گرچه تلاش می شود بازیگران جنبش ‘زن زندگی آزادی’ را با ترم شورشگران آرمان خواه که پا بر زمین ندارند و تحت تاثیر آرزوهای آرمانی خود به میدان آمده اند، تعبیر نمایند تا سرانجام با این نتیجه گیری برسند که آینده آن نیز همانند جنبش تیر ماه سال ۱۳۸۸، و یا اعتراض های دی ماه سال ۱۳۹۶ و آبان ماه ۱۳۹۸ خاموش خواهد شد و سرنوشتی مشابه خواهند داشت؛ اگرچە از رسانەهای دولتی با تعبیرهای تحقیرآمیز نسبت به آن برخورد کردند، و به ویژه در همان اوائل سعی می کردند آن را امری گذرا و سطحی تعریف نمایند، اما کنترل روند جنبش از دست و قائده ابزار حکومتی ها در آمد و به پدیده ای متحول شد که تمامی کشوررا در نوردید و خیلی سریع به پیامی جهانی تبدیل گردید. جنبش در صدر اخبار و گفتگوهای بین المللی قرار گرفت،
حوزه درخواست های مطالباتی را بسیار بیشتر از پیش گسترش داد و به شعارهای ساختار شکن منجر گردید. امری که طی بیش از چهل سال گذشته، با چنین وسعتی دیده نشده بود. از طرفی دیگر با کشتار بی محابای حکومت از جوانان و حتی کودکان کشور ما، بار دیگر چشم جهان به اعمال ضد بشری حکومت اسلامی خیره ماند و کشتارهای دهه شصت، که از طرف نهاد حقوق بشر جهانی به مثابه، نسل کشی و جنایت علیه بشریت محکوم شده است باردیگر حقانیت دادخواهان و بازماندگان آن ها را در مقابل چشم جهانیان به نمایش گذاشت. جامعه ایرانی موفق گردید تا با جنبش پر طنین ژینا، جامعه جهانی، اهل هنر، سیاست و اهل قلم را به خود جلب نماید و اثبات کرد کە دیگر نمی توانند بر این جنبش تنها با نام یا برچسب “اکتویست” های دهه هشتادی، تحلیل های خود را بنا نمایند.
اساسا پدیدەای که پس از قتل جانگداز ژینا – مهسا امینی بر خیابان های کشور ما ایران، به منصه ظهور رسید، از تعاریف کلاسیک به سرعت گذر کرد و آن ها را پشت سر نهاد، و با اوج گیری شعارها نشان داده شد که مبانی مطالباتی جامعه با سرعتی شگفت آور خود را حول یک شعار، زن زندگی آزادی، خلاصه و تعریف کرد و مورد پذیرش همگان قرار گرفت. حال بهتر است تلاش شود تا بر این حرکت بزرگ اجتماعی که وارد هشتمین ماه خود شده و توانسته است مهر حضور خود را نیز بر جای جای وقایع پر شتاب جامعه ایران بگذارد، مکثی کرده و بر آن نوری انداخته شود.
در آغاز باید دید که نقطه عزیمت و فرارویی جنبش زن زندگی آزادی، در کجا است و اساسا با چه عنوانی می شود آن را مورد خطاب قرار داد تا امکان ارتباط گیری با آن را هموارتر نموده و اقداماتی را برای هم پیوندی و هم اندیشی بیشتری با آن در دستور کار خود قرار داد. پیشتر از هر چیز می توان به روایت های حکومتی و بخش هایی از طرفداران و دلبستگان آن در داخل و خارج اشاره نمود که آن ها، این حرکت اجتماعی را بر اساس تئوری های توطئه ارزیابی می کنند، دستگاه تبلیغاتی را روی آن بسیج می کنند تا اعتراض های خیابانی را به خارج نسبت دادە و حامیان این حرکت بزرگ اجتماعی را به ستون پنجم حواله دهند.
