دوشنبه ۱۸ تیر ۱۴۰۳ - ۱۹:۵۰

دوشنبه ۱۸ تیر ۱۴۰۳ - ۱۹:۵۰

عشق را دوباره با نام تو می نویسم!
بر من ببار، ای نازنین، تا این مرداب، دل خشکیده، دو باره شکوفا شود. ... هنوز دوستت دارم، ایران. زندگی با نام تو، باغ قشنگی است عزیز.
۱۸ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: کاوه داد
نویسنده: کاوه داد
کوتاه‌سخنی با هم‌میهنان و آقای دکتر مسعود پزشکیان
هم‌میهنان عزیز، شما به دنبال تغییر و تحولات اساسی در شرایط اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در کشورید و در عین حال از مدنی‌ترین و مسالمت‌آمیزترین شیوه برای به انجام رساندن...
۱۷ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: پروین همتی، سخن‌گوی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
نویسنده: پروین همتی، سخن‌گوی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
یر اساس پيش‌بينی‌ها، حزب کارگر با اختلاف قابل توجهی در انتخابات بریتانیا پیروز شد
همان طورکه انتظار می رفت, که کیر استارمر رهبر حزب کارگر انگلستان بعد از ظهر امروز جمعه ۵ ژوئن , پس از استعفای سوناک نخست وزیر سابق, مورد استقبال چارلز...
۱۶ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: ترجمه - رضا کاویانی
نویسنده: ترجمه - رضا کاویانی
مسعود پزشکیان " اصلاح طلب" در انتخابات ریاست جمهوری ایران پیروز شد.
شورای نگهبان، یک نهاد قدرتمند تحت کنترل و وابسته به رهبر جمهوری اسلامی، همیشه نامزدها را از نظر مناسب بودن ایدئولوژیک بررسی می کند. بسیاری از ایرانیان پس از تلاش...
۱۶ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: ترجمه - رضا کاویانی
نویسنده: ترجمه - رضا کاویانی
کمیته ملی کنفدرال اتحادیه ث-ژ-ت: برای پیشرفت اجتماعی و زیست محیطی با شکست دادن راست افراطی
راست افراطی برای جمهوری ما، برای دموکراسی ما و برای کارگران زن و مرد زهر مهلکی است. سندیکای ث-ژ-ت هیچگاه راست افراطی را با هیچ یک از ديگر نیروهای سیاسی...
۱۶ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: برگردان ف. دوردانی
نویسنده: برگردان ف. دوردانی
واقعا برای اکثریت مردم ایران چه فرقی دارد که جلیلی و یا پزشکیان رئیس جمهوری اسلامی ایران شود؟
از آن‌جا که در ایران هیچ گونه نظارت بی‌طرفی بر شمارش آرا وجود ندارد، حکومت هر رقمی را که دلش می‌خواهد اعلام می‌کند. در هر صورت، حتی اگر آمار حکومت...
۱۵ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: بهرام رحمانی
نویسنده: بهرام رحمانی
وقتی از همبستگی حرف می‌زنیم از چه سخن می‌گوییم؟
بر خلاف اصولی مثل عدالت و آزادی، همبستگی تا قبل از میانه‌ی قرن نوزدهم، یعنی کمی پیش از آنکه به شعار جنبش کارگری تبدیل شود، مفهوم سیاسیِ پرطرفداری نبود ...
۱۵ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: لیا هانت-هندریکس و آسترا تیلور. برگردان: عرفان ثابتی
نویسنده: لیا هانت-هندریکس و آسترا تیلور. برگردان: عرفان ثابتی

رضا علیجانی: اعدام های ۶۷ از سال قبل برنامه ریزی شده بود

اعدامهای ۶۷ بایستی به یک هولوکاست ایرانی تبدیل بشود. به یک وجدان جمعی تبدیل بشود برای اینکه نه ما انتقام بگیریم. نه برای اینکه طعنه بزنیم. نه برای اینکه کسانی که آن موقع در دستگاه سرکوب بودند و الان اصلاح طلب شده اند را در واقع نیش بزنیم. بلکه برای اینکه تبدیل به یک وجدان اجتماعی بشود برای حفظ کرامت انسان که دیگر در تاریخ ما تکرار نشود. من اعدامهای شصت و هفت را یک هولوکاست ایرانی می دانم

