واژه ها خاموشند.
اگر آمدی، نرم و آهسته بیا، خیس است چشمانم
پا نذار بر روی آن
چون تو را خواهانم
پا نذار، تا پلک بزنم.
…
دیگر هیچ سازی و آهنگی مرا نمیرقصاند
دیگر هیچ قصه ای تو را نمی نویسد، و هیچ غزلی تو را نمی سراید.
واژه ها خاموشند.
بگذار پلک هایم، با همان خاطره ها، بسته بماند
و آسمان قلبم، از پنجره ی قلب تو لبخند بزند.
تا تاریکی شب و دوری تو را، احساس نکنم.