در اکثریت کشورها زندان کودکان و نوجوانان زیر ۱۸سال از زندان بزرگسالان جداست، در تهران تا سال ۱۳۴۷ کودکان و نوجوانان متهم و مجرم را در بند ویژه ای در زندان قصرنگهداری می کردند، اما در آذرماه ۱۳۴۷ که اولین کانون تربیت و اصلاح کودکان و نوجوانان که در محله شهرزیبا در تهران افتتاح گردید، کودکان و نوجوانان زندانی را به این زندان منتقل کردند. در این کانون امکاناتی مانند کلاسهای سوادآموزی، کارگاه های نجاری، آهنگری و خیاطی وجود داشتند و همچنین از امکانات ورزشی و سالن سینما نیز برخوردار بود. آموزشهای این کانون در بازپروری و تربیت کودکان و نوجوانان و باز گشت آنان به کانون خانواده تا حدودی مؤثر بودند، اما بعضی از نوجوانان پس از آزادی از کانون که از شرایط و امکانات مالی و محیط زندگی مناسی برخوردار نبودند دوباره در گرداب تباهی و بزهکاری گرفتار می شدند. زندانیان سیاسی زیر ۱۸ سال تا سال ۵۳ در این کانون نگهداری می شدند، اما با فرار یکی از زندانیان هوادار مجاهدین، دیگر زندانیان کانون را که شامل ۳ نفر بودند به زندان قصر بازگرداندند، زندانی فراری که سعید متحدین نام داشت در سال ۶۰ در نظام جمهوری اسلامی اعدام شد.
در دوران حاکمیت جمهوری اسلامی میزان جرم و جنایت و تبهکاری در تمام عرصه ها افزایش یافته است و بهمین نسبت میزان بزهکاری در میان کودکان و نوجوانان نیز سیر صعودی داشته است.
عوامل رشد و گسترش بزهکاری در میان کودکان و نوجوانان
۱- فقر: بر اساس آمارهایی که خود مسئولان رژیم اعلام می کنند، طبقه متوسط باشتاب به سوی خط فقر می رود و تهیدستان نیز به زیر خط فقر سقوط می کنند،در چنین تنگنای اقتصادی خانوادهها از تأمین نیازهای ضروری فرزندان خود برنمی آیند و کودکان و نوجوانان ناچار برای برآودن حداقل معیشت به کارهایی مانند دستفروشی یا کار در کوره پزخانه ها یا کارگاه ها روی می آورند و بعضی نیز به سرقت یا دیگر بزهکاریها دست می زنند ودستگیر و روانه کانون میشوند.
۲- اعتیاد: گسترش سونامی اعتیاد در جامعه، بخش بزرگی از خانوادههای محروم و آسیب پذیر را به کام تباهی کشانده است، در این عرصه نیز کودکان و نوجوانان قربانیان اصلی اعتیاد اند، این کودکان برای تأمین هزینههای اعتیاد بناچار وارد بازار توزیع موادمخدر می شوند، کودکان و نوجوانان طعمه های مناسبی برای باندهای قاچاق مواد مخدر اند زیرا کمتر مورد شک قرار می گیرند و با نازلترین دستمزد مورد سوءاستفاده قرار می گیرند که سرانجام به زندانیان کانون افزوده میشوند.
۳- نهادینه شدن خشونت در جامعه: حاکمیت جمهوری اسلامی از آعاز تا کنون برای حفظ و تحکیم پایه های استبداد خویش به زور و خشونت و تهدید متوسل شده، که نمودهای آن را می توان در برخوردهای نمایندگان رژیم در زندانها، پاسگاه های نیروی انتظامی و پادگانها مشاهده کرد. همچنین مردم همواره شاهد برخورد خشونت آمیز ماموران با راهپیماییهای مسالمت آمیز تا مسئله حجاب و نحوه لباس پوشیدن اند، اعدامها و شلاق زدنها در ملاء عام خود اثرگذارترین نوع خشونت در جامعه اند، این گونه برخوردها و اقدامات خشونتبار موجب نهادینه شدن خشونت در جامعه میشود، فراگیری خشونت، در کودکان و نوجوانان نیز تاثیر می گذارد، نزاعها و درگیریها و چاقوکشی حتی در مدارس در میان این قشر پرجمعیت نشانگر فراگیر شدن خشونت در جامعه اند. تأثیرات خشونت در نوجوانان تنها نزاع و چاقوکشی نیست، در سالهای اخیر ده ها نوجوان مرتکب قتل شدهاند که پس از رسیدن به سن ۱۸ سالگی اعدام شدهاند. اکنون نیز بیش از ۲۰ نوجوان که مرتکب قتل شدهاند و هنوز به سن ۱۸ سالگی نرسیده اند، مرگ زود رس را انتظار می کشند.