بخش کامل و اختصاصی خاطرات شفاهی رضا علیجانی و مستندات اش در باره برنامه ریزی اعدام های ۶۷

 

این حکایت قصه پر غصه ای است. داستان اعدامهای شصت و هفت و در موردش بیشتر زندانیها صحبت کرده اند تا زندانبانها و کسانی که در مسند اطلاعاتی امنیتی و قضایی بوده اند. خاطرات بسیار زیادی گفته شده و هرکسی حامل تجربه خودش است. من هم حامل تجربه خودم هستم. در سالنی که ما بودیم من وقتی وقایع اتفاق می افتاد، البته آن موقع متوجه نبودم ولی وقتی از این فاجعه عبور کردیم نقطه چین حوادث را که کنار هم می گذارم می بینم که مقدمه چینی و دورخیز بسیار هوشمندانه و به عبارتی شیطانی صورت گرفته که زندانیها در واقع به این نقطه برسند که حکومت در نقطه ضعف قرار دارد و موضع شون رادیکال تر بشود و آنها بتوانند تعداد بیشتری را بکشند.

تجربه اوین البته متفاوت بود از تجربه زندانیان گوهردشت که حالا به هر دلیلی که من نمی دانم پشت صحنه رو و فقط می دانم که به نوعی به زندانیها رسانده بودند که ماجرا اعدامه و مواضع یک مقدار تعدیل بشود و تعداد کمتری اعدام بشوند. ولی در اوین اینطوری نبود و مرکز ثقل این حوادث بود.

ما دقیقا در شب ۲۲ بهمن سال ۶۶ یعنی سال قبل از اعدامها سالن ما (سالن ۶ آموزشگاه) را که یک سالن دربازی بود مثل بقیه سالنها؛ در بسته کردند. یعنی زندانی ها در اتاق خودشان زندانی شدند مثل انفرادی های جمعی که به آنها سالنهای در بسته می گفتند که افراد در اتاق بودند و روزی به مدت محدودی هواخوری می رفتند یا روزی چند بار برای دستشویی و سرویس و شستن ظرف و ظروف می رفتند.

مواقعی که زندان دربسته می شود یعنی فضا بسته شده یک نوع قدرت نمایی و اعمال اجبار و خشونت از بالا هست برای ارعاب زندانی. یعنی این حس را به زندانی منتقل کردند که ما در موضع اقتدار هستیم و هرکار دلمون بخواد می کنیم .

اما پس از مدتی در یکی از روزهای اردیبهشت که الان روزش دقیقا یادم نیست سالن را در باز کردند و ناگهان فضا چرخید. برخوردها بسیار متفاوت شد توسط نگهبانها ومسئولین بند. ما که مدتها تلاش می کردیم و کشمکش داشتیم و اعتصاب داشتیم که د مسئول بند و مسئول بهداشت بند و مسئول غذای بند و مسئول اتاقها انتخابی باشند و از طرف بیرون یعنی زندان و زندان بانان انتخاب نشوند همه خواسته های ما رو پذیرفتند. چنان در باغ سبزی نشان دادند که در واقع این حس به دیگران منتقل بشود که گویی اتفاقی افتاده و زندانبان در موضع ضعف قرار گرفته و حتی آمدند و لیست تهیه کردند که شما چه کتابهایی و چه نشریاتی را می خواهید که ما برای شما از بیرون تهیه بکنیم. یعنی واقعا در باغ سبز نشان دادند. و این ادامه داشت تا اواخر تیر ماه و روزهایی که ایران قطعنامه رو پذیرفت. آن موقع همه ارتباط های ما با بیرون قطع شد. از ساختمان آموزشگاه به ۳۲۵ منتقل شدیم. و حتی خبرهای رادیو برای ما پخش نمی شد. بازهم این حس منتقل می شد که اتفاقات عجیبی دارد می افتد. می خواهند ما زندانیها متوجه این اتفاقات نشویم.