و تاکید می کنند که نیروی پیوسته بە آن، اغتشاش گر است و در جهت مخالفت منافع ملی، بنابراین نوع مواجهه با آن نیز از پیش معلوم می گردد! که ما با هجوم نیروهای سرکوب حکومت، نتیجه آن را به چشم خود دیدیم. به ویژه در کردستان و سیستان و بلوچستان علیه نمازگزاران در شهر زاهدان که بیش از صد نفر کشته به جا گذاشتند و چند صد نفر با شلیک تفنگ های ساچمه ای، برای همیشه چشم های شان را از دست دادند و صد هزار نفردر سطح کشور دستگیر شدند و زخمی هایی که به بیمارستان ها منتقل شده بودند، بر خلاف همه توافقات بین المللی، از بیمارستان ها دزدیده، به محاکمه کشیده و اجساد مثله شده برخی را دربیابان ها رها کرده اند.همچنین از آمبولانس ها برای انتقال نیروهای سرکوب و یگان های ویژه استفاده نمودند، و صد البته، از همه این همه ددخویی ها هم طرفداران نظام سرکوبگر و حامیانش، پشتیبانی نمودند.
اما با ادامه جنبش، طرح های مطالباتی آن گسترش پیدا کرد و در آغاز که بر رفع حجاب اجباری تمرکز داشت، با عمومی کردن این شعار و در نتیجه با دسترسی زنان به اولین خواسته خود، حرکت به سرعت با تغییر جهت، رو به تعمیق نهاد و از این سو به بعد، شعارهای ساختار شکن، جنبش زن زندگی آزادی، مطالبه جدیدی را در دستور کار خود قرار داد.
در واقع ادامه جنبش ‘زن زندگی آزادی’ نشان داد که حکومت قادر به حفظ بدنه مستاصل خود نیز نیست و جنبش ژینا، نگرانی های جدی را در آن ها دامن زده و ریزش زیادی از اقشار متصل به حکومت را باعث شده است. هزینه سنگین نیروهای آماده باش و تشویق و تبلیغ آن ها در مقابله با مردم، نمی تواند ادامه پیدا کند، و صدای سرپیچی ماموران از فرماندهان خود به کرات به گوش می رسد و حتی در میان فرماندهان عالی رتبه نیز از تمرد و عدم مشارکت در سرکوب مردم شنیده می شود. صدای اعتراض مردمی که از جباریت حکومت به تنگ آمده اند، و مشکل معیشت زندگی نیز، دشواری ها را برای آن ها به اوج کشانده است و همه این عوامل که به طور مستقیم از جنبش ژینا نشات گرفته است،
حکومت را چه در عرصه داخلی و چه در عرصه خارجی وادار به عقب نشینی های جدی نموده است. دیگر همه جهان خارج می دانند که حکومت در داخل مرزهای کشور از هیچ پایگاه محکمی برخوردار نیست، و امروز حکومت از سر استیصال مجبور شده است تا به بازنگری در سیاست منطقه ای و جهانی خود دست بزند. حتی با کشورهایی که تا چندی پیش از آن ها به عنوان دشمنان استراتژیک و ایدئولوژیک خود به جامعه و دنیا معرفی و تبلیغ می کرد. این تغییرات سیاسی حکومت را باید از عواقب قدرت جنبش اجتمایی کشور ما دانست که عملا همه شعارهای ایدئولوژیک حکومتی را منکوب نمود و آن ها را برسر جایشان نشان و مجبور کرد به این عقب نشینی ها گردن بنهند.
جنبش ژینا پویا است، و شعار زن زندگی آزادی جاری است و نقش زنان را در هدایت و سرنوشت کشور بدیهی کرده است. و پاسخ گویی به حجم مطالبات مردم در چارچوب قانون اساسی فعلی نمی گنجد و حکومت دینی و قوانین فقهی، مهمترین سد راه رفاه و سعادت مردم به پا خواسته ای است که از انقلاب مشروطیت نسبت به آن پی گیری نموده اند و امروزبا توجه به همه عوامل گذشته و حال، عبور از جمهوری اسلامی را نا گزیر کرده است.