چهارشنبه ۳ اردیبهشت ۱۴۰۴ - ۲۳:۵۱
در هفتاد سالی که از غلبهٔ استبداد کودتایی پهلوی میگذرد، اهداف مترقی و مبارزه در راه برپایی حکومتی مستقل و مردمی و مبتنی بر ارزشهای جهانشمول حقوق بشر، آزادی، برابری، مردمسالاری (دمکراسی) و عدالت اجتماعی بیش از پیش در جان میهن ما ریشه دوانده، ژرفا و گسترش یافته و نیروهای عازم در راه تحقق این اهداف و ارزشها هرگز در تاریخ میهن ما نیرومندتر، گستردهتر و درهمتنیدهتر از امروز نبودهاند.
در هفتە اخیر دو خبر در مورد چین و نیکاراگوئە در رسانەها انتشار یافت کە در نوع خود جالب توجە بودند. اولی مربوط بە ممنون کردن فوتبالیستهای چینی برای تاتوکردن بدن توسط دولت چین، و دومی محکوم کردن دانیل اورتگا، رئیس جمهور نیکاراگوئە بە خاطر نحوە برخورد با روزنامەنگاران توسط یک سازمان حقوق بشری بود.
نە تنها، خامنەای، رهبر جمهوری اسلامی بە گاە خود نسبت بە دخالت مردم در سیاست خارجی کشور هشدار دارد، بلکە متاسفانە روند مذاکرات برجامی طوری پیش بردە می شود کە مردم ایران تحت هیچگونە شرایطی در مورد جزئیات آن مطلع نمی شوند، و این در حالیست کە تیم مذاکرە کنندە، مرتب از واژگان ‘ملت بزرگ ایران’ و غیرە سخن بە میان می آورد!
همانگونه که نائومی کلاین در دکترین شُک سالها قبل نوشته بود سیاست ترامپ-ماسک و پیشوای ایشان خاویر مایلی بر شُک درمانی اجتماعی استوار است. این سیاست نیازمند انست که همه چیز بسرعت و در حالیکه هنوز مردم در شُک اولیه دست بهگریباناند کار را تمام کند. در طی یکسال از حکومت، خاویرمایلی ۲۰٪ از تمام کارمندان دولت را از کار برکنار کرد. بسیاری از ادارات دولتی از جمله آژانس مالیاتی و وزارت دارایی را تعطیل و بسیاری از خدمات دولتی از قبیل برق و آب و تلفن و خدمات شهری را به بخش خصوصی واگذار نمود.
“علمِ فیزیک همواره با دانش فلسفه بهعنوان تفکر مفهومی برای فهمِ چیستی و چگونگی عملکرد جهانِ هستی آمیخته بوده است. نگاهی کوتاه به تاریخ توسعه فیزیک، از نظریات ارسطو در بارهی افلاک تا نظریه گرانشِ نیوتن، نظریه نسبیتِ خاص و عام اینشتین و نظریه کوانتوم، گویای این ادعاست. علم فیزیک تا پیش از نظریههای بنیادیِ قرن بیستم، جهانِ درونی (ذهنِ انسان) را مستقل از جهانِ برونی تلقی میکرد. اکنون اما دریافتهایم که جهانِ هستی درهمتنیده و کوانتومی است. لذا تفکیک آن به درون و برون فاقدِ اعتبار است. این شناخت، بارِ سنگینی را بر دوشِ فیلسوفانِ عصر ما گذاشته است. باری که در اصل بهمعنای ارتقاء دوبارهی جایگاه فلسفه در ارتباط با علوم طبیعی است. یعنی، در مقامی که در گذشتههای دور فلسفه و فیزیک تحت عنوان ’فلسفه طبیعی‘ درهمآمیخته بودند. اکنون ما بار دیگر شاهدِ همگرائی فیزیک و فلسفه، برای فهم چیستی و عملکرد جهانی که درهمتنیده و کوانتومی میباشد، هستیم.”
سعدی را نمیتوان تنها به یک مکتب فکری یا چارچوب دینی محدود کرد. او فراتر از زمان و آیین، به انسان نظر دارد. برای ما که در جهانی مدرن، پیچیده، و گاه خسته از معنا زندگی میکنیم، سعدی همچنان یک راه است: راهی به سوی آشتی با خود، با دیگری، و با خردی که نه فرسوده میشود و نه از یاد میرود.
دیده به سویت نگران، نه من کُنم که جان کُند،
سوی تو سر به پا دوان، نه من دوَم که جان دود …
من بارها از خود پرسیده ام: اگر زنده یاد جزنی زنده میماند در کجای این جنبش چپ امروز ایران قرار میگرفت؟ و شناختی که از او دارم پاسخم را اینگونه میدهد: “نه در میانه و نه در سمت راست این جنبش”
زندانیان مشارکتکننده در کارزار سهشنبههای نه به اعدام با ابراز نگرانی نسبت به افزایش احکام اعدام، صدور حکم اعدام را محکوم کرده و نسبت به گسترش اعدام زندانیان با جرایم غیر سیاسی هشدار دادند.
کلان شهرهای ایران ده ها سال از شهرهای مشابه مانند سائو پولو امن تر بود اما با فقیر شدن مردم کلان شهرهای ایران هم ناامن شده است. آن هم در شهرهایی که پر از ماموران امنیتی که وظیفه آنها فقط آزار زنان و دختران است.
در آن دوره جنبش چپ آزادیخواه و عدالتطلب در حال تثبیت جایگاه خود به عنوان نیرویی موثر در برابر دیکتاتوری و ارتجاع بود. حذف رهبران برجستۀ این جنبش تلاشی اگاهانه برای جلوگیری از همبستگی و رشد جریانهای مترقی و باز کردن راه برای نیروهای واپسگرا بود. رژیم شاه با سرکوب و کشتار بیامان نیروهای مترقی چون فداییان و مجاهدین خلق و اعمال فشار بر نیروهای ملی، چپ، و ملی-مذهبی،میدان را برای رشد و نفوذ نیروهای مذهبی ارتجاعی هموار کرد.
با کمال تاسف رویکرد سیاسی مقابله با ایران از سوی برخی کشورهای ذینفوذ در جهان در کنار تحریمهای غیرقانونی و ظالمانه علیه کشور ما، مانعی عمده در برابر برگزاری دیدارهای دوستانه در مقابل تیمهای قوی جهان، حتی امکان برگزاری اردوهای آمادگی، و وجود تجربهٔ بازی در این سطح برای ملّیپوشان ایران است.
در آن دوره جنبش چپ آزادیخواه و عدالتطلب در حال تثبیت جایگاه خود به عنوان نیرویی موثر در برابر دیکتاتوری و ارتجاع بود. حذف رهبران برجستۀ این جنبش تلاشی اگاهانه برای جلوگیری از همبستگی و رشد جریانهای مترقی و باز کردن راه برای نیروهای واپسگرا بود. رژیم شاه با سرکوب و کشتار بیامان نیروهای مترقی چون فداییان و مجاهدین خلق و اعمال فشار بر نیروهای ملی، چپ، و ملی-مذهبی،میدان را برای رشد و نفوذ نیروهای مذهبی ارتجاعی هموار کرد.