تا قبل از این هواداران مجاهدین حتما باید اتهاماتشون رو وقتی سوال می کردند و یا فرم لیست می دادند که زندانیها اسامیشون رو بنویسند و در ستون بعدی نوع اتهام و ستون بعد مدت محکومیت را می خواستند، نوع اتهام را حتما باید می نوشتند «منافقین »، در غیر این صورت برخورد با ایشان صورت می گرفت و افراد خیلی سرموضع تر فقط «سازمان » می گفتند. مجاهدین هم نمی گفتند. فقط می گفتند اتهام هواداری از سازمان. این به نوعی یکی از چپ ترین موضع ها بود. ولی وقتی که از پنج مرداد تا پنج شهریور آمدند تا زندانی های مجاهدین را به دادگاه ببرند خود پاسدارها و نگهبانها خیلی محترمانه میگفتند هواداران سازمان بیایند! و خودشان خبرهایی رو شایع کردند در بند که ایران قطع نامه را پذیرفته و هیئت عفوی آمده و می خواهد به زندانی ها عفو بدهد.

ببینید این نقطه چین را که کنار هم می گذارید نوعی طراحی و نقشه را از بهمن ماه ۶۶ تا مرداد ۶۷ یعنی حدودا ۶ تا ۷ ماه میبینید. دقیقا و قطعا این نقشه و این برنامه ریزی باید چند ماه قبل از آن هم طراحی می شد. حالا از این به بعد خاطرات دیگر زندانی هاهم هست. بویژه خانواده ها که خاطراتی گفته اند از جمله خانم رضوانی مقدم که همسرشون اعدام شدند. ایشون خیلی دقیق آورده اند که به اصطلاح خط و نشان هایی که برای زندانیان می کشیدند که بیانگر یک تصمیمی برای آینده بود . و یا در مواردی نصیحت ها و توصیه هایی که برخی اقوام زندانیان که در دستگاههای امنیتی یا اطلاعاتی یا سپاه بودند که پیغام می فرستادند که به زندانی بگید موضعش رو پائین بیاورد و سکوت کند و یک کم راه بیاد و برنامه های خطرناکی در پیش است. یعنی همه اینها نشان می دهد که از مدتها پیش این نقشه و این برنامه طراحی شده بود.

حالا من این پرانتز یعنی خاطراتی که دیگران گفتند رو می بندم و همچنان حامل خاطرات خودم هستم. وقتی که می خواست از پنج مرداد به بعد اعدامها شروع بشود، خود نگهبانها و خود مسئولین بند حتی پاسدارها و نگهبانهای جزء به شکل کاملا آموزش دیده ای می آمدند و برخوردهاشان خیلی نرم و مودب شده بود و اتاق به اتاق سوال می کردند و لیست تهیه می کردند از افراد و خود آنهایی که تا روز گذشته و تا هفته گذشته چیزی رو به جز منافقین بر زبان نمی آوردند می گفتند ((هوادارهای سازمان)) اسامیشون رو بدهند. یعنی دقیقا این حس رو به زندانی منتقل بکنند که جمهوری اسلامی در نقطه ضعف هست و قطعنامه را پذیرفته و وضعش خراب است تا زندانی هارا خام بکنند و موضع زندانیها رو بالا ببرند. به شکل کاملا مزورانه ای این فیلم بازی می شد.

نکته بعدی این هست که اگر این عکس العمل عملیات مجاهدین بود باید در زندان اینها بسیار عصبی می بودند. بایستی با خشونت رفتار می کردند. بایستی در واقع مثل دفعات دیگری که ناگهان هجوم می آوردند توی بند برای گشتن بند و حالت عصبی بودند؛ نشان می دادند یک اتفاقی بیرون افتاده و یا یک کاغذی ازطرف یک زندانی به بیرون فرستاده شده یا مصاحبه هایی خانواده ها کرده اند؛ و عصبانیتشون رونشون می دادند. اصلا عصبانیت عکس العملی در رفتار اینها نبود. کاملا طراحی شده و آموزش دیده شده جلو می آمدند.

