یکشنبه ۴ آذر ۱۴۰۳ - ۱۰:۱۹

یکشنبه ۴ آذر ۱۴۰۳ - ۱۰:۱۹

يک نیمه‌روز
بوق ماشین آتش‌نشانی در همه جا پیچیده بود اما معلوم نبود که ماشین برای رسیدن به شعله‌های آتش چگونه می‌تواند راه خود را باز کند. راننده تاکسی با مسافری بر...
۳ آذر, ۱۴۰۳
نویسنده: پهلوان
نویسنده: پهلوان
دادگاه لاهه حکم بازداشت نتانیاهو، نخست‌وزير؛ و گالانت وزیردفاع سابق اسرائیل را صادر کرد
دادگاه (لاهه) دلایل کافی برای این باور دارد که نتانیاهو و گالانت «عمداً و آگاهانه مردم غیرنظامی در نوار غزه را از اقلام ضروری برای بقای خود از جمله غذا،...
۲ آذر, ۱۴۰۳
نویسنده: برگردان: رضا کاويانی
نویسنده: برگردان: رضا کاويانی
دادخواهی و صلح
روز يک‌شنبه گذشته، 27 آبان‌ماه سال 1403 خورشيدی با عنوان دادخواهی و صلح و به‌یاد هزاران فرزند جان‌باختۀ ميهن و با تاکيد بر دادخواهی، خشونت‌پرهيزی و صلح‌طلبی در سامانه زوم...
۱ آذر, ۱۴۰۳
نویسنده: کارآنلاين
نویسنده: کارآنلاين
دنیایِ واژگون
کتاب در حافظه شهر فراموش شده‌ / و به انتها نزدیک / دنیا تعادلش را در نقطه لغزانی دنبال می‌کند / موریانه‌ها / به جانِ کتاب‌ها افتادند / شب است،...
۲۹ آبان, ۱۴۰۳
نویسنده: رحمان ـ ا
نویسنده: رحمان ـ ا
مسئله جانشینی و یا زمانی برای پرسش‌های اساسی درباره کارنامه ولایت فقیه؟
کارنامه اقتصادی، ژئوپولتیکی، اجتماعی، زیست محیطی و فرهنگی فاجعه آمیز حکومت در برابر همگان قرار دارد. حکومت دینی حتا در ماموریت معنوی خود هم شکست بزرگی خورده و مناسک و...
۲۹ آبان, ۱۴۰۳
نویسنده: سعید پیوندی
نویسنده: سعید پیوندی
تلاش جریان برانداز و سلطنت‌طلب در کسب قدرت و وظایف ما
امروز بیش از پیش لازم است که جریانات چپ، ملی و دموکرات صفوف خود را به هم نزدیک کرده و مانع گرایش به سمت راست و جریانات برانداز شوند. هیچ...
۲۹ آبان, ۱۴۰۳
نویسنده: کامران
نویسنده: کامران
وریشه مرادی
وريشه مرادی دوران دانشجویی از فعالان ان‌جی‌او های شهر سنندج و از قهرمانان رزمی‌کار استان کوردستان و یکی از بنیان‌گزاران انجمن مبارزه با اعتیاد شهر سنندج بود.
۲۸ آبان, ۱۴۰۳
نویسنده: سردبير ماه
نویسنده: سردبير ماه

در چهل و پنجمین سال‌گرد کشتار تپه‌های اوین

از آن جایی که پیش از من عزیز در آن سلول بود.، به یقین نوشتهٔ مزبور از عزیز بود، هر چند من هیچ‌گاه نفهمیدم که آیا سراینده‌اش شخص دیگری بوده است و یا خود عزیز عزیز من. اما همین شعر که نشان شخصیت پاک، پرشور و مبارز عزیز سرمدی را در خود داشت در روزهای دهشتناک سلول به من انگیزه و توان پای‌داری می‌داد:
می‌شکفد غنچهٔ سپید سحری بر فراز قله‌های سرکش دور،
می‌تراود عطر جان‌پرور او بر دست‌های سرد و نمور،
می‌سراید نغمه‌ها بلبل شوریدهٔ کوه،
می‌نشاند خنده‌ها بر لب گل‌های بهار.

«… در این محکمه اعلام می‌کنم آن کسی که باید نسبت به حقانیت من و حتی نسبت به رأی این محکمه داوری کند، ملت ایران است. به نظر من هیچ نظری، هیچ مساعدتی و حتی هیچ هم‌دردی برای من ارزش ندارد، اگر ملت ایران حقانیت مرا تصدیق و تأیید نکند. وای بر من و وای بر هر کس دیگری اگر قدر و قیمت و حقانیت ملت ایران را دست کم بگیرد. وای بر کسی که ملت ایران را بی سروپا بخواند. من آن قدر برای مردم وطن خود احترام قائل‌ام که در طول زندگی خود عشق و علاقه خود را نسبت به ملت ایران و منافع ومصالح آن نشان داده‌ام. من هیچ گاه از هیچ مرجع و مقام و کشور خارجی برای تأمین مصالح ایران الهام نگرفته‌ام. حتی در همین پروندهٔ موجود، علیرغم عدم حسن نیت تنظیم‌کنندگان آن، این عشق و محبت به ملت ایران از لابه لای سطور و کلمات آن آشکار است.»

