توضیح کار آنلاین
به کرات پیش می آید که نیروهای سیاسی خود را در برابر انتخابی از میان بد و بدتر ناگزیر و موظف ببینند. انتخابات جاری ریاست جمهوری امریکا یکی از این موارد است. پیشنهاد نوام چامسکی به نیروهای مترقی امریکا این است که در ایالات “شکننده”، یعنی در ایالاتی که کلینتون و ترامپ، هر دو، از شانس پیروزی برخوردارند، به کلینتون رأی دهند تا به این ترتیب از شانس پیروزی ترامپ بکاهند. اما در ایالاتی که پیروزی کلینتون “قطعی” است، به کاندیدای مورد نظر خویش رأی دهد. این رویکرد در نوشتۀ “۸ نکته در مورد حمایت از رأی دادن به شر کمتر” (۱) تشریح شده است. نوشتۀ حاضر نقدی است به رویکرد چامسکی.
پراگماتیسم سیاسی و تعلیق هویت؟
اول آن که، این رویکرد چامسکی اختصاص به عروج ترامپ ندارد. او بسیار پیش از این در دوره اوج فعالیت سندرز هم همین حرف را یعنی ترجیح کلینتون بروی در ایالت های چرخشی را بدلیل آنکه شانس پیروزی اش به محافظه کار ان و نه الزاما ترامپ که چندان مطرح نبود پیشنهاد می کرد.
دوم آن که، انتخاب بد در برابر بدتر یک واقعیتی است که نه فقط منحصر به این دوره است و نه فقط منحصر به آمریکا. در فرانسه چه باید کرد؟ بین سارکوزی و لوپن .. درایران بین روحانی و مثلا حدادها و در مصر بین السیسی و اخوان المسلمین و… و همه جا این واقعیت بدو بدتر وجود دارد .این دوگانه ها یک سیاست نهادی شده است و بهمین دلیل چیزی جز تعلیق فعالیت مستقل چپ و جنبش های اجتماعی طبقاتی و تشویق وتقویت آن ها نیست. این نوع راهبردها در تضاد کامل نظرات آنارشیستی و انتزاعی چامسکی در سطح تئوریک قرار دارد. وقتی پای تحلیل مشخص و انضمامی به میان می آید او بشدت از مواضع نظری خود فاصله می گیرد و به یک پراگماتیست کامل تبدیل می شود. نباید فراموش کرد که سیاست معطوف به قدرت و رو به بالا و سیستم در تضاد کامل با ادعاهای او در این زمینه است.
سوم آن که، تفکیک رأی در مقیاس توده ای و نه عضو محدود این یا آن حزب و جریان چپ، در ایالت های چرخشی و غیرچرخشی عملا ناممکن است. وقتی قرار بر پیروزی طرف کلینتون بر طرف خطرناک دیگری یعنی ترامپ باشد، پیامی که بطورعمومی و در مقیاس توده ای رله خواهد شد، توصیه به تقویت یک طرف است. در اصل مشارکت در پیروزی یک طرف سوای نیت و ذهن در عمل به منجر به یک جهش و کیفیت و پیروزی یک گرایش در مقیاس ملی تبدیل می شود. فرقی نمی کند که یک رأی موجب آن شده باشد و یا میلیون ها رأی.
چهارم آن که رأی دادن بازی با اعدادنیست بلکه به معنی مشروعیت بخشیدن و تزریق خون به بدن یک بیمار و آفریدن یک نیروی مسلط برخوداست. و طبیعی است که وال استریت بحران زده با این رأی نیروی تازه ای برای غلبه بربحران های خودآفریده بدست آورد.
و پنجم، وقی مردم به یک سیستم و یا جناحی از آن مشروعیت می بخشند به سادگی یک روشنفکرچپ از سیستم و پدیده ای که آفریده انده کنده نمی شوند. در ایران هنوزهم احمدی نژاد نفوذ دارد و خطرناکن است. نجات دهندگان یک سیستم بیمار و فرتوت به نوبه خود مدتها اسیرمخلوق خودآفریده می شوند. عبور از کسی که می افرینی فرایند دردناک و طولانی است.
مشکل چامسکی پراگماتیسم عمیق اوست. او بجای آن که یک تحلیل روشن از ریشه های بحران بدهد و بر اساس آن راهبرد پیشنهاد کند، فقط لحظه ها و بالانس نیروهای جناح های قدرت را سبک سنگین می کند. او توضیح نمی دهد که اگر ترامپ ها و لوپن ها شورش وارونه ای اند علیه جهانی شدن ناعادلانه و تبعیض آمیزجهان، و بیان شکافی در طبقه سیاسی حاکم بر آمریکا، چرا بجای تشوق و تشدید قطب مستقل در بیرون از منازعات طرفین و علیه هردو جناح ارتجاعی باید کفه ترازو را به نفع یک طرف تقویت کرد؟. چرا جنبش مستقل نباید از جنگ میان فراکسیون های بورژوازی بجای بازی در بساط آنها راه عبورخود را هموارنکند و هم چون نیروی فشاریک جناح وارد میدان شود؟ در این راهبرد راه خروجی جز ورود گام به گام به اعماق باتلاق قدرت وجود ندارد. چرا که بحران پس از انتخابات چه بسا وارد فاز جدیدی شود و همان منطق و الزامات رأی دادن تداوم حمایت از آن را نیز تداوم بخشد. این نوع سیاست ورزی تنها سبب آن می شود که امثال ترامپ به نماینده دروغین خواست تغییر که در زیرپوست جامعه آمریکا پرسه می زند تبدیل شوند و چپ حامی وضع موجود و مشاطه گرقدرت مستقر و بی اعتبارشده!
۸ نکته در موردحمایت از رأی دادن به شر کمتر