سرانجام ایران و عربستان بعد از هفت سال روابط دیپلماتیک در کمارفته خود را احیا کردهاند. بهرحال تجدید رابطه ایران و عربستان در میانه افزایش تنش ها بین ایران و غرب تاحد زیادی غیرمترقبه بود؛ این اقدام ایران نگاهی را شکل بخشید که دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی مسیر قبلی را کنار گذاشته، و نگاه واقع بینانه به حل چالش های منطقه ای و جهانی را در پیش گرفته است.
استقبال ترکیه، واکنش مثبت مصر و اعلام رضایت پاکستان و دیگر کشورهای مسلمان و غیرمسلمان نسبت به توافق ایران و عربستان، نشانه های مثبت و موثر سیاستی بهنگام بوده که در آن نقش ایران جایگاه تاریخی، دست بالا و خاص دارد و نشان از آن دارد که گام های بعدی در راه تنش زدایی در راه است و تا گشودن دروازه بسوی ارتباطِ قطعا با جهان شرق و باید با غرب ادامه خواهد داشت، چون گشودن دروازه به سوی جهان بر محور تامین منافع ایران حرکت می کند.
توافق ایران و عربستان نه تنها پیروزی برای صلح و بازگشت امنیت برای توسعه در منطقه خواهدشد، بلکه توافقی تحول آفرین، مهم و نوید دهندهِ افق های جدید در منطقه است. اما چرا چنین شد؟ بارها مقامات سعودی نسبت به برنامه هسته ای ایران ابراز نگرانی کرده بودند که آنها یعنی عربستان مهمترین هدف جمهوری اسلامی خواهند بود، با این توافق دغدغه آنها از ایران هراسی زایل می شود. چون توافق مزبور نه تنها بر ریل عادی سازی روابط دیپلماتیک حر کت می کند، بلکه راه را برای برقراری مجدد روابط سیاسی اقتصادی و فرهنگی پس از یک وقفه هفت ساله هموار می کند، زیرا طرفین قصد دارند تحولی چشمگیر در منطقه جنگ خیز خاورمیانه را رقم بزنند.
در روزهایی که بیشترین کشورهای جهان از این توافق به نیکی یاد می کنند؛ در سوی دیگر میدان جنگ افروزان غربی و اپوزیسیون برانداز، انجام این توافق سبب قطع امید به حمایت خارجی ها در براندازی جمهوری اسلامی شد. در حالی که اپوزیسیون برانداز و آلترناتیوسازان از بالا به مدد حمایت غرب را در بهت و حیرت فرورفته است. در اسرائیل نیز ولوله سیاسی ایجاد کرد، چنانچه نخست وزیر پیشین اسرائیل عنوان می کند، توافق تهران و ریاض شکست سیاست خارجی تل آویو است، آنهم نه شکست عادی بلکه شکست تمام عیار سیاست خارجی اسرائیل توصیف می کن، همچنین «مارک دابوویتز»، مدیر لابی اسرائیلی (اف.دی.دی) به توافق ایران و عربستان سعودی واکنش نشان داده و آن را برای منافع آمریکا باخت- باخت- باخت توصیف کرد.
اما چرا دو کشور بعد از ۷ سال تنش و چالش به مذاکره برگشتند؟ جز این که تمایل عربستان در نشستن بر سر میز مذاکره با ایران، علتی نداشت، جز اینکه سعودیها اعتماد به حمایت واشنگتن از خود را از دست دادند و به این دلیل راسا به حل مشکل خود با ایران برخاستند، ایران نیز از یکطرف فرصت را برای دور و خنثی کردن تفرقه برانگیزی متحدان عربستان را غنیمت شمرده تا از سوی دیگر به انزوای بینالمللیاش پایان دهد، این توافق مقدمه آن را تدارک میبیند.
باید پذیرفت، جمهوری اسلامی آموخته است که سیاست خارجی ابزاری در جهت ایجاد ثبات در منطقه به منظور دستیابی به توسعه اقتصادی است، جمهوری اسلامی با این توافق و دیگر توافق های در آینده از بار تنش ها و اختلافات میان خود و جهان خواهدکاست تا وارد فاز جدیدی از مناسبات صلح آمیز و دوستانه سیاسی و اقتصادی با جهان شود.
