در بخش اول و دوم این جستار در پیشگفتار بر این نکته اشاره شد که نگارنده در نوشتهی حاضر، سکولاریسم و سکولاریزاسیون را از منظر کاربردی بر متن واقعیات جامعه کنونی ایران و حکومت دینی واقعا موجود به کار میگیرد و کوشش میکند برداشت خود در این زمینه را از همین منظر با خوانندگان در میان بگذارد. در دو بخش پیشین با استناد به وقایع تاریخی مروری داشتیم بر فرایند شکلگیری سکولاریزاسیون از دوره مشروطیت تا انقلاب بهمن۱۳۵۷. اینجا بخش پایانی این نوشته را می خوانید:
بخش پایانی
دهه دوم حکومت جمهوری اسلامی:
فراهم شدن زمینه برای رشد و گسترش فرایند سکولارشدن جامعه
نگاهی به تغییر و تحولات فکری و سیاسی در میان بخشی از نیروهای فرهنگی و سیاسی مذهبی در سمت سکولار دمکراتیک شدن
بخش بزرگی از این نیروها که در روند تشکیل جمهوری اسلامی و در دهه اول طرفدار آن و مخالف سکولاریسم و جدائی دین از دولت بودند، بتدریج تغییر و تحول فکری و سیاسی پیدا کرده، ولایت فقیه را نقد و رد کردند، از حکومت دینی و دین حکومتی فاصله گرفته و از آن عبور کردند. حکومت و دولت و قانون و مقررات اداره امور جامعه و کشور را امر بشری دانسته و با وجود برخی تفاوت نظرات و برداشتهای مختلف از سکولاریسم ، عمدتا سکولار دمکراسی و جمهوریت و نظام سیاسی سکولار دمکراتیک را پذیرفته و از آن دفاع می کنند .
دراینجا، فقط بطور فشرده و کلی، به مواضع کنونی تعدای از افراد و شخصیهای سرشناس این طیف اشاره می کنم. (اغلب این اطلاعات برگرفته از مقالات و سخنرانیهای این افراد و سایت روشفکری دینی است).
نوانیشان دینی (ملی مذهبی ها)
بخشی از روشنفکران مذهبی که در روندشکل گیری انقلاب و تشکیل جمهوری اسلامی، از جمهوری اسلامی طرفداری و حما یت می کردند، از اوایل دهه دوم حکومت ، « ملی – مذهبی » نامیده شدند. این بخش ازهمان سال اول حکومت، نگاه و نظرات متفاوتی نسبت به ولایت فقیه داشتند و آنرا نقد می کردند. درواقع این طیف ازاولین نیروهای مذهبی سیاسی متمایل به سکولار دمکراسی در دهه اول حکومت در میان مجموعه نیروهای مذهبی غیر سکولار بودند.
اکنون اینان به صورت روشن و مشخص مدافع و خواهان حکومت سکولار دمکرات، جدائی دین ار حکومت و ودولت و مخالف جمهوری اسلامی هستند.
از مشهورترین افراد این طیف می توان از زنده یاد مهندس سحابی، رضا علیجانی، زنده یاد دکتر کاظم سامی، حسن یوسفی اشکوری، تقی رحمانی، محمد ملکی، هدی صابر و مجید شریف وزنده یاد دکتر فیرحی نام برد .
حسن یوسفی اشکوری:
طبق گفته خودش [ در عصر انقلاب از پیروان آیتالله خمینی و طبعا از حامیان حکومت دینی با مدل ولایت فقیه بوده اما در سیر تحولات و حوادث سه دهه پر تجربه ، از افکار گذشته فاصله گرفته و بیش از بیست سالی است که حتی فرمانروایی پیامبر اسلام را دینی به معنای تئوکراتیک نمی داند تا چه رسد به خلفای پس از او و به طریق اولی در روزگار ما.
