روز چهارشنبه آینده، ۲۰ نوامبر، مذاکرات ایران و کشورهای ۱+۵ بر سر پروندۀ اتمی ایران از سر گرفته خواهند شد. دور قبلی مذاکرات در روزهای ۸ تا ۱۰ نوامبر انتظار فراوانی را برای توافق برانگیخته بود و می رفت که به توافق هم بیانجامد. اما سرانجام به توافقی کتبی منجر نشد و به این معنی بی نتیجه ماند. جواد ظریف، وزیر امور خارجۀ ایران، علت بی نتیجه ماندن مذاکرات را مخالفت فرانسه با موافقتنامه ای که مورد توافق دیگر کشورها بود، اعلام کرد. شواهد بسیاری این روایت را تأئید می کنند. اما دو روز بعد از پایان مذاکرات جان کری، وزیر امور خارجۀ امریکا، در این مورد روایت دیگری را ارائه کرد. او مدعی شد که فرانسه با دیگر کشورهای ۱+۵ همراه بوده و ایران توافقنامه را نپذیرفته بوده است. دو روز بعد از این اظهارات هم، بارک اوباما و فرانسوا اولاند در گفتوگویی تلفنی تاکید کردند که “منتظر پاسخ مثبت ایران به پیشنهاد توافق هستهای اند”. پس از این مکالمه، دفتر ریاست جمهوری فرانسه بیانیهای انتشار داده که در آن آمده است “رهبران آمریکا و فرانسه از ایران خواستهاند، صلح آمیز بودن برنامه هستهای خود را تضمین کند”. به گزارش خبرگزاری فرانسه، کاخ سفید نیز اعلام کرده است که “دو کشور بر سر شیوه تعامل با ایران اتفاق نظر کامل دارند”.
به نظر می رسد که روایت سرگئی لاوروف، وزیر امور خارجۀ روسیه، واقعیت آنچه را که در ژنو گذشته است، همه جانبه تر از دو روایت قبلی – در تأئید هر دوی آنها اما متمایلتر به روایت ظریف – ترسیم می کند. دیروز، پنجشنبه ۱۴ نوامبر، او ابتدا از پیشنویس امریکا و برخی دیگر از اعضای ۱+۵ اطلاع می دهد که “بالاخره رضایت ایران و حمایت فعالانه روسیه و چند کشور دیگر را جلب کرد و اگر مورد قبول همه وزیران خارجه قرار میگرفت، تصویب میشد”. سپس از سند اصلاح شده ای خبر می دهد که “در آخرین لحظات و زمان ترک ژنو بین هیئتهای مذاکره کننده توزیع شد” و می افزاید که “هیئت اعزامی روسیه مشکلات عمدهای در متن سند اصلاح شده مشاهده نکرد… البته لازم است که نحوه جملهبندی سند، برای همه شرکتکنندگان در این روند، یعنی هم اعضای ۱+۵ و هم ایران قابل قبول باشد.”
خلاصه این که در ابتدا متنی ارائه شده بوده که ایران موافق و فرانسه مخالف آن بوده اند. متن تغییریافته موافقت فرانسه را جلب و موجب مخالفت ایران شده بوده است. ظاهراً ۵ کشور دیگر با هر دو متن توافق داشته اند.
صرف نظر از این که طرفهای مختلف چه روایتی دارند، ظاهراً تمامی آنها به دور آتی مذاکرات خوش بین اند و توافق را بسیار محتمل می دانند: ظریف در همان اوقات اولیه پس از آشکار شدن عدم توافق صحبت از “حصول توافق در نشستهای بعدی” می کند، کری در اظهارات پیشگفته اش اظهار امیدواری می کند که “در ماه آینده توافقی مورد قبول همه حاصل شود”. اوباما و اولاند “مذاکرات هفته گذشته میان ایران و ۱+۵ را “زمینهای جدی، محکم و قابل اعتماد برای دستیابی به توافق” می نامند، و سخنان لاوروف این را تداعی می کنند که روسیه با متن دوم نیز موافق است، مشکل مضمونی ای وجود ندارد و دشواری بر سر توافق جامع تنها می تواند “نحوۀ جمله بندی” باشد. با این حال تردید در این باره که آیا این خوشبینی ها بامورد اند هر روز بیشتر بالا می گیرد. شاید بتوان اظهارات کری و اوباما را تلاشی از جانب امریکا برای تأمین توافق قابل الحصول فرانسه تلقی کرد. از این قرار نامحتمل نیست که در مذاکرات آتی شاهد تفاهم بیشتری باشیم. با این حال علائم دیگری برای آن که تردیدهای گفته شده را بامورد بدانیم، نیز وجود دارند و مهمترین آن این واقعیت است که نشست آتی در سطح مدیران ارشد وزارت خارجۀ کشورها است و نه در سطح وزیران. به علاوه این که حسن روحانی در فردای خاتمۀ مذاکرات گفته است که “غنی سازی اورانیوم در خاک ایران خط قرمز ما است” و روز بعد کری پاسخ داده است که “هیچ کشوری حق از پیش تعیین شدهای برای غنیسازی اورانیوم ندارد”، تردیدها را تا حد پذیرش یا عدم پذیرش حق ایران برای غنی سازی به طور کلی دامن زده اند. این در حالی است که صِرف حق غنی سازی ایران مدتهای مدیدی است که دیگر مورد مناقشه نبوده است؛ خاصه مناقشه ای که بتواند در ساعات آخر یک مذاکرۀ “ماراتونی” تمام نتایج آن را به باد دهد.