۴- تبعیض و تحقیر: کودکان و نوجوانان فقیر و محروم در حین عبور از خیابانهای شهر تبلیغات و آگهی های گوناگون مانند اتومبیلها و کالاهای رنگارنگ و ویترینهای مملو از اجناس فروشگاه ها را با حسرت مشاهده می کنند، بوی مطبوع غذا به مشامشان می خورد و همسالان خود را می بینند که شادمانه دست در دست والدین خود دارند. در چنین شرایطی تبعیض و بیعدالتی را با تمام وجود احساس می کنند و دچار سرخوردگی میشوند و برخی از آنان این تبعیض حقارتبار را برنمی تابند و اقدام به سرقت یا تخریب اموال عمومی می کنند یا با همسالان خود درگیر می شوند. برخی از این تحقیرشدگان درنهایت راهی کانون می شوند.
۵- محیط ومحله زندگی: در محلات فقیرنشین و حلبی آبادها و حاشیه شهرها به علت فقر مادی و فرهنگی خانواده ها و تعداد زیاد فرزندان و عدم امکاناتی مانند زمینهای ورزشی و پارکها، کودکان و نوجوانان بجای ماندن در آلونکهای محقر خویش بیشتر اوقات خود را در کوچه ها و حاشیه خیابانها می گذرانند، گروهی از این نوجوانان در گفتگو و همنشینی با بزهکاران هممحله ای خود تحت تأثیر قرار می گیرند و وارد جرگه بزهکاران می شوند و در عرصه های سرقت، مواد مخدر، زور گیری، باج گیری و دیگر تبهکاریها فعال می شوند.
در سال ۴۸ که به اتفاق دیگر دانشجویان از کانون اصلاح و تربیت بازدید کردیم، عده زندانیان حدود یکصد نفر بود که ده دختر در میان آنان بودند.
در سالیان اخیر به علت رشد بزهکاری در میان کودکان و نوجوانان در تمام شهرهای بزرگ ایران کانون اصلاح و تربیت ایجاد شده است. این کانونها هرچند از وجود روانشناسان و مددکاران برخوردارند و دارای آموزشگاه های فنی و حرفه ای نیز هستند، اما بازپروری و آموزش و پرورش و برنامه های فرهنگی و مذهبی را به بسیج واگذار کردهاند. اکثر اوقات زندانیان به اعمال فرایض دینی و برگزاری مراسم مذهبی و پای منبر وعاظ می گذرد و کلاسهای قرآن نیز دایر اند. بدیهی است که معلمان این کلاسها از قماش جواد طوسی هایند و مداحان لات و لمپنی مانند حدادیان و منصور ارضی یا هفت تیر کشی مانند محمود کریمی یا معتادی مانند هلالی برای این ستمدیدگان آوای مداحی اهل بیت سر می دهند. اما واقعیت این است که زندانیانی که برای اولین بار وارد کانون می شوند، آموزش اساسی را از همبندان با تجربه خود فرامی گیرند و با انواع و اقسام دزدیها و بزهکاریها بیشتر آشنا می شوند. آنان هنگامی که از زندان آزاد میشوند و به زندان بزرگتری به نام جامعه قدم می گذارند باز هم فقر، محرومیت و تبعیض در انتظار آنان است، زیرا هیچ نهاد و ارگانی برای کارآفرینی، راهنمایی و هدایت و مراقبت از آنان وجود ندارد و اکثریت این گروه که هیچ گونه چشم انداز روشنی برای آینده خود متصور نیستند، ناچار از آموخته ها و تجربیات خود استفاده کرده و این بار جدی تر از پیش قدم در راه تبهکاری می گذارند. دخترا ن نیز در همان کانون جذب باندهای فحشا و مواد مخدر می شوند.
سالانه حدود ۳۵۰۰ کودک و نوجوان که ۱۵ درصد آنان دختر اند، دستگیر و روانه کانونها می شوند. شهرهای مذهبی مشهد و قم که ام القرای اسلام اند از بیشترین میزان زندانی در میان کانونها برخوردارند.
افزایش جرم و جنایت در میان این قشر عظیم نمایانگر شکست تمام برنامهها و آموزشهای اخلاقی، موعظه ها و پند و اندرزهایی است که شبانهروز از رسانهها و منابر از زبان مسئولان و مبلغان رژیم جاری میشود و کودکان و نوجوانان را به تهذیب اخلاق فرامی خوانند.
در برابر عدم مسئولیت نظام نسبت به این کودکان ستمدیده عدهای از هموطنان انساندوست با ایجاد نهادهای یاری رسانی اقداماتی هرچند محدود اما سازنده و ارزنده در راستای کاهش آسیبهای اجتماعی و یاری رسانی به آسیب دیدگان انجام می دهند. در ماه های اخیر در شهرهای سنندج و جوانرود صدها نفر از مردم شهر با حرکتی یکپارچه، با ازدحام در برابر خانه مقتولان و تقاضای بخشودگی از خانواده آنان دو جوان را از اعدام رهایی بخشیدند. در تنگناهای اقتصادی و محرومیت بخش زیادی از مردم میهن مان تنها گسترش نهادهای مردمی می توانند اندکی از رنج مردم را بکاهند.