ایشان براین نظر است که : « بر خلاف نظر عموم مسلمانان و فقیهان، در قرآن هیچ آیهای در اثبات منشاء و شأن آسمانی فرمانراویی محمد (ص) در مدینه نیست. ۲-با فرض فرمانروایی الهی محمد (ص) نیز، هیچ دلیلی عقلی و نقلی مبنی بر الهی بودن فرمانروایی جانشینان وی وجود ندارد؛ حتی دلایلی و مستنداتی خلاف آن در دست است… ۳- مقولاتی چون «دولت»، «حکومت»، «سیاست»، «قانون» و مانند آنها ذاتا و موضوعا از مقولات بشری و زمینی و عرفی اند و هرگز در قلمرو دین و شریعت قرار نمی گیرند . ۴- به ترکیباتی چون «دموکراسی اسلامی» یا «حقوق بشر اسلامی» باور ندارم .اما می پندارم که از منظر خالص اسلامی، می توان ادعا کرد که در حال حاضر سازگارترین نظام حکومتی نظام عرفی دموکراتیک با منشاء زمینی قدرت و قانون و در عین حال ملتزم به رعایت حقوق بشر است …» برای آشنائی بیشتر، به نوشته زیر مراجعه شود:( «حسن یوسفی اشکوری: روشنفکران دینی و سکولاریسم در ایران» – وب سایت رسمی محسن کدیور.تاریخ انتشار: ۲۹ بهمن ۱۳۹۲).
محمد مجتهد شبستری:
محمد مجتهد شبستری از دیگر روشنفکران مذهبی ، از همان اوایل انقلاب نگاه نقادانه به حکومت دینی داشته و نوشته ها و سخنان فراوانی در این زمینه دارد .
مجتهد شبستری می گوید: [ « قرآن کتاب قانون نیست» و « حضرت محمد قانون گذارنبود . آنچه که در قرآن ابدی است تاکید برارزشهای اخلاقی در درجه اول است نه مصداق آنها ».( جرس – ۱۳٩۲- سایت روشنفکری دینی / یکشنبه ۱۹ آذر ۱۳۹۶ -)
مهمترین میراث که از پیامبر اسلام باقی مانده قرآن مجید است. این کتاب حتی در آیات معروف به «آیات احکام» مشخصات یک متن قانونی را ندارد و چون اینطور است نمیتوان در مقام تفسیر آیات احکام این کتاب این مفروض پیشین را داشت که به تفسیر یک متن قانونی میپردازیم (چنانچه فقیهان چنین میکنند)]
محسن کدیورمی گوید:
«از اوایل سال ۱۳۶۷ در نظربه ولایت فقیه تردید کردم. متمایل شدم به جمهوری اسلامی منهای ولایت فقیه ، از استقلال نهاد دین از دولت دفاع می کردم …اما هنوز نظارت دین دمکراتیک بر سیاست ، پس ذهنم بود. از سال ۱۳۸۱ «از مردم سالاری دینی» گذشتم. ازنیمه دوم ۱۳۸۸به حکومت دمکراتیک سکولار یعنی لزوم استقلال دولت از نهاد دین رسیدم واز نظارت حقوقی نهاد دین برسیاست و قانون گذاری عبور کردم و درنهایت به این نتیجه رسیدم که با مطلق حکومت دینی وداع کنم »
عبدالکریم سروش:
سروش که در ابتدای تشکیل جمهوری اسلامی حامی آن و از مسولین انقلاب فرهنگی و مخالف سرسخت سکولاریسم بود بتدریج دچار تغییر فکری – سیاسی شد و چند سال بعد، « ولایت فقیه را ، عین استبداد دینی دانسته و گفت « با این نظریه نمی توان نظم دمکراتیک به وجود آورد، هیچ کس نمی تواند در ذیل نظریه ی ولایت فقیه عدالت بورزد. چون قدرت مطلق فساد مطلق است ».
وی بتدریج ضمن فاصله گذاری میان سکولاریسم فلسفی و سکولاریم سیاسی، سکولاریسم سیاسی را به معنی « جدائی دین از حکومت » اعلام کرد . به این معنا که « حکومت مشروعیت خودرا از از دین نمی گیرد و دین در فکر این نیست که مردم را هدایت کند واز راه دین به رستگاری برساند ».
