سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) در سال ۱۳۹۴ (۲۰۱۵ میلادی) برای اولین بار به عنوان یک سازمان سیاسی، نسبت به اعدام اعضای خود در دهۀ ۶۰ و به ویژه در کشتار جمعی زندانیان سیاسی در سال ۶۷ به طور رسمی در یک مجمع بینالمللی طرح دادخواهی کرد. گزارش شرکت در این نشست در همان زمان منتشر شد. در آستانۀ سیوپنجومین سالگرد کشتار ۶۷، یک بار دیگر متن دادخواهی و بخشی از گزارش مربوط به این نشست را ملاحظه میکنید:
در آن گزارش آمده است: گفتن و نوشتن و اطلاعرسانی نسبت به فاجعۀ کشتار زندانیان سیاسی در سال ۶۷، تا زمانی که دادخواهی بازماندگان به ثمر نرسیده است و تا زمانی که مسئولین دیروز و امروز حکومت، همچنان از پذیرش مسئولیت و گام برداشتن در جهت کشف حقیقت و محاکمۀ آمرین و عاملین آن سر باز میزنند، نه تنها گرامیداشت یاد یاران که دادخواهی از این بیداد و تلاش برای جلوگیری از عدم تکرار چنین جنایاتی است. بر این اساس، از همان ابتدای آشکار شدن ابعاد فاجعه، سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) تلاش کرد در کنار خانوادهها و بازماندگان، به عنوان یک سازمان سیاسی که صدها عضو خود را در این کشتار از دست داده است، در مجامع ذیربط بینالمللی و حقوق بشری، طرح دادخواهی کند.
در ادامۀ این تلاشها، در سال ۱۳۹۴ (۲۰۱۵ میلادی) در سیامین نشست شورای حقوق بشر ، به دعوت سازمان غیردولتی اتریشی «سودویند»[I]، این امکان فراهم آمد تا ما با عنوان سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) نسبت به یاران از دست رفتۀ خود، طرح دادخواهی کرده و خواستها و نگاهمان به این دادخواهی را بیان کنیم. طرح دادخواهی از جانب سازمان ما در شورای حقوق بشر، سه سال پس از برگزیدن گزارشگر ویژهای با نام گزارشگر ویژۀ «حقیقت، عدالت، جبران خسارت و تضمین عدم تکرار» از جانب این شورا، صورت گرفت.
نشست جانبی سودویند تحت عنوان «حقیقت، عدالت، جبران خسارت و تضمین عدم تکرار» که در روز سهشنبه ۱۵ سپتامبر (۲۴ شهریور) از سوی این سازمان مردم نهاد در یکی از سالنهای شورای حقوق بشر برگزار شد، به کشتار و ترور مخالفان سیاسی و موضوع دادخواهی در جمهوری اسلامی اختصاص داشت. متن دادخواهی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) در بخش دوم این این نشست که همزمان با سالگرد «ترور میکونوس» و کشتار زندانیان سیاسی در سال ۶۷، برگزار میشد، خوانده شد.
در رابطه با نشستهای جانبی شورای حقوق بشر ذکر این نکته لازم است که سازمانهای غیر دولتی (انجیاو) دارای مقام مشورتی در شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل (اکوسوک) مجاز به برگزاری نشستهای عمومی که مرتبط با کار شورای حقوق بشر باشد هستند. این نشستها به «نشست های جانبی» یا موازی موسوماند. متن سخنرانیهای نشستهای جانبی، از جمله این نشست، به طور همزمان به زبان انگلیسی ترجمه و پخش شده و فیلم کامل نشست به دو زبان انگلیسی و فارسی، روی سایت سودویند و یوتیوب قرار میگیرند. بر مبنای روال عادی نشستهای شورای حقوق بشر، گزارش نشستهای جانبی نیز جزو گزارشهای رسمی ثبت میشوند.