از سخنان بیژن جزنی در دادگاه (۱۳۴۷.۱۰.۱۰ )


« … ‎من اگر از این که دیوارها و سال‌ها بین من و این مردم فاصله می‌اندازد، متأسفم، ولی سرفرازم که بهخاطر عشق به این مردم زحمت‌کش و نجیب و به خاطر نگرانی عمیق برای سرنوشت و آیندهٔ آن‌هاست که این دوری به من تحمیل می‌گردد.

چه اکنون و چه بعد از این، یک امر به عنوان نیت مـن و به عنـوان نیت مقدسم و به عنـوان راه‌نمـای مـن در کارهـای سیاسـی و اجتماعی مطرح بوده و خواهد بود و آن آزادی و سعادت وطنم، سرافرازی و خوش‌بختی مردم زحمت‌کش و رنج‌دیده‌ای است که به نام ملت ایران خوانده می‌شود. من به عنوان یک ایرانی و به عنوان یک روشن‌فکر ایرانی به خود حـق مـی‌دهـم و خـود را موظـف می‌دانم که با علاقه‌مندی و دل‌سوزی و بـا احسـاس مسـئولیت عمیق نسبت به سرنوشـت ملـتم و نسـبت به حیـات سیاسـی و اجتماعی میهنم رفتار کنم و در این راه تمام ملاحظات و منافع حقیر شخصی را کنار گذاشته‌ام، زیرا می‌کوشـم شایسـتهٔ آن باشم که ملتم مرا فرزند وفادار و خدمت‌گذار خود بداند.

از دفاعیه حسن ضیاء ظریفی در دادگاه

یک خاطره
آخرین جملهٔ بیژن هیچ گاه از خاطرم محو نمی‌شود، تقریباً همهٔ افراد کادر و شناخته‌شدهٔ فدایی زندانی در قصر را با ماشینی به اوین منتقل کرده بودند. ما در رخت‌کن در حال در آوردن لباس‌های خود و پوشیدن لباس خاکستری زندانیان اوین بودیم. بیژن که در کنار من شلوار عوض می‌کرد، برگشت و به من گفت، این دفعه موضوعی جدی در کار است (شاید عین کلمان بیژن این نبوده باشد، اما همین مضمون را با من در میان گذاشت).

ماهی پیش‌تر از آن، ۴۰ روزی را در زندان کمیتهٔ مشترک با بیژن هم‌سلول بودم. طبق معمول، پس از رو شدن مجدد برخی روابط، بعد از چند سال، دوباره برای بازجویی به کمیته رفته بودم و پس از بازجویی اولیه، بیژن را که اواخر پاییز به دنبال لو رفتن گروه دکتر اعظمی از زندان قصر به آن جا آورده بودند، هم سلولم کردند. فردی را هم که می‌دانستیم بریده و با رژیم هم‌کاری می‌کند، با ما در یک سلول انداخته بودند. این موضوع گفتگوهای ما، از جمله اطلاع دادن اخبار و بحث‌هایی که با رفتن بیژن در قصر گذشت را به او را دشوار می‌کرد. یک روز که بیژن از بازجویی برگشت آرام گفت با حسن (ضیاء ظریفی) مواجهه‌اش دادند و او در حضور بازجو با کلمات و اشارات مختلف سعی کرده به او برساند که دستگیری‌هایی صورت گرفته و خوب است او هم مسایل را بپذیرد و حسن هم اظهار داشته که بعله! شکنجه را نوش جان کرده و آخرش پذیرفته است. جای ذکر است که بیژن می‌گفت بعد از مرحلهٔ نخست، حالا هر بار که به بازجویی برده می‌شود، عمدتاً با او بحث و گفتگو می‌کنند. و خود من هم شاهد بودم که بازجوها در سرکشی به سلول با فاصله‌ای احترام‌آمیز! با وی مواجه می شدند.