سروش ضمن اینکه با سکولاریسم فلسفی مساله دارد ، در یکی از سخنرانی هایش می گوید « جهان را بروفق مفاهیم دینی تبیین نکنید و در تببین هایتان برای پدیده های اجتماعی و علمی پای خدا را به میان نکشید ( روشفکران دینی و معنای سکولاریسم دیماه ۱۳۹۷).
مهندس مهدی بازرگان:
بازرگان، قبل از رفرندام « جمهوری اسلامی آری یا نه » ، « جمهوری دمکراتیک اسلامی» را مطرح کرد. با این وجود مسولیت دولت موقت جمهوری اسلامی را پذیرفت اما نتوانست در چارجوب جمهوری اسلامی کارکند و چندی بعد استعفا داد. بازرگان نیز بعدها در سال ۱۳۷۱، طی یک سخنرانی می گوید « هدف دیـن ، ساختن این دنیا نیست واین دنیا رامی توان با استفاده ازعلم، عقل و مکاتب بشری ساخت…» ( کتاب ” آخرت وخـدا، هدف بعثت انبیاء” . سخنرانی در جشن مبعث انجمن اسلامی مهندسین (اول بهمن ۱۳۷۱).
مصطفی ملکیان:
مصطفی ملکیان بر « بریدن تصمیم گیری اجتماعی از امر مقدس » ، « نگاه کارکردی به دین »، « جدائی دین از دولت »، « عمل بر حسب محاسبات عقلانی و خرد » تاکید دارد. ( سایت روشنفکری دینی). ایشان در یکی از کنفرانسهای اخیر در نگاه تحلیلی به تغییر و تحولات جامعه بویژه جوانان می گوید: « … همه کشورهای اسلامی غیر از ایران ، هنوز آرزو و خواهش و خواست و رویای حکومت دینی را دارند . این کشورها اسلامی تا بیایند این خواست در درونش را از بین برود خیلی باید خسارت بپردازند. در آینده کشور، به نظر من – جز یک تعداد آدمهای خشونت طلب که دست به خشونت خواهند زد – هیچ کس آرزوی حکومت دینی ندارد. این دغدغه از درون ما رخت بربسته است. در ذهن قومی و ذهن ملی ما ، دیگر این آرزویش درواقع ازبین رفته است. …جوانان ما چند مرحله از شریعتی گذار کرده اند» . ( گفت گو با مصطفی ملکیان درباره آینده ایران – دیگر آرزوی حکومت دینی نداریم youtube ).
نگاهی به نفوذ سکولاریسم و فرایند سکولاریزاسیون در حوزهای علمیه
خامنه ای می گوید : « هیئت ها نمی توانند سکولار باشند. هیئت اما م حسینی سکولار نداریم» . ( خامنه ای . ۲۰.۸.۹۲ در دیدار با اعضای ستاد هیئت رزمندگان اسلام )
صادق نیا استاد حوزه و دانشگاه تصریح می کند : من معتقدم حوزه علمیه امروز سکولار است از نظر جایگزین کردن بینشهای غیر دینی بجای دینی… ، سابق براین روحانیت در رتبه اول مرجعیت اخلاقی بودند اما امروز مطالعات نشان می دهد که که روحانیت بعداز بازیگران فوتبال ، تلویزیون ، دوستان … در رتبه پنجم قرار دارند و این افول نشان دهنده سکولاریسم و کم شدن دینداری در جامعه است. ( خبرگزاری دانشجویان ایران. ایسنا )،
ابراهیم رئیسی دادستان کل دادگاها ویژه روحانیت در محل مدرسه علمیه نواب گفت : سکولاریسم اجتماعی ، حوزه های علمیه را تهدید می کند به این معنا که جامعه مشغول کار خود و ما حوزه ها نیز مشغول کار خودمان باشیم ».( اکبر گنجی . رادیو فردا ) . مصباح یزدی : رگه هائی از سکولاریسم در مسئولان رده بالای کشور وجود دارد. و حتی در حوزه های ما ناخوداگاه دارد نفوذ می کند و ما غافلیم. ( اکبر گنجی ۲۷ آذر ۱۳۹۷
دکتر ابراهیم فیاض در جمع اساتید و فضلای حوزهدعلمیه مشهد گفت« اکنون بخاطر بسیاری از رفتارها، گروه مرجعیت روحانیت شکسته است و این فروپاشی جدی است ». ( شبکه اجتماعی. حوزه علمیه قم سکولار است ۱۹ فروردین ۱۳۹۷)