[I]سازمان غیردولتی اتریشی سودویند، پروژهای در رابطه با ایران را در همکاری با همراهان ایرانی خود اجرا میکند. سودویند در سال ۱۹۷۹ بنیانگذری شده است و از سال ۲۰۰۹ دارای مقام مشورتی شورای اقتصادی اجتماعی سازمان ملل متحد می باشد. سودویند به توسعهی جهانی پایدار، حقوق بشر و شرایط کاری مناسب در جهان خود را متعهد می داند. سودیند در اتریش با همکاری شبکهای از دفترها و همراهان منطقهای خود فعالیت می کند. سودویند در سطح محلی، منطقهای، کشوری و بینالمللی، با سازمانها و مؤسسات و همچنین با شبکههایی از نمایندگان جامعهی مدنی و شخصیتهای مهم سیاسی که در عرصهی توسعهی بینالمللی، آموزش، محیط زیست، فرهنگ و امور اجتماعی فعالیت میکنند، همکاری میکند. سودویند از سال ۲۰۱۰ در شورای حقوق بشر از طریق تنظیم موضعگیری های خود و تدارک اجلاسهای موازی در مورد وضعیت حقوق بشر در ایران، توسط نمایندگان خود در شورای حقوق بشر، حسن نایبهاشم و شعله زمینی، شرکت داشته است (به نقل از صفحهی رسمی سودویند)
متن دادخواهی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
خانم ها و آقایان!
۲۷ سال پیش در چنین روزهایی به دستور رهبر وقت جمهوری اسلامی، روحالله خمینی، هزاران زندانی سیاسی در زندانهای ایران اعدام شدند. پیش از این، بارها در همین مکان علیه کشتار سال ۱۹۸۸ میلادی (۱۳۶۷ خورشیدی) که ما ایرانیان از آن به عنوان فاجعۀ ملی نام میبریم، از جانب بازماندگان و فعالان حقوق بشر دادخواهی صورت گرفته است. امروز من از جانب یک سازمان سیاسی یعنی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) که صدها عضو خود را در این کشتار ازدست داده است، دادخواهی میکنم.
سازمان ما پس از انقلاب ۱۹۷۹ میلادی (۱۳۵۷) به مبارزۀ مسالمتآمیز روی آورد، وتلاش کرد که به عنوان یک سازمان سیاسی منتقد فعالیتی علنی و قانونی داشته باشد. با این وجود فشارهای حکومت جدید بر سازمان ما تقریبا” بلافاصله پس ازپیروزی انقلاب آغاز شد و روز به روز افزایش پیدا کرد، به نوعی که در همان اوایل دهۀ هشتاد میلادی (دهۀ ۶۰خورشیدی) هرازگاهی تعدادی از اعضا و هواداران سازمان دستگیر و شکنجه و برخی از آنان بدون هیچ محاکمه و تشریفات قانونی به جوخههای اعدام سپرده می شدند.
سرانجام در سال ۱۹۸۶ میلادی (۱۳۶۵) حکومت ایران بطور سازمان یافته، به سازمان ما در سراسر کشور یورش آورد و صدها تن از اعضا و هواداران ما را دستگیر کرد. اکثریت دستگیرشدگان پس از ماهها شکنجههای طاقتفرسا در دادگاههای چند دقیقهای و بدون حق داشتن وکیل مدافع به زندانهای میانمدت و یا درازمدت محکوم شده بودند. تعدادی زیر شکنجه جان باختند، تعدادی از آنان نیز یا اساسا” به دادگاه نرفته یا علیرغم حضور در به اصطلاح «دادگاه»، حکمی دریافته نکرده بودند.
تقریبا همۀ دستگیر شدگان تا تابستان ۱۹۸۸ میلادی، یعنی زمان وقوع فاجعه، در زندان نگه داشته شدند.
درتابستان سال ۱۹۸۸، درحالی که جنگ هشت ساله با عراق پایان یافته بود و مردم ما در انتظار روزهایی بهتر بودند، حکمرانان ایران به خشنترین و بیمنطقترین رویکرد تاریخ مبارزات سیاسی ایران، یعنی کشتار هزاران زندانی سیاسی دست زدند. این کشتار فقط پس از یک بازجویی چند دقیقهای و پاسخ به این سه سئوال و یا سئوال های مشابه قانونی میشد:
- مسلمان هستید یا خیر؟
- آیا نماز میخوانید؟
- آیا حاضرید از سازمان سیاسی تان ابراز انزجار کنید؟
و این در حالی بود که تلاش و برنامهریزی دقیقی صورت گرفته بود تا خود زندانیان از سرنوشتی که نوع پاسخشان برای آنان رقم میزند، بیخبر بمانند، و ندانند که هر پاسخ منفی برای آنان برابر با حکم مرگ است.