نکته دیگرم این هست که در سوالاتی که از بچه های مجاهدین می پرسیدند (البته من اتهامم نه مارکسیستی بود یعنی گروههای چپ و نه هوادار مجاهدین بودم من در رابطه با یکی از گروههای منتسب و مرتبط با افکار دکتر شریعتی دستگیر شده بودم.)در رابطه با مجاهدین که به دادگاه می بردند در آن هیئت هیچ سوالی راجع به همکاری و اطلاع از عملیات مجاهدین نمی کردند. یعنی اگر این دادگاهها برای تشخیص کسانی که همکار مجاهدین بودند یا هوادارهای مجاهدین که می خواهند در حمله مجاهدین به داخل کشور با آنها همراهی و همکاری بکنند؛ باید حداقل یکی از سوال ها این بود. هیچ سوالی از هیچ زندانی ای در رابطه با عملیات مجاهدین نکردند. چون اساسا سوالات از قبل طراحی شده بود. کل پروژه از قبل طراحی شده بود و اینکه این رو مرتبط و متصل بکنند با عملیات مجاهدین صرفا یک تبلیغات رسانه ای بود. یعنی عملیات مجاهدین در آن موقع یک محمل و بهانه رسانه ای در بیرون زندان برای افکار عمومی داخلی یا برای افکار عمومی بین المللی فقط فراهم ساخت که اینها کل این پروژه رو روی اون خراب بکنند. در حالی که طراحی های این عملیات که به نظر من خیلی ریز و دقیق طراحی شده بود و چون از قبل تهیه شده بود هیچ آیتمی به این عنوان تعبیه نشده بود. هیچ سوالی در این رابطه از هیچ زندانی مجاهدین خلق نپرسیدند.

استدلال بعدی ام این است که خوب اگر مجاهدین این کار رو می خواستند بکنند باید فقط هواداران مجاهدین به دادگاه می رفتند. ولی از پنج مرداد تا پنج شهریور دقیقا یک ماه کاملا طراحی شده چپ هارا به دادگاه بردند و مزورانه پرسیند میخواهیم بند هارا تفکیک کنیم برای شما راحت تر است بند نماز خوان ها بفرستیم یا نماز نخوان ها. آنهایی که نماز نمی خوانند خب سختشان است که در بند نماز خوانها باشند را می خواهیم جدا بکنیم. حالا شما رو تو بند نماز خوانها بیاندازیم یا تو بند نماز نخوانها؟ یعنی باز هم این فریب و تزویر را ما در طراحی این سوال در رابطه با بچه های چپ مارکسیستی و بچه های غیر مذهبی می دیدیم که باز هم تا حد امکان اینها رو با تعداد بیشتر قتل عام بکنند.

من مجموعه این حوادث را که کنار هم می گذارم و دور خیز و تهدید ها و ریشخند هایی که نگهبانها در آن دوران داشتند؛ مجموعه اینها الان همه چراغهایش در ذهنم به صورت نقطه چینی از حوادث روشن می شود و نشان می دهد که این قتل عام قتل عامی طراحی شده بود. خبر داشتند که آیت الله خمینی بیمار است و ممکن است عمرش به پایان برسد. و خبر داشتند که می خواهند قطع نامه را بپذیرند و بعد از پذیرش قطع نامه ممکنه تحولات سیاسی زیادی اتفاق بیافتد. آنها می خواستند از هیاهو و سروصدای سیاسی پذیرش قطعنامه در فضای سیاسی داخل و جهان و نیز از روزهای آخر عمر آیت الله خمینی و از کاریزمای رهبر جمهوری اسلامی برای حل چند تا مشکل اساسی کشور استفاده بکنند. برای پایان جنگ، برای پاک کردن صورت مسئله زندانیان سیاسی به گمان خودشان، برای حل مشکل نائب رهبری و قائم مقام رهبری آقای منتظری و برخی چیزهای دیگر که در واقع در آن چند ماهه آخر عمر آیت الله خمینی تصمیم گیری شد .

پکیج و مجموعه ای بودن این تصمیم ها دلیل دیگرم برای طرح یزی اعدام ها از مدت ها قبل است .

همانگونه که در پایان عمر آقای خمینی تصمیم گیری برای پایان جنگ و پذیرش قطعنامه بود. بعد از مرگ ایشان شاید هیچ مسئول جمهوری اسلامی در آن فضای احساسی و مذهبی شهادت طلبانه که ساخته بودند جرات نمی کرد قطعنامه رو بپذیرد.