موارد فوق و فاکتهای فراوان در این زمینه ، از نشانه های مهم رشد و گستر ش فرایند سکولاریزاسیون و ارزشها و افکار آزادی ، دمکراسی در جامعه و گسست و زوال دین حکومتی و ایزوله شدن و زوال حکومت دینی- جمهوری اسلامی در جامعه است
بخش چهارم
نگاهی تیتر وار به علل و عوامل گسترش سکولاریزاسیون در جامعه در چهار دهه گذشته
- تشکیل حکومت دینی جمهوری اسلامی، حکومتی کردن دین و تبدیل کردن آن به ابزاری مشخص برای زور گوئی، ریا و دروغ گوئی و زراندوزی صاحبان قدرت و مسولین حکومتی و خودیها
- گسترش باسوادی و افراد تحصیل کرده در سطوح دیپلم و دانشگاهی بویژه زنان ( حدود ۱۵ تا ۱۸ میلیون نفرتحصیلات آکادمیک را گذرانده و یا در حال آموزش آن هستند) ؛
- گسترش و تشدید تبعیض و نابرابری های حقوقی و اجتماعی و اقتصادی و سیاسی در تمامی ابعاد زندگی و تشدید استثمار و غارت و ظلم و شکاف طبقاتی؛
- انباشت تجربه و شناخت و آگاهی شهروندان و اقشار و طبقات مختلف مردم در جریان زندگی نسبت به رهبران و مسولان حکومت دینی و دین حکومتی
- تردید بخش بزرگی از مردم نسبت به توانائی، کار آئی، صداقت و صلاحیت رهبران و مسولان جمهوری اسلامی،
- گسترش نارضایتی و زیر سوال بردن حکومت و گسترش پرسشگری در جامعه و آگاه شدن شهروندان و افشاز و طبقات مختلف مردم نسبت به حق و حقوق فردی و اجتماعی خود ؛
- انتشار وسیع نشریات و ترجمه های آثار هنری، فرهنگی، جامعهشناسی، فلسفی و سیاسی غیردینی و نقد و رد حکومت دینی باوجود فشارهای سخت و سرکوبگرانه حکومت
- گسترش وسایل ارتباطی بویژه اینترنت و شبکه های اجتماعی در دردو دهه گذشته در کشور
- گسترش انواع ارتباطات فکری، فرهنگی ، اجتماعی و سیاسی درون کشوری و میان کشوری
- آشنائی مردم با فرهنگ و ارزشهای جوامع پیشرفته ؛
- گسترش ارزشها و افکار نظیر حق حیات، حقوق بشر، حقوق شهروندی، جدایی دین از دولت، برابرحقوقی زن و مرد، آزادیهای فردی و اجتماعی، حق تشکل های کارگری ، معلمان ، زنان ، و… دمکراسی، عدالت اجتماعی، حفظ محیط زیست-
- گسترش و تعمیق رویکردهای گیتیانه – سکولار- به زندگی وامور مربوط به زندگی در میان شهروندان و اقشار و طبقات مردم؛
- شکسته شدن تدریجی تقدس و مقبولت و مشروعیت رهبران ، مسولین حکومت و حکومت جمهوری اسلامی در نزد اکثریت مردم کشور؛
- تضعیف نهادهای سنتی و مقید به احکام دینی – شریعتی نظیر خانواده ،کاهش پایبندی به موارادی نظیر نماز خواندن، به مسجد رفتن ، روزه گرفتن ، رعایت حجاب و تقدیرگرائی ؛
- گسترش گروههای موسیقی نظیر« رپ»، «متالیکا» و نظائر آن و برگزاری روزهائی نظیر « والنتین » ؛
- افزایش میزان روابط جنسی میان زنان و مردان مجرد (خارج از ضوابط دینی سنتی ) وگسترش افکار فیمینیسی؛
- گسترش تکثرگرائی و جهاننگری ؛
- دخالت آگاهانه و هدفمند و هوشیارانه و مشارکت بخش بزرگی از شهروندان و اقشار مردم در اشکال مختلف در مسائل اجتماعی، فرهنگی ، زیست محیطی و سیاسی جامعه ، مستقل از حکومت و در مقابل حکومت؛
- دفاع از حقوق و آزادیهای فردی و اجتماعی، برابر حقوقی زن با مردم در تمامی حوزه های فکری، فرهنگی و اجتماعی و سیاسی، دفاع از حقوق کودکان، معلمان، دانشجویان، کارگران، بازنشستگان و حفظ محیط زیست در مقابل حکومت؛
- گسترش کمی و کیفی نیروهای مدافع جامعه مدنی، سکولاردمکراسی، آزادی، عدالت اجتماعی ومحیط زیست و مخالفت های آشکار گفتاری، نوشتاری و میدانی با تبعیض های حکومت و نابرابری ها در جامعه و شکل گیری تشکلهای مستقل مدنی – صنفی – سیاسی اقشار و طبقات مختلف جامعه .
