چه کسانی منحصرا با ثبت تاریخ شوروی، به زندگی در “زندان” ذینفع هستند؟
در میانه سالهای هشتاد، هر روز در مورد تضعییقات، بازداشتها، زندانها و اعدام ها سخنرانی می کردند. برآیند این یورش گسترده سی ساله بر تعداد زیادی از مردم سبب شد که واژه های “کمونیسم”، “سوسیالیسم” همانند رفلکس در سگ پاولف، به “گولاگ” تبدیل گردند!
نه “گاگارین” (نخستین فضانورد شوروی م.)، نه خرس المپیک (منظور نماد خرس درمسابقات المپیک سال ۱۹۸۰ در شوروی است م.)، نه ساخت و سازهای بزرگ، نه فتح فضا، نه آموزش رایگان که با واژه “شوروی” آمیخته است را با اختصار واژگانی مانند کا گ ب، چ ک (کمیسیون فوق العاده م.) ان ک و د (کمیساریای مردمی امور داخلی شوروی م.) درهم آمیزند. شاهراه بایکال- امور در ذهن تداعی نمی کند، بل سیم های خاردار چندین کیلومتری که “کشور را از پائین تا بالا فراگرفته بود” ظاهر می شود. اسامی دارندگان جایزه نوبل با اسامی تیرباران شدگان ترکیب گردد.
جالب این است که چنین چیزی منحصر به روسیه نیست. در برخی کشورها متناسب با ویژگی های محلی نیز مشاهده می شود، برای مثال، “گولودومور” در اکرائین. بلاروسهای “پیشرو” نیز مخالفتی با این فرهنگ نداشته و مشتاقانه از تاریخ میلیونها کشته بر اثر گرسنگی سخن می پراکنند. ضمنا، قزاقستان نیز بتازگی “گولودومور” خودش را یافته است!
در واقع برای اربابان جان و مال امروزین جهان، نه هفتصد هزار کشته واقعی (البته بسیاری از آنها بی گناه نبوده اند) و نه ده ها میلیون قربانیان فرضی گولاگ هیچ کدام مهم نیست. اما “حضرات” بی اندازه در حفظ همه موضوعات “بریده شده” سالهای پساشوروی برای خود و نوادگان علاقمند هستند. به همین خاطر، واژه “سوسیالیسم” و “شوروی” سبب واکنش هراس انگیز گشته، بهترین تضمین رفاه نوکیسه گان زمانی است، که ما نیز چنین واکنشی را نشان دهیم.
برای اینکه شهروند توان اندیشیدن به اینکه “کارخانه ها- روزنامه ها، کشتیها…” هم می توانند خصوصی باشند، نه عمومی و اینکه سرمایه داری بهترین نظام نیست و دمکراسی سرمایه داری دمکرات ترین دمکراسی نیست را نداشته باشد. و اینکه اگر در روسیه سرمایه داری حاکم نمی بود، “نخبگان” کنونی دارای ثروتهای میلیاردی، دژها و… نمی بودند، و وضعیتی حاکم نمی شد، که روسیه از نظر تعداد میلیادرهای دلاری پنجمین رتبه را درجهان از آن خود کند و از نظر درآمد سرانه در رده ۵۰ قرار گیرد، و از هر شش شهروند روسیه یک نفر ان در زیر خط فقر زندگی کند.
بهرحال، بر آن دسته از مردمی که بطور غریزی بر واژگان “سوسیالیسم” و “کمونیسم” پاسخ شان “گولاگ” است، نیاز به شکوه نیست، نباید انتظار تساهل آنها نسبت بە تاریخ کنونی داشت. اولیگارشی و رسانه های آن مدت ها پیش توضیحات لازم را داده اند: که سرمایه داری جایگزینی ندارد، یعنی سرمایه آزاد است، آنطور که تشخیص می دهد، آنطور که راحت است، باشد.
در نهایت امر، اگر سرمایه داری می خواست، می توانست، همین فردا همه گرسنگان را سیر، تقریبا همه بیماران کره زمین را مداوا کند. اما این به نفع اش نیست. می شد به همه آن کسانی که دارای استعداد کافی و کشش به آموختن هستند، بطور رایگان از تحصیلات دانشگاهی برخوردار کرد. اما دقیقا می توان گفت که سرمایه داری به این تعداد پیشرو و تحصیل کرده نیاز ندارد.
سوسیالیسم و کمونیسم مورد نیازند، چراکه هدف عمده آنها پیشرفت بشر و جامعه، بجای کسب سود می باشد. و زمانی که بلشویک ها در روسیه به قدرت رسیدند، جهان سرمایه بشدت ترسیده و عجولانه به راضی نگهداشتن کارگران با هشت ساعته کردن کار روزانه، ایجاد سیستم مزایای اجتماعی، واگذاری حق انتخابات به شهروندان و غیره رو آورد. نخبگان وادار به کاهش حرص و ولع خود و تقسیم حقوق و مزایا شدند.
پس از فروریزی شوروی سرمایه داران دوباره یورش آورده اند. بهمین خاطر، هرچقدر ما بیشتر سوسیالیسم و کمونیسم را بیاد آوریم، به همان اندازه خواب را از چشم سرمایه ربوده، بهمان اندازه سرمایه مجبور به حفظ “سیمای انسانی” خود خواهد بود.