هنوز افکار عمومی از تجاوز و قتل ستایش۸ساله در ورامین و آتنای ۸ساله در اردبیل، جریحهدار بود که خبر تکاندهنده تجاوز و قتل اهورای ۳ ساله، توسط ناپدریاش، مردم ایران، بهویژه گیلان را در ماتم و اندوه فروبرد. فاجعه تجاوز و قتل در سالهای اخیر، بهویژه در مورد کودکان، همچنان تداوم دارد و اعدام متجاوزین و قاتلین نیز، از آمارارتکاب به این جنایت هولناک نکاسته است؛ زیرا که علت اینگونه جنایات، سقوط و فروریزی ارزشهای اخلاقی اند، که آثار آسیبهای فاجعهبار آن را بر پیکر جامعه بحرانزده ما میتوان مشاهده کرد. آسیبهایی که پیامدهای رنج بار آن کمتر از مشکلات توانفرسای اقتصادی نیستند.
ارزشهای اخلاقی مناسبات و روابطیاند که در هر جامعهای وجود دارند و بر حرمت شأن و مقام انسان تأکید داشته و بهمثابه قانون نانوشتهای است که توسط مردم تدوین شده اند. کانت فیلسوف آلمانی معتقد است که ارزشهای اخلاقی برای بقای جامعه ضرورت دارد و عدم رعایت آنها تبهکاری را در جامعه افزایش میدهد. رعایت ارزشهای اخلاقی در جوامع گوناگون نسبی است و بستگی به فرهنگ، تعالیم دینی، سطح آموزش، حد سواد و آگاهی و همچنین میزان رشد و توسعه اقتصادی و موقعیت جغرافیایی جامعه دارد؛ اما نوع حکومت و ارتباط حاکمیت با مردم و نحوه پاسخگویی به خواستها و مطالبات مردم، نقش اصلی را در شکلگیری ارزشهای اخلاقی دارد؛ یعنی صیانت و پاسداری حاکمیت از ارزشهای اخلاقی و حفظ حرمت انسان منجر به رعایت و پاسداری آن از سوی مردم میشود و پایمال کردن حقوق انسان و ارزشهای اخلاقی از سوی زمامداران نیز در جامعه بازتاب مییابد وموجب بی اعتنایی عوام به ارزشها ی اخلاقی میشود.
جمهوری اسلامی که با شعار معنویت گستری و احترام به ارزشهای اخلاقی به حاکمیت رسیده بود، از آغاز زمامداری خود تاکنون با سبعیت بیمانندی بر جامعه حکم میراند؛ این شیوه زمامداری تأثیر ویرانگر خود را بر ارزشهای اخلاقی برجای نهاده و ضایعات جبرانناپذیری را بر باورها و ارزشها برجای نهاده است.
پیامدهای شیوه زمامداری جمهوری اسلامی در ارتباط با ارزشهای اخلاقی را در موارد زیر میتوان ملاحظه کرد:
خشونت و قساوت: رفتار خشن رژیم با دگر اندیشان، اجرای احکام قرونوسطایی قصاص، قطع دست و پا و اجرای حکم اعدام و شلاق زدن درملأعام، شکنجه در زندانها و پاسگاههای نیروی انتظامی و کتک زدن در خیابانها، کارنامه رژیم در پایمال کردن حقوق انسانی است. بدیهی است که این رفتار شقاوتبار در جامعه بهویژه بر جوانان اثر میگذارد؛ ازاینرو آمار قتل، تجاوز، اسیدپاشی، چاقوکشی و آدمربایی در حال افزایش است، چنانکه اکثریت جوانان و حتی دانشآموزان، چاقو، پنجه بکس و زنجیر با خود حمل میکنند و دختران وزنان نیز برای دفاع از خود در برابر حملات احتمالی با خود چاقو و اسپری حمل میکنند، بهطوریکه تاکنون چندین نوجوان به جرم قتل اعدامشدهاند و دهها نوجوان دیگر در انتظار حکم اعدام هستند. در زندانها نیز باندهای تبهکار حکومت میکنند و باجگیری و تجاوز در زندانها رایج است .