مجموعه فاکتها و تغییرات، نشانه های واقعیِ گسترش فرایند سکولاریزاسیون و پیوند آن با ارزشها و افکار و خواسته های حقوق شهروندی دمکراتیک و عادلانه و زیست محیطی در جامعه ما است.
برای اطلاعات بیشتر می توان به لینک مراجعه کرد : (جان شکفته انسان ایرانی و جامعه ایران … https://kar-online.com/78126/)
سکولاریزاسیون – سکولار شدن – درجامعه ما یعنی:
نقد امر مقدس و به رسمیت شناختن حق نقد آن به عنوان حق انسان و شهروند؛ « بریدن تصمیم گیری های اجتماعی ، سیاسی و فرهنگی از امر مقدس » و « عمل بر حسب محاسبات عقلانی و خرد » و « جدائی دین از دولت » ؛
زوده شدن خرافاتِ و عقاید سیاسی مبتنی بر خدائی و الهی بودن مشروعیتِ جمهوری اسلامی و ولی فقی، پادشاهی و سلطنت و شاه، و هر نظام و نماد سیاسی دینی و موروثی در راستای پایان دادن به حضور آنها در قدرت سیاسی و حکومت و دولت؛
یعنی «دولت»، «حکومت»، «سیاست»، «قانون» و مانند آنها موضوعا از مقولات بشری و زمینی اند وهرگز در قلمرو دین و شریعت قرار نمی گیرند؛ یعنی « قران کتاب قانون نیست و « حضرت محمد قانون گذارنبود» ؛و « دنیا رامی توان با استفاده ازعلم،عقل ومکاتب بشری ساخت و هدف دیـن ، ساختن این دنیا نیست » ؛
یعنى اینکه « شما جهان را بر وفق مفاهیم دینى تبیین نکنید و در تبیین هایتان براى پدیده هاى اجتماعى و علمى پاى خدا را به میان نکشید.» . « یعنی جدا کردن دین از حکومت » ، « یعنی نفی دخالت روحانیت در امور کشور»
سکولاریزاسیون درجامعه ما یعنی لغو همهی امتیازهای اقتصادی و فرهنگی و سیاسی روحانیت ( منبر) ، از قوای اجرائی و قضائی و مقننه.
یعنی برابر حقوقی زن و مرد در تمام حوزه های فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و رفع و نفی مردسالاری و دیگر قیودات و قوانین دینی – سنتی مبتنی بر تبعض و تمایز علیه زنان (محمدرضا نیکفر طرحِ یک نظریه بومی دربارهی سکولاریزاسیون- مجله ی آفتاب، ش. ۲۷ (تیر ۱۳۸۲) ؛
یعنی عدم امتیاز ویژه برای ادیان و مذاهب و نهاد ها و نماد ها نظیر ولی فقیه و شاه برای حضور مستقیم و غیر مستقیم درقدرت سیاسی ، قانون اساسی، حاکمیت و حکومت و دولت ؛ رفع تبعیض میان شهروندان دیندار و مذهبی ( ازهمه نوع) و میان دینداران و دگر اندیشان و تحقق برابر حقوقی همه شهروندان ؛
یعنی لغو حکم ارتداد وجرم و اعدام بخاطر تغییر دین؛ کنار گذاشتن رسمیت یکی از ادیان و مذاهب بعنوان دین رسمی کشور در قانون اساسی و قوانین مدنی کشورایران ؛
سکولار شدن جامعه به معنای بی دین شدن شهروندان نبوده و نیست. در جوامع سکولار شده واقعا موجود، میلیونها انسان دین دار وغیر دیندار در کنار هم زندگی می کنند. درکشور ما هم، میلیونها انسان و شهروند مسلمان، مسیحی، زردشتی، یهودی و بهائی زندگی می کنند که خودرا سکولار دمکرات می دانند.
