دوشنبه ۸ اردیبهشت ۱۴۰۴ - ۱۱:۴۶
۱۶ آذر ۱۳۳۲، کمتر از ۴ ماه پس از کودتای ننگین ۲۸ مرداد، که طی آن به طراحی حکومت ایالات متحدهٔ آمریکا و همدستی حکومت انگلیس و همکاری نیروهای مرتجع داخلی و عوامل و مزدوران آنان دولت مردمی محمد مصدق سرنگون و محمدرضاشاه پهلوی بر اریکهٔ قدرت بازگردانده شد، نیروهای سرکوبگر انتظامی و امنیتی نظام کودتا اعتراض دانشجویان دانشگاه تهران را به خاک و خون کشیدند.
امروز، پنجشنبه ۱۲ بهمن، جبهه ملی ایران در ابتکاری قابل تقدیر با نوشتن نامه ای به روحانی خواهان برگزاری یک گردهمایی عمومی در تهران شد.
در این نامه جبهۀ ملی به اظهارات روحانی و برخی دیگر از مقامات جمهوری اسلامی در واکنش به اعتراضات اخیر استناد می کند که اعلام کردند “دولت با تجمعات قانونمند مردم مخالف نیست. مردم حق آزادی بیان دارند و می توانند پیشنهادات و نظرات خود را در امور کشور مطرح کنند.”
دختران “خیابان انقلاب” در جای جای این کشور پا به میدان گذاشته اند و با نمایشی نمادین, از سربرداشتن روسری های تحمیلی شان, نظام وامانده و برآمده از قوانین قرون وسطایی جمهوری اسلامی را به چالش کشیده و آن را به درماندگی و واکنش کشانده اند. رژیمی که با وعده های فریبندە، عدالت و آزادی…
همانگونه که نائومی کلاین در دکترین شُک سالها قبل نوشته بود سیاست ترامپ-ماسک و پیشوای ایشان خاویر مایلی بر شُک درمانی اجتماعی استوار است. این سیاست نیازمند انست که همه چیز بسرعت و در حالیکه هنوز مردم در شُک اولیه دست بهگریباناند کار را تمام کند. در طی یکسال از حکومت، خاویرمایلی ۲۰٪ از تمام کارمندان دولت را از کار برکنار کرد. بسیاری از ادارات دولتی از جمله آژانس مالیاتی و وزارت دارایی را تعطیل و بسیاری از خدمات دولتی از قبیل برق و آب و تلفن و خدمات شهری را به بخش خصوصی واگذار نمود.
با ناباوری و اندوه بسیار، شرنگ تلخ خبر مرگ حسن عرب زاده و فرزندش محسن را سرکشیدیم. حسن که بسیارانی وی را با نامهای برگزیدهی دوران مبارزاتی – «تقی» و «اسد» – میشناختند، عصرهنگام دوم اردیبهشت ماه در میان بهتآفرینی فراوان که برجای گذاشت، دست به وداع با زندگی زد. حسن و محسن را در تراژدی جان خراش از دست دادیم. مرگ تکان دهندهی این پدرو پسر، تلخنایی است به دشواری نازدودنی از یادها و ثبتشدهای ماندگار در دفتر تاریخ مهاجرت ناگزیر ایرانیان.
همه ساله در فصل بهار و فروردین ماه, یاد و خاطره این جانباختگان انقلاب که قربانی ساواک آریامهری شدند, در ذهن تداعی می شود و با خاطره ی هزاران زندانی سیاسی قتل عام شده به دست رژیم آخوندی در دهه شصت و تابستان ۱۳۶۷ پیوند می خورد.
این انفجار در محوطه کانتینری شرکت سینا روی داده است که از زیرمجموعه «بنیاد مستضعفان» است. شفافیت سازی و خبررسانی بی کم و کاست درباره علل و عوامل این حادثه خواست عمومی است. آن چه بی تردید است، همدلی و همسوگی مردم سرتاسر ایران با جانباختگان و آسیبدیدگان این انفجار مهیب است.مردم ایران همدردی عمیق خود را با مردم ایران و خانوادههای داغدار این انفجار خونبار ابراز میدارد.
هیچ انسان آزادهای در این شرایط قادر به سکوت نیست. دیگر نمیتوان در برابر این بیرحمیها بیتفاوت ماند. دیگر نمیتوان شاهد قربانی شدن بیصدای کارگران بود. ما فریاد میزنیم، چون این وضعیت باید به پایان برسد. بترسید از آتش خشم فرزندان این رنجبرانی که در آتش قربانی شدند، بترسید!
پاپ فرانسیس در کتاب زندگینامهاش مینویسد: «یادم میآید که ماجرای روزنبرگها یکی از نخستین موضوعاتی بود که با استر دربارهاش بحث کردیم. او این ماجرا را برایم تعریف کرد و دیدگاه خودش را، بهعنوان یک فعال سیاسی، برایم بازگو کرد.»
کلان شهرهای ایران ده ها سال از شهرهای مشابه مانند سائو پولو امن تر بود اما با فقیر شدن مردم کلان شهرهای ایران هم ناامن شده است. آن هم در شهرهایی که پر از ماموران امنیتی که وظیفه آنها فقط آزار زنان و دختران است.
در آن دوره جنبش چپ آزادیخواه و عدالتطلب در حال تثبیت جایگاه خود به عنوان نیرویی موثر در برابر دیکتاتوری و ارتجاع بود. حذف رهبران برجستۀ این جنبش تلاشی اگاهانه برای جلوگیری از همبستگی و رشد جریانهای مترقی و باز کردن راه برای نیروهای واپسگرا بود. رژیم شاه با سرکوب و کشتار بیامان نیروهای مترقی چون فداییان و مجاهدین خلق و اعمال فشار بر نیروهای ملی، چپ، و ملی-مذهبی،میدان را برای رشد و نفوذ نیروهای مذهبی ارتجاعی هموار کرد.
سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) وقوع این فاجعۀ شوم را به مردم میهنمان، به شهروندان بندرعباس و خانوادههای داغدار و آسیبدیده تسلیت میگوید. ما در این لحظات سخت همراه و همدوش مردم بندرعباس سوگوارِ جانهای از دست رفته و نگران و چشمبه راه بهبود زخمیهای این حادثهایم.
در آن دوره جنبش چپ آزادیخواه و عدالتطلب در حال تثبیت جایگاه خود به عنوان نیرویی موثر در برابر دیکتاتوری و ارتجاع بود. حذف رهبران برجستۀ این جنبش تلاشی اگاهانه برای جلوگیری از همبستگی و رشد جریانهای مترقی و باز کردن راه برای نیروهای واپسگرا بود. رژیم شاه با سرکوب و کشتار بیامان نیروهای مترقی چون فداییان و مجاهدین خلق و اعمال فشار بر نیروهای ملی، چپ، و ملی-مذهبی،میدان را برای رشد و نفوذ نیروهای مذهبی ارتجاعی هموار کرد.