همچنین در رابطه با برکناری آقای منتظری و پاک کردن صورت مسئله زندانی ها. وقتی این پکیج در کنار هم اتفاق می افتد، باز هم دلیل دیگری بر این است که از قبل دورخیز شده برای تحقق این فاجعه.

من فکر می کنم که این فاجعه رو باید مرتب بهش پرداخت. تا تبدیل به یک وجدان جمعی بشود برای جلوگیری از تکرار این فاجعه .

در پایان می خواهم افرادی که در آن موقع در سیستم قضایی و یا امنیتی و اطلاعاتی بودند و یا کارمند وزارت اطلاعات بودند؛ در مقامات وزارت اطلاعات بودند، دادستان کل کشور بودند، معاون دادستان بودند؛ اینها خاطرات خود را بگویند. اینها اطلاعات گرانقدری است برای جامعه ایران. ما در رابطه با این افراد ولو الان اصلاح طلب شده باشند. نیاز نداریم اینها برای ما تحلیل سیاسی بگویند و خط مشی سیاسی برای ما تعیین بکنند. از دانششون ما استفاده هم می کنیم. مشکلی هم نیست اما ما بیشتر به حافظه تاریخی اینها احتیاج داریم. و متاسفم که به جز حافظه تاریخی زندانیان باز مانده و حافظه تاریخی خانواده هاشون حتی یک خط ما از آن طرف اطلاعاتی نداریم. حتی از سوی رئیس زندان اوین. من این رو در یک مصاحبه با VOA گفتم. رئیس زندان اوین در مقطع اعدامهای ۶۷ یکبار ناگهانی به مجله ایران فردا آمد و در دقایقی که حرف می زدیم او پذیرفت که یک فاجعه اتفاق افتاده و جنایتی اتفاق افتاده ولی هم خودش رو و هم آقای خمینی رو تبرئه کرد. گفت امام جنایتکار نبود. جنایتکارها محاصره اش کرده بودند. اما هرچقدر سعی کردم که بدانم چی بود پشت صحنه او یا نمی دانست و یا نمیخواست بگوید و متاسفم که ما حتی یک خط اطلاعات بیشتر از آنچه زندانیها گفته اند نداریم.

در حالی که به گمان من اعدامهای ۶۷ بایستی به یک هولوکاست ایرانی تبدیل بشود. به یک وجدان جمعی تبدیل بشود برای اینکه نه ما انتقام بگیریم. نه برای اینکه طعنه بزنیم. نه برای اینکه کسانی که آن موقع در دستگاه سرکوب بودند و الان اصلاح طلب شده اند را در واقع نیش بزنیم. بلکه برای اینکه تبدیل به یک وجدان اجتماعی بشود برای حفظ کرامت انسان که دیگر در تاریخ ما تکرار نشود. من اعدامهای شصت و هفت را یک هولوکاست ایرانی می دانم.

 

تصمیم اعدام های ۶۷ که من مدعی هستم حتی نگهبان های بند در باره اجرای آن آموزش دیده بودند ؛ مثل هر تصمیمی مانند اجرای یارانه ها در یک مرکزی تصمیم گیری می شود و آروم آروم طراحی می شود و جلو می رود. بعد آروم آروم می آید تا یک کارمند بانکی که باید یارانه ها را به مردم بدهد هم آموزش می بیند چگونه آن را اجرا کند.

حالا رئیس زندان پشت صحنه را نمی داند. ولی بقیه مسئله رو که می دانست. یعنی خودش از یکی از کسانی بود که دست زندانی را می گرفت و می برد داخل آن دادگاه. ولی پشت صحنه اینکه چه کسانی تصمیم گرفتند. به نظر من این آش را وزارت اطلاعات برای این مملکت پخت. دادستان کل کشور. معاون دادستان کل کشور. معاون سیاسی وزارت کشور در آن موقع. اینها قطعا خبر دارند. حالا به مراتب . اینها ممکن است تصمیم گیر نبودند. ولی نمی توانند بگویند ما چیزی نمی دانیم . چون نهادی بوده است که این تصمیم در آن نهاد گرفته شده و پیش نویس را اینها برده اند و آقای خمینی هم یک امضا کرده است. آقای خمینی آمادگی ذهنی، روانی، فکری و همه چی داشته است که زندانیان را بکشد. ولی خودش که این مسئله رو طراحی نکرده. این در وزارت اطلاعات طراحی شده. خب حالا در این طراحی مثلا ممکنه در آن دو هفته آخر به نگهبان بند آموزش داده شده که شما باید بری با زندانی بسیار مودب برخورد بکنی. زندانی نترسه.

