هفت تن از کنشگران حقوق بشری و مدنی ایران با امضای بیانیهای از سازمان ملل متحد و جامعهبینالمللی خواستهاند که با برداشتن «گامهای فوری و قاطع»، جمهوری اسلامی را به «توقف غنیسازی» وا دارد و هر دو طرف جنگ را مجبور به «توقف حملات نظامی» کند.
«شیرین عبادی»، «نرگس محمدی»، «صدیقه وسمقی»، «شهناز اکملی»، «محمد رسولاف»، «جعفر پناهی» و «عبدالفتاح سلطانی» امضاکنندگان این بیانیه هستند[۱].
در مقدمه این بیانیه نویسندگان با “تاکید قاطع بر حفظ تمامیت ارضی ایران و حق حاکمیت واقعی مردم”، توقف غنیسازی اورانیوم توسط جمهوری اسلامی، پایان فوری جنگ ویرانگر میان جمهوری اسلامی و رژیم حاکم بر اسراییل” را خواستار شده اند. در ادامه ضمن محکوم کردن “جنگی که نهتنها زیرساختها و جان غیرنظامیان را در هر دو سرزمین نابود میکند، بلکه تهدیدی آشکار علیه بنیانهای تمدن انسانی به شمار میآید”، گفته شده است که غنی سازی اورانیوم مساله مردم ایران نیست ودر نهایت از سازمان ملل متحد و جامعهبینالمللی خواستهاند که با برداشتن «گامهای فوری و قاطع»، جمهوری اسلامی را به «توقف غنیسازی» وا دارد و هر دو طرف جنگ را مجبور به «توقف حملات نظامی» کند.
از هیچ کس در این شرایط نمیتوان انتظار داشت که تحت شرایط جنگی و احساسات غلیانی ناشی از فشار عصبی آن خواهان پایان جنگ و آتش بس نباشد. البته استثنا در این میان خود جلاد غزه است که از بانکر های زیرزمینی با تلویزیون های غربی مصاحبه میکند و آوای جنگ جنگ تا پیروزی سر میدهد که برای ما ایرانیان اوای گوش خراش آن تازگی نداشته و هنوز هم در گوشهایمان پژواکی دردناک دارد. اما از امضا کنندگان این بیانیه که چندین حقوقدان در میانشان حضور دارند بطور قاطع میتوان انتظار داشت که لابد کلمات را بر أساس مفاهیم حقوقی بکار گرفته باشند.
یکم
در درجه اول این شرایط آنچنانکه ادعا شده «جنگ ویرانگر میان جمهوری اسلامی و رژیم حاکم بر اسراییل» نیست. شرایط موجود از جمله حملات موشکی ایران به اسراییل که به از دست رفتن تعدادی از «ساکنین غیرنظامی» در اسراییل منجر شده است، ناشی از تجاوز و حمله یکجانبه و بدون اقدام قبلی طرف مقابل وسیله اسراییل به خاک ایران صورت گرفته است.
دوم
در بخشی از بیانیه آمده است که: ” غنیسازی اورانیوم، مسالهی مردم ایران نیست. نباید ایران و مردم این سرزمین را فدای غنیسازی اورانیوم و جاهطلبی جمهوری اسلامی کرد.”
پیام هایی که نخست وزیر اسراییل بدنبال این حملات صادر میکند و مصاحبه های او همگی بر این نکته تاکید دارند که او خود را ناجی مردم ایران میانگارد و زمان برای قیام مردم آماده است و باید به خیابان بیایند. این پیام را شاهزاده رضا پهلوی از هم پیمانان خانم شیرین عبادی نیز در این روزها بهالصراحه حتی در مقابل شگفتی خبرنگاران اروپایی تکرار میکند.[۲]
سوم
در کمال شگفتی نویسندگان بیانیه بدون انکه یک مثال ارائه دهند که مداخله نظامی خارجی در کشوری به دموکراسی انجامیده باشد، در ادامه مینویسند که به نظر آنها “هیات حاکمهی جمهوری اسلامی توانایی و ظرفیت حل مناقشات و منازعات داخلی و خارجی ایران را ندارد و بهترین راه برای نجات مردم ایران و این سرزمین، کنارهگیری هیات حاکمهی جمهوری اسلامی و فراهمآوردن گذار از جمهوری اسلامی به دموکراسی است.”