خانمها و آقایان!
یکی از ویژگیهای نهفته در این قتلهای سیاسی این است که بسیاری، و در واقع اکثریت اعدام شدگان، از جمله اعضای سازمان ما، در حالی به جوخههای مرگ سپرده شدند که یا در حال سپری کردن احکام ناعادلانۀ دادگاههای حکومتی یا هنوز در انتظار محاکمه بودند. ونیز بودند در میان آنان کسانی که حتی مدت محکومیتشان به پایان رسیده بود، اما هنوز آزاد نشده بودند.
اغلب جانباختگان این فاجعه، جوانانی با میانگین سنی سی و پنج سال بودند و قتل فجیعشان تاثیرات جبران ناپذیری بر زندگی خانواده های شان بهجا گذاشته است. مادر ها و پدرهای آنان هنوز هم برای حضور بر سرمزارشان که در نقاطی دور از شهرها و به صورت بینام ونشان در گورهای جمعی دفن شدهاند، با فشار و سرکوب حکومت مواجهاند. همسران و فرزندان آنان نیز همواره مورد مزاحمت و تفتیش ماموران امنیتی قرار دارند. (البته سی و پنج سال شامل همۀ جانباختگان این کشتار میشود و میانگین سنی اعضای سازمان ما از سی و پنج سال هم پایینتر بود)
سازمان ما تا کنون توانسته است اسامی حدود دویست تن از اعدامیان را که در عضویت سازمان بودهاند، جمعآوری کند. لیست مذکور که اسامی جانباختگان دیگر سازمانهای سیاسی را نیز شامل میشد، اولین بار در زمستان ۱۹۸۸ میلادی توسط مسئولین وقت سازمان در اروپا به آقای گالین دوپل در همین شهر ژنو تحویل داده شد.
لازم میدانم، به این نکته اشاره کنم که سازمان فداییان خلق ایران اکثریت، در آن سالها به طور گسترده در سراسر ایران فعالیت میکرد و جوانان زیادی بدون آنکه نیاز باشد رسما” در جایی ثبت نام کنند، با تشکیلات ما در شهرهای مختلف همکاری داشتند. به همین دلیل ما اطمینان داریم که تعداد یاران اعدامیمان بیش از اینهاست. اما شرایط خاص امنیتی در ایران، تاکنون مانع از آن شده که ما بتوانیم از طریق بازماندگان این لیست را تکمیل کنیم.
خانمها، آقایان!
لیست یاران رفتۀ ما طولانیتر از آن است که بتوانم در این فرصت کوتاه از تک تک آنان نام ببرم! اما نمونهوار به سرنوشت سه تن از آنان اشاره میکنم.
- عباس علی منشی رودسری: عباس از اعضا و فعالین سازمان در اصفهان و دانشجوی اخراجی رشتۀ پزشکی دانشگاه اصفهان بود. عباس در تابستان ۱۹۸۶ میلادی در خانۀ مسکونی خود در تهران، همراه همسر و دو فرزند خردسالش دستگیر شد. عباس طبع شعر داشت و شعرهایش را در برگههای کوچکی هنگام ملاقات، مخفیانه به دست خانوادهاش میرساند. حقلۀ ازدواج و چند قطعه از شعرهایش را نیز در درز شلوارش جاسازی کرده بود و خانوادهاش بعدها آنها را در ساکی که از او به جا مانده بود، یافتند. او در نامهای از زندان خطاب به همسرش مینویسد: “میزان حکم اهمیتی ندارد، میخواهد یک روز باشد یا بیشتر، تا زمانی که تبدیل به کسی نشوی که آنها میخواهند، نگهت میدارند”. عباس تبدیل به کسی که آنها میخواستند، نشد و علیرغم شش سال زندانی که «دادگاه» برای او در نظر گرفته بود، در آن تابستان اعدام شد.