من این نکته رو فراموش کردم بگم. در این دو ماه زندان اوین به صورت قلعه در آمد. یعنی هیچ زندان بانی – ما که یکسره آنجا بودیم – حق نداشت از زندان خارج بشود. اینها شیفتی بودند. سه تا شیفت هشت ساعته. اینها دو ماه در حالت آماده باش بودند. یعنی هیچ پاسدار و نگهبانی از قلعه اوین خارج نشد.یعنی خانه اش نرفت. پیش زن و بچه اش نرفت و نیامد. بعدها می گفتند برای این بود که اگر اینها می رفتند بیرون خبر بصورت پچ پچ پخش می شد و به آقای منتظری می رسید و منتظری ممکن بود بیاد وسط های داستان یک خورده شل کند این تیغ اعدامها را. فقط وقتی شما از قبل طراحی می کنید میتوانید به دقت دوماه زندان اوین یعنی کارمند ها تمام وقت مثل اینها که طراح سوال در کنکور هستند، آن هفته آخر که طراحی می کنند اینها را می برند در قرنطینه که اینها نباید از آنجا بیایند بیرون. نکنه سوال ها را به دیگران بدهند. دقت می کنید؟ دو ماه نگهبانهای اوین در قرنطینه بودند. خب قطعا دیگر آنها می دانستند. نه تنها اینها می دانستند. زندانیان عادی که ازشون برای نعش کشی استفاده کردند.

من هی خاطراتم دارد زنده می شود. یکی از دوستان ما را به نام باقر برزویی رهبر یکی از گروهها به اسم آرمان مستضعفین یکبار بردند بهداری اوین. کسی مریض می شد می بردند بهداری. بهداری یکی از جاهایی بود که زندانی ها با هم تماس می گرفتند. ما اصلا اینجوری اول فهمیدیم که این اعدامها رخ داده است. ما که روحمون بی خبر بود. ما ذهنمان اینطرف و آنطرف می رفت و فکر می کردیم زندانی ها را بردند و یکجایی پنهان کردند تامجامع جهانی و حقوق بشری علیه ایران جو سازی بکنند که اینها گم شده اند و کشته اند و فلان. یک دفعه اینها را بیاوردند در تلویزیون نشان بدهند که ببینید همه علیه ما دروغ می گویند. ببینید ذهن ما کجا سیر می کرد. اصلا تنها چیزی که به ذهنمون نمی اومد که اینها این همه آدم را کشته باشند. وقتی باقر رفت توی بهداری اوین یک زندانی عادی کنارش نشسته بوده که تو نونوایی اوین کار می کرده ؛ اون به باقر میگه  ما کلی از زندانی های سیاسی که کشته شده بودند جنازه هاشون رو گرفتیم انداختیم تو کانتینر. بار کردیم که اینها از زندان ببرند بیرون. باقر برزویی چون فکر کرده بود این جاسوس حکومته و عمدی آورده اند کنار او بنشانند که این خبر دروغ به داخل بند بیاد. در نتیجه او گفته بود فلان فلان شده تو اومدی این دروغ ها رو به من بگی من این خبر دروغ رو ببرم تو بند. باهاش دعوا کرده بود. و عین این رو آمد توبند گفت. ما فکر می کردیم تحلیل باقر درسته. یعنی اینها دارند دروغ می گویند که مثلا ما رو بترسونن و بگویند که همه را کشتیم. ولی یواش یواش دیدیم نه نگهبانهای بند می گویند خوب دروتون کردیم. خوب دروتون کردیم. بعد هم ملاقاتها برقرار شد. ملاقاتها قطع بود. اولین ملاقات ما فهمیدیم. بعد از دهان موسوی اردبیلی در نماز جمعه یک چیزی پرید. هاشمی رفسنجانی در یک مصاحبه ای پرید. بعد هم مجامع جهانی آمدند وسط و ما کم کم فهمیدیم نه واقعا درومون کردند.