چهارم
آخرین پاراگراف بیانیه که بخودی خود خطرناکترین گزاره این بیانیه است آنجایی است که میگویند: ” ما از سازمان ملل و جامعهی بینالمللی میخواهیم که با برداشتن گامهای فوری و قاطع، جمهوری اسلامی را به توقف غنیسازی، و هر دوطرف جنگ را به توقف حملات نظامی به زیرساختهای حیاتی یکدیگر، و توقف کشتار غیرنظامیان در هر دو سرزمین وادار نمایند.”
آنها از سازمان ملل میخواهند که جمهوری اسلامی ایران را «وادار» به «توقف غنیسازی» کند! سازمان ملل نیروی نظامی برای این کار ندارد. عامل اجرایی سازمان ملل نیروی نظامی اعضاست و بنابرین امضاکنندگان این بیانیه شورای امنیت سازمان ملل را به صدور قطعنامه ای برطبق فصل هفتم اساسنامه سازمان ملل متحد دعوت میکنند.
برطبق ماده ۴۱ این فصل «شورای امنیت میتواند تصمیم بگیرد که چه اقداماتی که شامل استفاده از نیروی مسلح نباشد، برای اجرای تصمیماتش به کار گرفته شود و میتواند از اعضای سازمان ملل متحد بخواهد که چنین اقداماتی را اعمال کنند. این اقدامات میتواند شامل قطع کامل یا جزئی روابط اقتصادی و ارتباطات ریلی، دریایی، هوایی، پستی، تلگرافی، رادیویی و سایر وسایل ارتباطی و قطع روابط دیپلماتیک باشد.»[۳]
ماده ۴۲ از فصل هفتم منشور سازمان ملل متحد به شورای امنیت سازمان ملل متحد اختیار میدهد در صورتی که اقدامات غیرنظامی برای حفظ یا اعاده صلح و امنیت بینالمللی ناکام مانده باشند، اقدام نظامی انجام دهد.
متن کامل ماده ۴۲ به این شرح است: “اگر شورای امنیت تشخیص دهد که اقدامات پیشبینیشده در ماده ۴۱ ناکافی است یا ناکافی بودن آن ثابت شده است، میتواند از طریق نیروهای هوایی، دریایی یا زمینی اقداماتی را که برای حفظ یا اعاده صلح و امنیت بینالمللی ضروری است، انجام دهد. چنین اقداماتی ممکن است شامل تظاهرات، محاصره و سایر عملیات توسط نیروهای هوایی، دریایی یا زمینی «اعضای سازمان ملل متحد» باشد.”
به عبارت سادهتر اگر اقدامات غیرنظامی (مانند تحریمها یا قطع روابط دیپلماتیک طبق ماده ۴۱) مؤثر واقع نشود، شورای امنیت میتواند نیروی نظامی سایر کشورها را برای اجبار طرف خاطی به میدان عمل وارد کند و (مثلاً بمباران، محاصره، استقرار نیرو) را مجاز نماید، اقدامات نظامی میتواند توسط نیروهای کشورهای عضو سازمان ملل متحد انجام شود، نه توسط سازمان ملل متحد که ارتش خود را برای تامین صلح دارد.
بطور مثال نمونههایی از کاربرد ماده ۴۲ ذیل فصل هفت را در جنگ کره (۱۹۵۰) که سازمان ملل متحد اقدام نظامی برای دفع نیروهای کره شمالی را مجاز دانست و جنگ خلیج فارس (۱۹۹۱) که ائتلاف تحت حمایت سازمان ملل متحد نیروهای عراقی را از کویت بیرون راند و سپس اتکای جورج بوش در سال ۲۰۰۳ برای حمله نظامی به عراق از آن استفاده کرد را نام برد. نا گفته پیداست که هیچ یک از این مداخلات به تغییری ساختاری و یا پایدار در این کشور ها نیانجامیده است.
*****
[۱] https://iranwire.com/fa/news-1/بیانیه هفت فعال مدنی: به غنیسازی و جنگ پایان دهید