تلاش برای عادی سازی روابط سیاسی اقتصادی و فرهنگی بین دو کشور بار دیگر ثابت نمود، آنگونه که اپوزیسیون تصورمی کرد جمهوری اسلامی با عقلانیت و اعتدال میانه ندارد، چنین نبوده و قرار نیست ایران منبعد بر طبل تندروی ایدئولوژیک بکوبد. اما اپوزیسیون مسالمت جو و وطنپرست نباید غفلت تاریخی کند و باید فرصت را مغتنم بشمارد تا ضمن خنثی سازی تلاش های مذبوحانه براندازان، و افزون بر این باید به ترفندهای مختلف و طرق گوناگون جمهوری اسلامی را وادار کند تا این بازگشت به اعتدال و میانه روی را مساوی با فاصله گیری از تندروی و شعار محوری کند. همچنین تغییر سیاست خارجی جمهوری اسلامی چه ناچار و چه با چار در این جهت مثبت حرکت خواهد کرد تا مشکل معیشت و مشکلات اقتصادی مردم را مرتفع سازد و در این میدان نقش تحریم های آمریکا فراموش نشود که حل مشکلات مردم ایران با تغییر رویکرد امریکا نسبت به رفع تحریم ها نیز رابطه مستقیم دارد.
عادی شدن رابطه عربستان و ایران طلیعه ای است که در آن چاره ای نیست تا گام به گام اهرم های فشار علیه جمهوری اسلامی برداشته می شود، اولین آن برداشتن اهرم فشار رسانه ای علیه ایران از طرف عربستان چندروز قبل از اعلام توافق بود.
قطعا عربستان به لحاظ دو مولفه عمده بر سر میز مذاکره با ایران نشانده شده یا نشسته است، مولفه عمده اول، برتری جمهوری اسلامی در زمینه های گوناگون علمی، نظامی و ژئوپلیتیک می باشد و مولفه عمده دوم دیگر اینکه برتری ایران سبب شد تا امریکا چاره ای جز چراغ سبز زدن به عربستان نداشته باشد. نکته مهمتر آن است، جمهوری اسلامی نباید چراغ سبز امریکا در ترغیب عربستان به عادی سازی رابطه با ایران را سطحی تلقی کرده و بدان احساسی و هیجانی برخورد نماید؛ دامنه و شعاع چراغ سبز مزبور خواسته یا ناخواسته با ارسال سیگنالی، به سمت ایرانِ چرخیده به چین می باشد که جمهوری اسلامی باید از آن بستری جهت تامین منافع ملی مردم ایران بسازد و آمریکا نیز چاره ای نخواهدداشت که متعهد به رفع تحریم های ظالمانه علیه مردم ایران شود. دامنه سیاست خارجی جمهوری اسلامی باید دربرگیرنده تمامی کشورها باشد، بدین خاطر ایران باید از طریق مذاکره با دول اروپایی فضائی ایجاد کند تا در منطقه نقش دست بالاتری داشته باشد. از نگاه امریکا نیز این توافق، اتفاقی مثبت اعلام شده است، که هدفش کاستن تنش در منطقه است. دولتمردان آمریکا بهتر می دانند که گردش به شرق سیاست خارجی ایران در ارتباط با تحریم های کمرشکن آمریکا شکل گرفت که چهار دهه مردم میهن را در محاصره سیاسی و اقتصادی قرار داده است. با این وجود گردش به شرق ایران به معنای ادامه چالش با غرب و بخصوص آمریکا نیست؛ نباید باشد، چون مفاهیم مولفه های سیاسی برمبنای شرایط کنونی تبیین می شوند، بنابراین بازگشت ایران به فضای سیاسی اقتصادی گذشته غیرممکن بوده و جهان بایستی راه برقراری مناسبات گوناگون را با تامین و حفظ منافع طرفین معنا کنند و بدان پایبندی نشان دهند.
روزهای آینده نشان خواهند داد که فرصتی برای ایجاد یک رابطه قوی، بدون انکار و بدون اتحاد مدل جنگ سرد بوجود آمده که در آن ایران نیز در آن رل سیاسی حساس و تاثیرگذاری را بازی خواهد کرد، که مقدم بر آن موضع گذشته را بازتفسیر و وضعیت خود را بازآرائی می کند. آمریکا نیز باید از مرحله اختلافات خطرناک با ایران گذر کند و در عمل نشان دهد که قصد بازنگری در روابط را دارد و اولین گام این بازنگری، برداشتن بختک سنگین تحریم ها از دوش مردم ایران است، چونکه ضرورت برقراری روابط دوجانبه براساس تامین منافع مشترک است و آخرین کلام، آنچه که در مناسبات بین ایران و کشورها مهم می باشد این است که منافع کدام کشور اعم از شرق و غرب با منافع ما همسو است، و در کدام زمینه می توان با یکی یا چند کشور از آنها همکاری کرد تا در پرتو امنیت و توسعه هر دو طرف سود ببرند.