با حرکت از روایت لاوروف، چنان که اشاره شد، فرانسه مخالف خوان متن نخست بوده است. غالب پاسخهای داده شده به این سؤال که “فرانسه چرا؟”، مخالفت فرانسه را به چشمداشتهای این کشور به مناسباتش با عربستان و اسرائیل در تقابل آنان با ایران نسبت می دهند و وضع دشوار اقتصاد فرانسه و نیاز آن به مناسبات مذکور را انگیزۀ آن چشمداشت می دانند. می توان گفت که این تحلیلها، عدم حصول به توافق در دورقبلی مذاکرات را بر مبنای کیفیت مناسباتی که فرانسه می خواهد با ایران داشته باشد، توضیح می دهند.
مخالفت عربستان و اسرائیل با ایران و نارضایتی شان از حل مناقشات حول پروندۀ اتمی ایران و از این مجرا خاتمۀ احتمالی تنش ۳۵ ساله در مناسبات ایران و امریکا، همگی واقعی اند. اما روایتهای پیشگفته از روند مذاکرات نیز همگی در یک مورد مشترک اند و آن این که پیش نویس متن اولیه که بالاخره مورد توافق ایران هم قرار گرفته، توسط امریکا ارائه شده بوده است. بنابراین آیا نمی توان عدم حصول به توافق را، نه برپایۀ مناسبات آتی مورد نظر فرانسه با ایران، بلکه بر پایۀ مناسباتی که فرانسه از چند سال پیش از این می خواسته است با امریکا داشته باشد، توضیح داد؟ نمادین ترین خبر در تأئید این نظر نیز همین دیروز انتشار یافت: سازمان اطلاعات انرژی آمریکا اعلام کرد که برای اولین بار از سال ۱۹۹۵ تا به حال، تولید نفت خام آمریکا از واردات آن بیشتر بوده است. این سازمان پیشبینی کرده است که واردات نفت آمریکا در سال آینده فقط برابر ۲۸ درصد نیاز داخلی باشد که کمترین حد از ۱۹۸۵ تاکنون خواهد بود. درست است که اوباما و اولاند اعلام اتفاق نظر کامل کرده اند، اما بر سر “شیوه تعامل با ایران”، که الزاماً به معنای اتفاق نظر در هر باره نیست.
به یاد آوریم که اوباما در نطق خود به مناسبت پیروزی در دومین دور ریاست جمهوری اش، یکی از رئوس سیاست خود را کاهش وابستگی امریکا به نفت خاورمیانه اعلام کرد. او در ماه می سال ۲۰۱۱ نیز سخنانی از همین دست ابراز کرده بود؛ سخنانی که بلافاصله با اظهارات برخی سیاستمداران اروپائی دایر بر لزوم پر کردن جای خالی امریکا در خاورمیانه در آینده نزدیک همراه شدند. دستگاه سیاست خارجی امریکا حتی در سالهای میانی دورۀ دوم جورج بوش به این نتیجه رسیده بود که سیاست انرژیائی این کشور باید متوجه کاستن از وابستگی آن به خاورمیانه گردد. کری در همان سخنرانی که فوقاً از آن یاد شد، این را نیز گفت که ” در گفتوگوهای ژنو هیچ آخر بازی ای نبود و این نشست گام اول در فرایند بزرگتر معامله بزرگتر است”. این جمله ناظر بر مناسبات و اشتیاقی که در پیش نویس ارائه شده توسط امریکا برای رسیدن به “آخر بازی” منعکس اند، نیست. ناظر بر “بازی” بزرگتری است که در خاورمیانه آغاز شده است. پس نامحتمل نیست که در کشاکشها بر سر پروندۀ اتمی ایران باز شاهد تکرار رویاروئی ها میان ایران و فرانسه باشیم که در آن ایران به “نیابت” از آمریکا عمل می کند.