجود نیروهای سیاسی دیگر، امکان بازتولید حضور خود در قدرت سیاسی را داشتە باشد، و نە در غیاب آنان،
ـ در کشور خود دارای چنان گسل های اجتماعی و سیاسی نباشد کە قابلیت سوءاستفادە قدرتهای کوچک و بزرگ منطقەای و جهانی را از آن فراهم کند،
ـ دارای روانشناسی ترس از امکان و توان ادامە پیروزی خود نباشد (یک نیروی سیاسی می تواند نگران شود، اما نباید دچار ترس شود)،
ـ نهادهای اقتصادی و مالی در انحصار صاحبان قدرت نباشد،
ـ و سرانجام این کە در گفتمان اندیشە و بنیانهای ایدئولوژیک اش، دارای چنان سیالیت و قابلیتی باشد کە بتواند بنابر شرایط و الزامات خود را دوبارە بازتولید کند.
***
نهایتاً این کە در ایران اگرچە ظاهراً یک جریان خاص مذهبی ـ سیاسی با در دست گرفتن قدرت دولتی پیروز شدە است و دیگران را از صحنە رقابت با زور و سرکوب خارج کردەاست، اما آن نیز الزاماً پیروز نیست. نفس راندن دیگران با زور، برعکس، نشانە اولیە شکست است، شکستی کە ادامە دارد و در کلیت خود، خود نظام را هم با بحرانهای ادواری و فراوان روبرو می کند.
در شرایط امروزین جهان، پیروزی یک جریان سیاسی، همزمان با فرض امکان در پیروزی دیگران نهفتە است. بە زبانی دیگر همە باید امکان حضور داشتە باشند تا بتوانند بر حسب توان پیشبرد خواستەهای خود، دوام قدرت سیاسی را واکسینە کنند. در غیر این صورت، نظامها روزی علیرغم همە تمهیدات فروخواهند ریخت.
صحنە سیاسی ایران متاسفانە تاریخاً صحنە شکست سیاسی همە جریانات بودە است، چە آنانی کە توانستەاند ماشین قدرت سیاسی را تسخیر کنند و چە آنان کە هرگز نتوانستند بە این امر دست یازند. اگرچە این شکست برای آنان کە هیچگاە نتوانستند امکان حضور خود در قدرت سیاسی را بە عرصە آزمایش بگذارند، از همان بار معنائی شکست برای صاحبات قدرت برخوردار نیست.