سکولاریزاسیون در جامعه ما فرایندیست چند وجهی مبتنی بر مجموعه ای از تغییر و تحولات فکری و فرهنگی، اجتماعی و سیاسی در میان مردم و جامعه.
برقراری پیوند و هماهنگی میان جنبه های محتلف سکولاریزاسیون در عمل ، ازالزامات پیشرفت و تحقق آن کامل آن است.
لازم است یاد آوری شود که سکولاریزاسیون- سکولار شدن- و سکولار کردن جامعه وجه مشترکی دارند اما اولی، عمدتا مبتنی و متکی بر دینامیزم درونی جامعه ولی دومی عمدتا متکی به اعمال زور و قدرت سیاسی برمردم و جامعه است . سکولار کردن جامعه به شیوه آمرانه و دیکتاتوری و اعمال آن به مردم ، فرایند سکولار شدن جامعه را با تنشها و مشکلات جدی مواجه می کند .
سکولارکردن سلطنت دین پایه – شاه محور و برخی نهادهای جامعه بشیوه آمرانه و زور و دیکتاتوری توسط رضاه شاه و محمد رضا شاه – به سکولار دمکراتیزه شدن جامعه منجر نشد .
تصادفی نبود که ۷۲ سال پس از انقلاب مشروطیت ، حکومت دینی- شریعتی جایگزین حکومت شبه مدرن – سکولار – دیکتاتور ی شاه محور شد.
لازم است تاکید شود که سکولاریزاسیون به معنای دمکراتیزه شدن جامعه نیست . از درون فرایند سکولاریزاسیون می تواند انواع قدرتها وحکومتها و دولتهای سکولار پویولیستی، دیکتاتوری، فاشیستی ، راست افراطی تحت نام پادشاهی یا جمهوری یا هرنام دیگر بیرون بیاید.
جنبش زن زندگی آزادی
جنبش «زن – زندگی – آزادی» عالیترین، تجلی تاکنونی رشد و گسترش فرایند تغییر و تحولات فکری و فرهنگی و اجتماعی و سیاسی جامعه در سمت سکولار دمکراتیک شدن و گذرگاهی است در مسیر و راه گذار از جمهوری اسلامی به نظام سیاسی سکولار دمکراتیک مستقل از نهاد و نماد دینی ، سنتی و موروثی .
جنبش زن زندگی آزادی ، جنبشی گیتیانه – سکولار- در مقابل حکومت دینی است؛
ریشه در نیاز مبرم جامعه به تحقق حقوق برابر زن و مرد و استقلال زن ، دمکراتیزه شدن جامعه و تقسیم قدرت و عادلانه شدن مناسبات اجتماعی دارد ؛
نوجو، پویا و متکثر و مخالفِ تبعیض و بیعدالتی و استبداد در هر شکل دینی و سنتی
خود بنیاد و رها از هژمونی نیروهای فکری و سیاسی دینی ، سنتی، موروثی و خواهان زندگی برای زیستی آزاد، ، شاداب و بهتر در همین امروز- نه برای آخرت و بهشت اجباری- ؛
برای اطلاع بیشتر، می توان به مقاله پیرامون مختصات، دستآوردها، نارساییها و کمبودهای جنبش«زن زندگی آزادی» – مجید عبدالرحیم پور مراجعه کرد.
*سیری در شکلگیری و پیشرفت فرایند سکولاریزاسیون در ایران از دوره مشروطیت تا امروز