تقدیم به همه دانشجویان ستاره دار و همه دانشجویان زندانی در اوین .
خواستم از محرومین از تحصیل بگویم از آمار و ارقام؛از چند برابر شدن آنها در این سالها ومشکلاتی که پس از محرومیت از تحصیل به آن دچار میشوند.اما دیدم مجال خوبی است برای صمیمانه تر گفتن از بچه ها محروم از تحصیل؛از جلسات؛با هم بودن ها؛هم فکری ها؛ازدرد دل کردن ها و گفتن از دوستان و همکلاسی هایی که به قول خودمان چقدر دیر مطلب را میگرفتند و امروز در حال طی کردن مقطع لیسانس هستند و یاد آوری خاطره تقلب رساندن به هم کلاسی که الان مشغول کار در بخشی از دولت است و برای خود لیسانسه شده است! ودانشجویان سهمیه ای که آنقدر سر کلاسها از اساتید سوال ها صد تا یک غاز می کردند که استاد ادامه سوالها را به بعد از کلاس موکول می کرد.
از سالهای تحصیل که خاطراتش هر روز کهنه تر می شد و امید ما به برگشت به دانشگاه کمرنگ تر؛ می گفتیم واز صمیم قلب وبا اندوه می خندیدیم! بازهم با آرزوی دوباره نشستن پشت صندلی های دانشگاه تلاش می کردیم.
هر مهری که می آمد در پی مهربانی می دویدیم و دوباره امیدوار، سعی در بازگشت به دانشگاه داشتیم و باز هم حرف از تعهد میشد و ما هم مجبور به پا پس کشیدن از حقمان .
مهر برای ما نامهربانی همراه داشت؛ اما این مهر نامهربانتر از همیشه آمد و رفت هر سال در پی حق تحصیل مهر را شروع میکردیم ؛حال انکه امسال از شدت مهرورزی در تلاش برای آزادی دوستانمان بودیم. تا جای مجید دری دانشجوی ادبیات که خوب شعر میگوید و زیبا مینویسد و حافظ و خیام از بر دارد کسانی بر سر کلاس حاظر شوند که به خواسته شیخ علامه ای، صدرالدین شریعتی شعر را در ادبیات متعهد و علیرضا قزوه جستجو کنند. اما فراموش نکرده ایم که همیشه جنبش ها آزادی خواه بهترین و پاکترین فرزندان خود را قربانی می کند و چه کسانی بهتراز دانشجویانی که روزی حق تحصیل را فدای آزادی کردند وروزی آزادی را برای آزادی سر بریدند.
آری می خواهم از ستاره های شبهای تار بگویم ستاره های که نه تنها پس از کودتا درخشیدند بلکه چهار سال است بر تارک سیاه دولت نهم می درخشند و حالا روشنی شبهای اوین شده اند؛ ستاره هایی که نادانان آنها را سروان و ما آنها را ستاره های روشنی بخش راه آزادی می نامیم.
پیمان عارف، ضیاء نبوی، مجید دری، شبنم مددزاد، پورعبدالله و… و … و تمام ستاره های که می شناسم و نمی شناسم و می درخشند و کسانی را که آرزوی تاریکی راه ما را دارند آزار می دهند.
این را برای تمام دانشجویان و جوانان آزادی خواه دربند میهنم می نگارم که این روزها را در شبهای اوین سر می کنند و خوب می دانم که وقتی آزادی را دوباره در آغوش بگیرند با این پرونده روشن حتما ستاره خواهند شد و همچون ما پشت درهای دانشگاه خواهند ماند.
صدایم به پشت میله های سرد اوین نمی رسد اما خوب میدانم که خبر های خیزش دانشگاه ها از سوراخ های اوین هم درز کرده و تمام دانشجویان بانام و بی نشان دربند را خوشحال کرده که خانه شان آباد است و آخرین سنگر آزادی همچنان در تکاپوی آزادی است و مرحمی می شود بر درد تنها ییشان و خیالشان راحت میشود که نمی گذاریم هیچ یک از اعضای کودتاچی با آرمش به خانه ما بیایند و یکی را با شعار و دیگری را با لنگه کفش بدرقه می کنیم.
این را می نویسم تا کودتاچیان بدانند اگر دانشجویی را از تحصیل محروم می کنند و یا حق آزادی را را از وی میگیرند به امید خاموش کردن دانشگاه ها ، خیال باطلی داند. این خود بزرگترین انگیزه برای حضور فعال و خود جوش همه دانشجویان در صحن دانشگاه ها ست تا خواهان بازگشت به تحصیل ویا آزادی دوستان خود شوند و با برخوردهای از این جنس تنها خشم دانشجویان را بیشتر می کنند و خود در آتشی زیر خاکستر می دمند تا در روز دانشجو شعله کشد.
دربرابر تمامی ستاره های دربند سیاسی سر فرود می آورم و استقامت و مقاومت آنها را در برابر مزدوران ستایش می کنم و می گویم اندکی صبر سحر نزدیک است. تاریخ صد ساله میهنمان شبهای از این تیره تر را تجربه کرده و با تلاش همچون شمایی همگی گذرا بوده است و این نیز بگذرد.
این سومین کودتایی است که این سرزمین و عدالت خواهانش تجربه کرده اند پس بر اساس مثل (تا سه نشه بازی نشه) رهایی نزدیک است و پس از این ایران به سرزمینی آباد بدل خواهد شد ومن که هنوز امید برگشت به دانشگاه در دلم سبز است میدانم دوباره با هم و کنار هم در خانه خواهیم بود به یاد هم دانشجویان دربند وبایاران دبستانیم و با تمام وجود “دانشجو میمیرد – ذلت نمی پذیرد” را بر سر کسانی که دانشگاه را مرده می خواهند فریاد می زنم.