به باور ما جان زندانیان سیاسی در ایران بیش از هر زمان دیگری در معرض تهدید قرار گرفته است. در حالی که خطر نفوذ و عملیات اطلاعاتی دشمنان خارجی، از جمله اسرائیل در پیشدرآمد وقوع جنگ و در جریان آن بدرستی تهدیدی واقعی و انکارناپذیر است و شناسایی و محاکمه شفاف جاسوسان امری ضروری برای حفظ امنیت ملی محسوب میشود، آنچه موجب نگرانی عمیق ماست، استفاده ابزاری از این تهدید برای توجیه صدور احکام اعدام، تشدید اعمال فضای نظامی–امنیتی و سرکوب اعتراضات و مطالبات مشروع مردمی است.
در شرایط کنونی، نشانههایی چون پیروزی چهرهای چون پزشکیان در انتخابات ریاستجمهوری، افزایش تمایل به مذاکره، و تغییر نسبی در لحن مقامات، توجهبرانگیز است. با اینحال، این تغییرات، اگر با اصلاحات بنیادین همراه نباشند، از جمله بازنگری در قانونگذاری بهویژه در حوزههایی چون حجاب، توقف برخوردهای سلیقهای و امنیتی با جامعه مدنی، گشایش در عرصههای فرهنگی، احترام به آزادیهای دموکراتیک و اصلاح رویههای پلیسی، نمیتوان از آنها بهعنوان نشانهای از بلوغ سیاسی یا اجتماعی یاد کرد.
نهفقط بازنشستگان، که همهٔ مردم ایران پریدن از آتش را بلدند. سالهاست که هر روز از آتش فقر و بیداد، سانسور و نابرابری، شلاق و زندان گذشتهاند؛ از میان هزاران شعلهٔ سوزان.
دستکم دو دهه است که تغییر جغرافیای سیاسی منطقۀ ما بخشی از اهداف امریکا و اسراییلاند . نتانیاهو بارها بیپرده و باافتخار از هدفاش برای «تغییر چهرۀ خاورمیانه» سخن گفته است. در اولین دیدارش با دونالد ترامپ در آغاز دور دوم ریاست جمهوری نیز مدعی شد که اسراییل و امریکا به طور مشترک در حال مبارزه با دشمنان مشترک و «تغییر چهرۀ خاورمیانه»اند.
صلاح جنگ ویرانیست، نه آبادی
میراثش نابودی
خاطرهاش اندوه و درد
نوزادش کوچ و دربهدری
…
دلدادهٔ صلح باشیم
از صلح در آید پیروزی
L’Organisation des Fedaians du Peuple d’Iran (Majoritaire) insiste sur le respect des droits humains universels et met en garde contre la politique décrite et actuellement mise en œuvre d’expulsion de citoyens afghans par la force et la violence au nom de « ressortissants non autorisés ». Elle condamne fermement cet acte, qu’elle considère comme une violation inhumaine des droits individuels et collectifs d’une partie de la population vivant sur le territoire iranien.
مرزی روشن میان وطندوستی جمهوریخواهانه و ملیگرایی وجود دارد. تجربۀ تاریخی منطقه نشان داده است که بسیاری از کسانی که با شعار استقلال و رهایی ملی به قدرت رسیدهاند در نهایت به دیکتاتوری انجامیدهاند.
آهای تو، ای “وطنپرستِ” نوکیسه! و موافق اخراج افغانها از ایران! وقتی جمهوری اسلامی با لگد نیم میلیون آدم فقیر و زحمتکش رو از خونه و زندگیشون پرت میکنه بیرون، انگار برات جشن ملی برگزار شده!…نه برات مهم بود که اون آدم یه پدره، یه کارگره، بچهمدرسهای داره، زن ایرانی داره، مالیات داده، سالها تو ین کشور عرق ریخته …
البته با تمام نقدهایی که میتوان به مسئلۀ رفراندم در شرایط کنونی داشت، باید گفت طرح آن توسط کسی چون موسوی که سالها خود جزیی از سیستم بوده است میتواند تا حد زیادی عاملیت سیاسی و مبارزه را به سمت داخل ایران آورده و بار دیگر نشان دهد هر تغییری بدون حضور نیروی داخلی امکانپذیر نیست.
آخرین پاراگراف بیانیه که بخودی خود خطرناکترین گزاره این بیانیه است آنجایی است که میگویند: ” ما از سازمان ملل و جامعهی بینالمللی میخواهیم که با برداشتن گامهای فوری و قاطع، جمهوری اسلامی را به توقف غنیسازی، و هر دوطرف جنگ را به توقف حملات نظامی به زیرساختهای حیاتی یکدیگر، و توقف کشتار غیرنظامیان در هر دو سرزمین وادار نمایند.” مفهوم حقوقی این جملات اجرای مواد ۴۱ و ۴۲ ذیل فصل هفتم اساسنامه ملل متحد است.
در طول حیات جمهوری اسلامی، بارها شاهد بودهایم که هر وقت جامعه به صحنه آمده است، توانسته تغییراتی را به حکومت تحمیل کند اما پایداری این تغییرات منوط به تداوم حضور مردم در صحنه بوده است. هماینک نیز با توجه به روبهرو شدن کشور با یک تجاوز نظامی میتوان انتظار فراروییدن تغییرات مشابهی را داشت. در چنین شرایطی رهبرانی نظیر آقای موسوی که مورد اعتماد و وثوق ملی باشند، میتوانند در پایداری خواستهای مردمی نقشی حیاتی بازی کنند.
کارگران افغانستانی مانند بسیاری دیگر از کارگران مهاجر غیرقانونی، قربانی سیاستهای غلط مهاجرتی دولت میزبان، به مثابه یک نیروی کار ارزان، از سوی سرمایهداران در شرایطی به کار گرفته میشوند که از کمترین حقوق برخوردارند و نماد بهرهکشی عریان سیستم سرمایهداریاند.
در طول حیات جمهوری اسلامی، بارها شاهد بودهایم که هر وقت جامعه به صحنه آمده است، توانسته تغییراتی را به حکومت تحمیل کند اما پایداری این تغییرات منوط به تداوم حضور مردم در صحنه بوده است. هماینک نیز با توجه به روبهرو شدن کشور با یک تجاوز نظامی میتوان انتظار فراروییدن تغییرات مشابهی را داشت. در چنین شرایطی رهبرانی نظیر آقای موسوی که مورد اعتماد و وثوق ملی باشند، میتوانند در پایداری خواستهای مردمی نقشی حیاتی بازی کنند.