یک هفته پس از انتقالم به زندان قصر، بیژن را هم آوردند. ۱۱ اسفند ۱۳۵۳ از تلویزیون بند ۴ و۵ و۶ قصر سخن‌رانی شاه و اعلام تشکیل حزب رستاخیز پخش شد و روز ۱۵ اسفند به یک‌باره بلندگوی بند لیست اسامی حدود ۴۰ نفر را ،که تقریباً تمامی زندانیان شناخته‌شدهٔ فدایی بودند، قرائت کرد که با همه وسایل به زیر هشت بیایند. اقدامی بی‌سابقه و بسیار عجیب. برخی رفقا توی صف شوخی می‌کردند که می‌خواهند به گفتهٔ شاه ماها را ببرند فرودگاه و راهی خارج کنند، اما تردیدی نبود که قصدی سخت در کار است. همهٔ ما را دو نفر، دو نفر به هم دست‌بند زدند و سوار ماشین‌های بدون شیشه به راهی طولانی بردند. در مقصد کمی گذشت تا متوجه شدیم، در اوین هستیم، چرا که ساختمانی کاملا جدید بود و با هر آن چه از قبل می‌شناختیم تفاوت داشت. حسن ظریفی هم که تا پیش از آن، هنوز در کمیته بود، آن روز به اوین آورده شد و هم‌چنین چوپان‌زاده که از اهواز به آن جا منتقل شده بود و احمد جلیل افشار از زندانی دیگر.

بعد از تعویض لباس‌ها بلافاصله ما را به سلول‌های انفرادی بتنی تازه‌ساز منتقل کردند. بعدتر البته فهمیدیم که تعدادی از آن جمع به بخش عمومی برده شده بودند. زندانی در این سلول‌های انفرادی که دست‌شویی و توالتی فلزی نیز در خود داشت، تماما ایزوله میشد. تهدید به سکوت مطلق و کنترل بسیار سخت‌گیرانه، به نحوی بود و سلول‌ها نیز طوری ساخته شده بود که امکان هیچ تماسی با زندانی دیگری وجود نداشته نباشد. اما چیزی نگذشت که ما راه‌های ارتباط با مورس از طریق کف بتونی، حتی با سلول‌های راه‌روی مجاور را نیز یافتیم. در این میان هیچ‌گاه از محل سلول بیژن مطلع نشدم، ولی فهمیدم عزیز سرمدی که گویا اشتباهی نخست به بند عمومی برده شده بود، سه سلول آن سوتر است. حدود یک‌ماه بی‌خبری بود و هر از گاهی سرزدن بازجوهای کمیته و مقادیری ارعاب و تهدید، تا یک روز صبح که از دنبال کردن نحوهٔ حرکت و توقف چرخ دستی توزیع صبحانه، متوجه خالی بودن برخی سلول‌ها شدم، چرا که گاری دیگر جلوی برخی سلول‌ها در راه‌روی ما و راه‌روی پشتی، که هر یک ده سلول داشت، از حرکت نمی‌‌ایستاد. اطلاعی از فاجعه در میان نبود، تنها این بار سرکشی‌ها مکرر و لحن تهدید و ارعاب تندتر بود. چند روز بعد به سلولی انتقال یافتم که قبلاً می‌دانستم عزیز سرمدی در آن بوده است، فضا سنگین و به شدت متشنج بود. پس عزیز را کجا برده‌اند! اتفاقاً این بار در سلول کناری فرخ (نگهدار) بود و او هم مانند من بی‌خبر. خاطرم نیست چند روز بعد بود که از قرار زیر فشار خانواده‌اش، که از تصور وجود فرخ در جمع کشته‌ها شدیداً پی‌گیر ماجرا شده بودند، او را از سلول بردند و در تماسی با خانواده از جمله دروغ بزرگ فرار را با وی در میان گذاشتند. پس از آن بود که فرخ شوک جنایت بزرگ کشتار بیژن و یاران را موُرس زد و هر یک از ما این خبر هول‌ناک را با مورس به دیگری منتقل کردیم.

هنوز همهٔ اسامی قربانیان و هم‌چنین مقاصد بعدی جنایت‌کاران بر ما معلوم نبود. روزهای بسیار سختی بر ما گذشت که در آن برق جنایت را در چشم مأمورانی که با تهدید به سرکشی می‌آمدند، می‌دیدی! تا این که حدود یک‌ماه پس از آن، همهٔ ما در سلول مانده‌ها به بخش عمومی اوین انتقال یافتیم.

اینک از پس همهٔ این سال‌ها، جا دارد با یاد پرشور یاران گران‌قدری که در فاصله‌ای نزدیک به ما روی تپه‌های اوین در خون غلطیدند، شعر کوتاه پرشوری را بازگو کنم که آن زمان در سلول عزیز سرمدی با خط او یافته بودم. شعر با با گوشهٔ تیوب آلومینیومی خمیردندان سلول روی رنگ قاب جلوی شوفاژ و به گونه‌ای نوشته شده بود که فقط با حالت درازکش بر روی برزنت افتاده بر کف سلول قابل دیدن بود.

