لحظه ای نیست که توفنده بهاری اینجا
نشود خاکستر
نشود تازه گلی خون اندام
زیر رگبار شکنجه پرپر
* * *
گر فراتر نرویم
بیش از این همدل و
همرای و
هم آوا نشویم
دست به کاری نزنیم
کارستان!
کار دشوار
به تدبیر
به سامان نبریم!
دست بر اسلحه کاری دوران نبریم!
تسمه از گرده دشمن نکشیم!
دیو از خانه نرانیم برون!
قفل زندان نگشاییم و
به یاران ندهیم
مژده ی آزادی!
* * *
در بر این پاشنه خواهد چرخید
و آسمان شب زده و
سرد و
ستمباره
به جا خواهد ماند!…