- حسن نوربخش: حسن متولد ۱۹۵۷ میلادی و دانشجوی اخراجی در رشتۀ ریاضی کامپیوتر بود. ازدواج کرده و دارای یک فرزند بود، که هنگام دستگیری پدر دو ساله بود. حسن در سپتامبر ۱۹۸۶ میلادی در تهران به خاطر فعالیت درسازمان ما دستگیر شد و پنج ماه پس از دستگیری محکوم به تحمل دوسال زندان گردید. حسن نیز در همان تابستان اعدام شد. همبندانش گفتهاند که آخرین بار او را در تاریخ ۳۰اوت ۱۹۸۸ میلادی دیدهاند. خبر رسمی اعداماش را نوامبر ۱۹۸۸ میلادی به خانودهاش دادند. اما چند سال بعد که گواهی فوت برایاش صادر شد، تاریخ فوت او اکتبر ۱۹۸۸ میلادی و محل فوت، منزل مسکونیاش ذکر شده بود.
- نادر حبیبی: پیش از شروع قتلعام زندانیان، برخی از محکومین به دلایل مختلف در مرخصی به سر میبردند. اما در آستانۀ کشتار از آنان خواسته شد که به زندان برگردند. نادر حبیبی یکی از این زندانیان بود. نادر در سال ۱۹۸۶ میلادی دستگیر و به سه سال زندان محکوم شده بود. اما به خاطر نیاز به عمل جراحی بر روی قلب با وثیقهای سنگین در مرخصی به سر میبرد. در حالی که تنها سه ماه از محکومیت نادر باقی مانده بود، در آن تابستان به زندان احضار و اعدام شد. خانواده و نزدیکان نادر به او پیشنهاد کرده بودند به زندان برنگردد و راهی خارج از کشور شود، اما نادر گفته بود چون سند خانۀ بیست میلیونی دوستش در گرو است، ترجیحش این است که سه ماه باقی مانده از محکومیتاش را بگذراند و ریسک نکند. اما او پایان محکومیتاش را ندید و در همان فاصلۀ سه ماهه به جوخۀ اعدام سپرده شد.
خانم ها و آقایان!.
دستگیری اعضای سامان ما و دیگر سازمانهای سیاسی اپوزیسیون، شکنجه، محکومیت و اعدام آنان، حتی براساس قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز فاقد پایه و مبنای حقوقی بوده است.
دهۀ شصت خورشیدی برابر با دهۀ هشتاد میلادی، دهۀ فاجعهباری برای کشور ما بود. در این دهه محاکمات غیرقانونی و بدون دادرسی فعالین سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و ملی و اقدامات خودسرانۀ مسئولین دادسراها و دادگاههای انقلاب در سراسر کشور به اوج رسید. از اواسط ژوئن ۱۹۸۱ میلادی جوخههای اعدامِ بدون محاکمه و بدون دادرسی و کیفرخواست، بدون امکان استفاده از وکیل، ابعاد فاجعه باری به خود گرفت و در سال ۱۹۸۸ با کشتن هزاران زندانی سیاسی به اوج رسید. آنچه در سال ۱۹۸۸میلادی با صدور فرمان قتلعام زندانیان سیاسی توسط خمینی اتفاق افتاد، مصداق بارز عدم التزام به قانون اساسی توسط خود مسئولین جمهوری اسلامی و اقدامی تدارک دیده شده و در نهایت یک جنایت علیه بشریت است.
سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) از شورای حقوق بشر و «گزارشگر ویژۀ حقیقت، عدالت جبران خسارت و تضمین عدم تکرار» انتظار دارد ما را در رسیدن به خواستهای زیر، در جهت کشف حقیقت، با تاکید بر امر جلوگیری از تکرار چنین جنایاتی، یاری رساند:
- شناسایی رسمی محل دفن همۀ جانباختگان در سراسر کشور و به تَبَع آن، برداشتن محدودیتهای خانوادهها برای حضور برسر مزار جانباختگان.
- دسترسی خانوادهها به پروندههای موجود مربوط به این کشتار.
- تعیین آمرین وعاملین اصلی این فاجعۀ ملی.
- محاکمۀ آمرین و عاملین این کشتارها در دادگاههای عادلانه و علنی.
- نامگذاری و رسمیت یافتن روزی به نام روز جانباختگان.
سخنانام را با تاکید بر این نکته به پایان میبرم که کشف حقیقت و محاکمۀ آمرین و عاملین اصلی این فاجعۀ ملی حق جامعۀ ماست. از نگاه سازمان ما نتیجۀ این محاکمات باید سندی برای آیندگان و برای جلوگیری از تکرار این فجایع باشد.
از توجه تان سپاسگزارم.
پروین همتی- عضو شورای مرکزی و هیئت سیاسی- اجرایی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)