حالا اینکه دو ماه زندان رو قرنطینه کنی. نگهبانها آموزش ببینند.همه اش پیش بینی شده بود. واقعا آموزش دیده بودند.نگهبانی که فقط با مشت و لگد حرف می زد و نگهبانی که تا منافقین نمی گفتند طرف را ول نمی کرد حالا خودش می آید و خیلی مودبانه می گوید که طرفدارهای سازمان اسامیشون رو بدهند. خب این فیلمی که طرف بازی می کند قطعا آموزش دیده است.

حالا من وقتی این حوادث را کنار هم می گذارم می بینم که خیلی روشن است. یعنی پازل خیلی روشن است. من دلایلی که برای شما آوردم که اینها از قبل طراحی کرده بودند و اصلا حالت عکس العملی . عصبانیت و ناراحتی ازاینکه مجاهدین حمله کردند نداشتند. یعنی عملیات مجاهدین یک نعمت الهی بود برای اینها در آن دوران که قشنگ کل ماجرا را بیاندازند گردن مجاهدین. شما حمله کردید و ما هم زندانی هاتون رو کشتیم. فرض هم که این باشد. خب مارکسیستها را برای چه کشتید؟ این همه شما مارکسیست کشتید. آنهارا برای چی کشتید؟ آنها که دیگه مجاهد نبودند اکثرا اصلا مشی مسلحانه را قبول نداشتند. اصلا جریانشون مسلح نبود.

تاریخ انتشار : ۲۹ مهر, ۱۳۹۰ ۸:۲۰ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

جلیلی نمایندۀ جبهۀ پایداری و هستۀ سخت قدرت است!

سعید جلیلی، نامزد مورد حمایت جبههٔ پایداری، با پیشینۀ وابستگی فکری و تشکیلاتی به انجمن حجتیه، از چهره‌های متحجر و تاریک‌اندیش جمهوری اسلامی‌ و نماد ایستایی در برابر مطالبات بر حق مردم برای تغییر و تحول اساسی است. او با دشمن‌تراشی کورکورانهٔ خود از عوامل مهم عدم حصول توافق بین‌المللی در راستای تأمین منافع مردم و مصالح میهن ما بود. جلیلی فردی از هستهٔ سخت قدرت و ادامه‌دهندۀ حتی افراطی‌تر دولت رئیسی است. راهبرد او در انتخابات تکیه بر تشکیلات پایداری و سوءاستفادۀ آشکار از امکانات دولتی است.

ادامه »
سرمقاله

روز جهانی کارگر بر همۀ کارگران، مزد‌بگیران و زحمتکشان مبارک باد!

در یک سالی که گذشت شرایط سخت زندگی کارگران و مزدبگیران ایران سخت‌تر شد. علاوه بر پیامدهای موقتی کردن هر چه بیشتر مشاغل که منجر به فقر هر چه بیشتر طبقۀ کارگر شده، بالا رفتن نرخ تورم ارزش دستمزد کارگران و قدرت خرید آنان را بسیار ناچیز کرده است. در این شرایط، امنیت شغلی و ایمنی کارگران در محل‌های کارشان نیز در معرض خطر دائمی است. بر بستر چنین شرایطی نیروهای کار در سراسر کشور مرتب دست به تظاهرات و تجمع‌های اعتراضی می‌زنند. در چنین شرایطی اتحاد و همبستگی نیروهای کار با جامعۀ مدنی و دیگر زحمتکشان و تقویت تشکل های مستقل کارگری تنها راه رهایی مزدبگیران است …

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

هفته‌ای که گذشت، دوم تا هشتم تیرماه

رهبر حکومت تاب نیاورد گاه که کارگزاران خود را نامرغوب دید. خود بر صحنه آمد و خواستار مشارکت حداکثری شد و فتوا داد که نباید با کسانی که “ذره‌ای با انقلاب و امام و نظام اسلامی زاویه دارند” همکاری کرد. به‌زبان دیگر نباید به کسانی که ممکن است نفر دوم حکومت شوند و در سر خیال همکاری با ناانقلابین دارند، رای داد. اشاره‌ای سرراست به آن تنها نامزدی که از تعامل با جهان می‌گوید.