رشد پدیده اراذلواوباش: یکی دیگر از پیامدهای سقوط ارزشهای اخلاقی، رشد اراذلواوباش است که در این سالها بشدت رشد یافته است. جوانان محلات متوسط یا فقیرنشین که از امکانات اقتصادی بیبهرهاند و احتمالاً دارای مشکلات خانوادگی، مانند طلاق یا اعتیاد هستند، برای تأمین هزینههای زندگی به اعمال تبهکارانه مانند فروش مواد مخدر، باجگیری، زورگیری و ایجاد باندهای مواد مخدر، فحشا و سرقت مسلحانه روی میآورند. این قشر تبهکار برای اجرای مقاصد خود از سلاحهای سرد و گرم استفاده میکند؛ ویژگیهای این قشر عبارتند ازخالکوبی و آثار چاقو بر روی بدن یا صورت. با در نظر داشت نهادینه شدن خشونت در جامعه بیرحمی و قساوت در مورد زنان و کودکان از دیگر ویژگیهای این قشر است. وجه تشابه زیادی در گفتار و رفتار بین اراذلواوباش و برخی از مقامات رژیم که خصلتهای لمپنی دارند مانند محمدعلی رامین، حسین شریعتمداری،اله کرم و قاضی نماینده مجلس، وجود دارد.
گروه دیگر از وابستگان حکومتی که دارای خصلتهای لمپنیاند، مداحان میباشند که همچنان در حال افزایشاند. این مداحان با شعارهای مذهبی و ذکر نام امامان با واژههای لمپنی و آهنگهای کوچهبازاری، نوجوانان و جوانان ناآگاه را به هیجان میآورند و از این شغل درآمد سرشاری دارند. مدّاحان و اراذلواوباش ارتش ذخیره رژیم هستند و در موارد مقتضی با اشاره سپاه در سرکوب اعتراضات مردمی شرکت میکنند؛ در زندانها از این قشر ناآگاه و لمپن در سرکوب و آزار و اذیت زندانیان سیاسی استفاده میکنند. در سال۸۸ در زندان کهریزک از زندانیان لمپن برای آزار، ارعاب و حتی تهدید به تجاوز دستگیرشدگان استفاده میکردهاند.
بزهکاری زنان: زنان همواره بیش از مردان از ارزشهای اخلاقی پاسداری میکنند و درگذشته نقش اندکی در ارتکاب اعمال بزهکارانه داشتند؛ اما در شرایط امروز جامعه ما، زنان نیز در تمام عرصههای تبهکارانه مانند باندهای تهیه و توزیع مواد مخدر، زورگیری، فحشا،سرقت مسلحانه و کلاهبرداری نقش فعال دارند. اکنون ۱۸درصد از زندانیان را زنان تشکیل میدهند؛ در زندان زنان نیز باندهای توزیع مواد مخدر و باجگیری فعالاند و تاکنون در درگیری بین باندها در زندان زنان رجایی شهر دو قتل اتفاق افتاده است.
تجاوز به عنف: از دیگر پیامدهای سقوط ارزشهای اخلاقی افزایش تجاوز است. براساس گزارشهای نیروی انتظامی، در سال ۱۳۹۳ میزان تجاوز «۱۱۳» مورد بوده که نسبت به سال۹۲ دو برابر شده است. از موارد دردناک تجاوز، تجاوز به کودکان و بستگان نزدیک خانواده است؛ بر اساس آمار بهزیستی 14 درصد از دختران فراری اولین بار توسط پدر یا برادر مورد تجاوز قرارگرفتهاند. اکنون چندین زن به جرم کشتن همسرانشان زندانیاند؛ این زنان همسرانشان را به علت تجاوز به دخترانشان به قتل رساندهاند. بر طبق آمار، در سال گذشته میزان ۶۰ درصد از کودکان و نوجوانانی که مورد تجاوز قرارگرفتهاند پسر بودهاند.
تجاوز گروهی نیز یکی دیگر از انواع تجاوز است. چند جوان در یک مکان کمین میکنند و با تهدید و ارعاب و در مواردی نیز، با توسل به اسلحه، زنان را مورد تجاوز قرار میدهند. مواردی از این عمل شنیع در اصفهان، کاشمر و شیراز رویداده اند.