تردید ندارم که ما اولین ساکنین آن سلول‌های نحس نوساز بودیم و از آن جایی که پیش از من عزیز در آن سلول بود.، به یقین نوشتهٔ مزبور از عزیز بود، هر چند من هیچ‌گاه نفهمیدم که آیا سراینده‌اش شخص دیگری بوده است و یا خود عزیز عزیز من. اما همین شعر که نشان شخصیت پاک، پرشور و مبارز عزیز سرمدی را در خود داشت در روزهای دهشتناک سلول به من انگیزه و توان پای‌داری می‌داد:

می‌شکفد غنچهٔ سپید سحری بر فراز قله‌های سرکش دور،

می‌تراود عطر جان‌پرور او بر دست‌های سرد و نمور،

می‌سراید نغمه‌ها بلبل شوریدهٔ کوه،

می‌نشاند خنده‌ها بر لب گل‌های بهار. 

۲۹  فروردین ۱۳۹۹

تاریخ انتشار : ۳۱ فروردین, ۱۳۹۹ ۱:۴۵ ق٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

تجاوز اسراییل به خاک میهنمان را محکوم می‌کنیم!

ما ضمن محکوم کردن تجاوز اسراییل به خاک میهنمان، بر این باوریم که حملات متقابل منقطع می‌تواند به جنگی فراگیر میان دو کشور تبدیل شود. مردم ما که در شرایط بسیار سخت و بحرانی زندگی کرده و تحت فشار تحریم‌های ظالمانه و غیرقانونی آمریکا و سیاست‌های اقتصادی فسادآلود و مخرب تاکنونی جمهوری اسلامی هر روز سفرهٔ خود را خالی‌تر از روز پیش می‌بینند، اصلی‌ترین قربانیان چنین جنگی خواهند بود.

ادامه »
سرمقاله

عفریت شوم جنگ را متوقف کنیم! دست در دست هم ندای صلح سردهیم!

مردم ایران تنها به دنبال صلح و تعامل و هم‌زیستی مسالمت‌آمیز با تمام کشورهای جهان‌اند. انتظار مردم ما در وهلۀ اول از جمهوری اسلامی است که پای ایران را به جنگی نابرابر و شوم نکشاند مردم ما و مردم جنگ‌زده و بحران زدۀ منطقه، به ویژه غزه و لبنان، از سازمان ملل متحد نیز انتظار دارند که همۀ توان و امکاناتش را برای متوقف کردن اسراییل در تداوم و تعمق جنگ و در اولین مرحله برقراری فوری آتش‌بس به کار گیرد.

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

دادگاه لاهه حکم بازداشت نتانیاهو، نخست‌وزیر؛ و گالانت وزیردفاع سابق اسرائیل را صادر کرد

دادگاه (لاهه) دلایل کافی برای این باور دارد که نتانیاهو و گالانت «عمداً و آگاهانه مردم غیرنظامی در نوار غزه را از اقلام ضروری برای بقای خود از جمله غذا، آب، دارو و تجهیزات پزشکی و همچنین سوخت و برق محروم کرده‌اند».

مطالعه »
یادداشت

این‌جا، کس به‌کینه آلوده نیست

من جنگ را دیده‌ام. من دیده‌ام مردمانی را که هفتاد کیلومتر به‌دور از شهر به جست‌وجوی آب، به‌ما رسیده بودند. و دیدم یزید را که آب بر آن‌ها بست. من جنگ را دیده‌ام. من دیده‌ام زنی را در بیابان‌های خشک، بی ریالی در مشت؛ راه می‌جست. به‌جایی که نمی‌دانست کجاست.

مطالعه »
بیانیه ها

تجاوز اسراییل به خاک میهنمان را محکوم می‌کنیم!

ما ضمن محکوم کردن تجاوز اسراییل به خاک میهنمان، بر این باوریم که حملات متقابل منقطع می‌تواند به جنگی فراگیر میان دو کشور تبدیل شود. مردم ما که در شرایط بسیار سخت و بحرانی زندگی کرده و تحت فشار تحریم‌های ظالمانه و غیرقانونی آمریکا و سیاست‌های اقتصادی فسادآلود و مخرب تاکنونی جمهوری اسلامی هر روز سفرهٔ خود را خالی‌تر از روز پیش می‌بینند، اصلی‌ترین قربانیان چنین جنگی خواهند بود.

مطالعه »
پيام ها
برنامه
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
اساسنامه
اساسنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بولتن کارگری
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

یک نیمه‌روز

دادگاه لاهه حکم بازداشت نتانیاهو، نخست‌وزیر؛ و گالانت وزیردفاع سابق اسرائیل را صادر کرد

دادخواهی و صلح

دنیایِ واژگون

مسئله جانشینی و یا زمانی برای پرسش‌های اساسی درباره کارنامه ولایت فقیه؟

تلاش جریان برانداز و سلطنت‌طلب در کسب قدرت و وظایف ما