مطالعه »
یادداشت

کوتاه‌سخنی با هم‌میهنان و آقای دکتر مسعود پزشکیان

هم‌میهنان عزیز، شما به دنبال تغییر و تحولات اساسی در شرایط اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در کشورید و در عین حال از مدنی‌ترین و مسالمت‌آمیزترین شیوه برای به انجام رساندن این مهم بهره می‌برید و امکانات هرچند محدودِ آن را به چالش می‌کشید.
آقای پزشکیان، نوشتید می‌خواهید «صدای بی‌صدایان و طردشدگان» باشید، گفتید با مردم شفاف سخن خواهید گفت و پای وعده‌های‌تان و پشت مردم ایستاده‌اید و اگر نتوانستید به آن‌ها عمل کنید، کنار خواهید رفت.

مطالعه »
بیانیه ها

جلیلی نمایندۀ جبهۀ پایداری و هستۀ سخت قدرت است!

سعید جلیلی، نامزد مورد حمایت جبههٔ پایداری، با پیشینۀ وابستگی فکری و تشکیلاتی به انجمن حجتیه، از چهره‌های متحجر و تاریک‌اندیش جمهوری اسلامی‌ و نماد ایستایی در برابر مطالبات بر حق مردم برای تغییر و تحول اساسی است. او با دشمن‌تراشی کورکورانهٔ خود از عوامل مهم عدم حصول توافق بین‌المللی در راستای تأمین منافع مردم و مصالح میهن ما بود. جلیلی فردی از هستهٔ سخت قدرت و ادامه‌دهندۀ حتی افراطی‌تر دولت رئیسی است. راهبرد او در انتخابات تکیه بر تشکیلات پایداری و سوءاستفادۀ آشکار از امکانات دولتی است.

مطالعه »
پيام ها

بدرود رفیق البرز!

رفیق البرز شخصیتی آرام، فروتن و کم‌توقع داشت. بی‌ادعایی، رفتار اعتمادآفرین و لبخند ملایم‌اش آرام‌بخش جمع رفقای‌اش بود. فقدان این انسان نازنین، این رفیق باورمند، این رفیق به‌معنای واقعی رفیق، دردناک است و خسران بزرگی است برای سازمان‌مان، سازمان البرز و ما!

مطالعه »
بیانیه ها

جلیلی نمایندۀ جبهۀ پایداری و هستۀ سخت قدرت است!

سعید جلیلی، نامزد مورد حمایت جبههٔ پایداری، با پیشینۀ وابستگی فکری و تشکیلاتی به انجمن حجتیه، از چهره‌های متحجر و تاریک‌اندیش جمهوری اسلامی‌ و نماد ایستایی در برابر مطالبات بر حق مردم برای تغییر و تحول اساسی است. او با دشمن‌تراشی کورکورانهٔ خود از عوامل مهم عدم حصول توافق بین‌المللی در راستای تأمین منافع مردم و مصالح میهن ما بود. جلیلی فردی از هستهٔ سخت قدرت و ادامه‌دهندۀ حتی افراطی‌تر دولت رئیسی است. راهبرد او در انتخابات تکیه بر تشکیلات پایداری و سوءاستفادۀ آشکار از امکانات دولتی است.

مطالعه »
برنامه و اساسنامه
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
اساسنامه
اساسنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بولتن کارگری
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

عشق را دوباره با نام تو می نویسم!

کوتاه‌سخنی با هم‌میهنان و آقای دکتر مسعود پزشکیان

یر اساس پیش‌بینی‌ها، حزب کارگر با اختلاف قابل توجهی در انتخابات بریتانیا پیروز شد

مسعود پزشکیان ” اصلاح طلب” در انتخابات ریاست جمهوری ایران پیروز شد.

کمیته ملی کنفدرال اتحادیه ث-ژ-ت: برای پیشرفت اجتماعی و زیست محیطی با شکست دادن راست افراطی

واقعا برای اکثریت مردم ایران چه فرقی دارد که جلیلی و یا پزشکیان رئیس جمهوری اسلامی ایران شود؟