جمهوری اسلامی خود بنیان گزار تجاوز به عنف است؛ زندانهای ایران شاهد تجاوز به دختران قبل از اعدام بوده اند، و در مواردی نیز به منظور کسب اعتراف و شکستن روحیه زندانی، دختران وزنان را مورد تجاوز قرارمیدادند.
در جامعه ایکه قاری قرآن بیت رهبری، آقای سعید طوسی، خود به تجاوز به پسران نوجوان اعتراف میکند و مورد مجازات قرار نمیگیرد، بدیهیای است که اهوراها و هزاران کودک و نوجوان و جوان زن و مرد، اینگونه ظالمانه مورد تجاوز و قتل قرار میگیرند.
کودکان کار نیز اغلب مورد تجاوز قرار میگیرند، و افزون بر فقر و محرومیت از تحصیل، باید بار حقارت تجاوز را نیز بدوش بکشند؛ متأسفانه مردانی که فاقد اخلاق و فرهنگ هستند از این شرایط خشونتبار و فقر و درماندگی این کودکان استفاده میکنند و این کودکان بیپناه را مورد تجاوز قرار میدهند.
قتل و خودکشی: حفظ صیانت ذات و قائل شدن ارزش برای همنوع از ارزشهای اخلاقی است. اما خشونت حاکم بر جامعه و مشکلات اقتصادی و اعتیاد و سرخوردگی و درگیری بین لاتها و باندهای تبهکار از عوامل ارتکاب قتل هستند. از سال 1380تا ۱۳۹۰ ، یازده هزار نفر براثر چاقو کشتهشدهاند؛ در میان قاتلین نوجوانان، زنان و تحصیلکردهها نیز به چشم میخورند.
از سال ۱۳۱۳ تا سال ۱۳۵۷ به دو قاتل سریالی برمیخوریم؛ اصغر قاتل در سال ۱۳۱۳ و هوشنگ ورامینی در سال۱۳۴۴. اما خشونت حاکم بر جامعه، موجب افزایش قتلهای سریالی شده است. چند نمونه از قتلهای سریالی عبارتاند از سعید حنانی در مشهد که۱۱ زن تنفروش را به قتل رساند و به کار خود افتخار میکرد؛ فرزند او نیز در تلویزیون سراسری اعلام کرد که به پدرش افتخار میکند، ویکی از مُلاهای مشهد گفته بود که حنانی انسان باغیرتی بود؛ وقتی یکی از خبرنگاران برای بازدید به حلبیآباد مشهد برای مصاحبه با خانواده یکی از زنان قربانی رفته بود، در آنجا میبیند که فرزندان مقتول، از فرط گرسنگی در حال خوردن پلاستیک اند. خفاش شب در کرج، محمد بیجه در اسلامشهر که ۱۹ پسربچه را پس از تجاوز به قتل رساند؛ مردی معروف به قاتلی با طناب سفید در کرج؛ قاتلی که رانندگان را در نظرآباد به قتل میرساند و زن قاتلی که فقط زنان را میکشت نیز نمونههای گویاییاند از رواج خشونت و تاثیر آن بر جامعه.
قتلهای خانوادگی نیز چندین مورد وجود داشتهاند. مواردی مانند قتل فرزندان براثر استیصال و درماندگی نیز افزایش یافتهاند؛ در دو سال اخیر دو مرد در استان کرمانشاه با اسلحه تمام اعضای خانواده را به قتل رساندند؛ در تهران نیز مرد معتادی درحالیکه سه دختر خردسالش را در آغوش گرفته بود، خانه را به آتش کشید.
تمامی موارد ذکرشده، نشانگر ریزش ارزشهای اخلاقی و هتک حرمت انسان است که مانند سرطان بر تمام جامعه چنگ انداخته است و ارزش و منزلت انسانی میلیونها هموطن را به ورطه تباهی کشانده است. مسلماً اهورا، آتنا و ستایش آخرین فر بانی نخواهند بود؛ جنایات و تبهکاریها معلول شرایط هستند و تا هنگامیکه سعید طوسیها بر جامعه حکومت میکنند، “اهورا” ها هم قربانی خواهند بود.