جنگ و مقاومت
در ایران، جنگ جریان دارد؛ به شکل کلاسیک توسط حکومت و در نوع نامتقارن، از سوی زنانِ بپاخاسته. نبرد بر سر حجاب اجباری است: میان مدنیت جاری و واپسگرایی حاکم. اینکه، عَلَم و کُتلِ «عفاف» حکومتی دوام یابد تا سلطه آن در این شاخصهی ایدئولوژیک پابرجا ماند، یا با رهایی گیسوی زن از زیر تیغ زور، آزادگی زن چهره بنماید. آیا برافتادن این نماد شوم، برافکندن نظام در پی خواهد داشت یا که نظام بی حجاب هم میماند؟ چیست فرجام رودررویی حاضر و کیست فاتح نهایی در آن؟
اینها، سئوالات سادهای نیستند که از سر کنجکاوی در نگاه به صحنه مطرح شوند. پرسشهاییاند با بار استراتژیک و ناظر بر رسم و رسوم سیستمی که نقابش حجاب است. پوششی که، گر برافتد حجاببان نه فقط ناموس خودساخته از دست مینهد که نفسی برایش نمیماند. ارزیابی از فرجام جنگ جاری، ملاکی نافذ در تشخیص درستی یا نادرستی شناخت از جمهوری اسلامی است و نوع پاسخ به چیستی مسئله حجاب و مبارزه با آن، تماس گرفتن مستقیم با سمتگیری استراتژیک: یا سکولاریسم یا روسری!
پاسخهایی از این دست که نمیدانیم سرانجام چه خواهد شد و شاید هم جمهوری اسلامی از حجاب دست شوید، یا حاکی از تعلیق سیاسی پاسخدهنده است یا تداوم توهم داشتن به دگردیسی نظام. جواب جوهرین یکی است: حجاب اجباری ناگزیر از تسلیم است با پیامد روبیدهشدن حکومت اسلامی. فاتح نبرد پارتیزانی زنان در برابر جنگ کلاسیک نظام، زن ایرانی است با نتیجهی برقراری حق شهروندی در کشور و اهتزاز پرچم «زن – زندگی – آزادی» بر طاق نصرت پیروزی سکولار دمکراسی.
در سنجش توان دو سوی چالش
هر میدان جنگ را با الزامات جنگ میسنجند. نیرو، پشتوانهی نیرو، نقشهی راهبردی، راهکارها و احساس حقانیت اخلاقی، حرف آخر در هر جنگی است. توزین جنگ حجاب در هر یک از اینان، و به ویژه در شکل ترکیبیشان، بیان از ناگزیری شکست نظام دارد. بر پایهی واقعیتهای صحنه و پشت صحنه، نقاب حجاب نمیتواند گرایش طره موی انبوه به گشودن را سد کند و اقلیت حجاببان نخواهد توانست از میلیونها انسان، حق مالکیت بر بدن خویش و اختیار رفتار نسبت به خود داشته را بستاند.
این، جنگی است نابرابر که اگر در نگاه اول به سود اقلیت حاکم دیده میشود، در بطن و طی زمان به سود اکثریتی است فراگیرنده! اولی چماقدار در حال فرسایش و دومی آزادیخواه رو به افزایش؛ سرنوشت جنگ هم وابستهی همین نابرابری. براندازان حجاب اجباری، به وسعت دریای مردمیاند و رزمندگان جسور آن، زنان نوجوان و جوانی که با بازتولیدی روزانه، مدام نیروی مقاومت و تابوشکنی بیشتر در انبان میاندوزند. توازن قوا، هر زمان به زیان حکومت است و به نفع جامعه بهم میخورد.
بی پایانی نیروی مقاومت
نیروی مقاومت علیه روسری اجباری، شناگر اقیانوسی از شنیدهها و دیدهها راجع به همسالانی است در سراسر جهان در شبکههای اجتماعی قابل دسترس و با قیاسی ساده و برانگیزاننده! چشم و گوش و ذهن آنان در حال باز شدن پیوسته رو به افق پوشش آزاد همخوان با آرزوها و امیال طبیعی جوانانه است. این انبوهه در سمت انبساط میدانی پیش میرود و مطابق اصطلاح جنگی، برخوردار از ظرفیت بالای سربازگیری برای ارتش خود از هر طبقه و قشری است و حتی از درون خانوادههای معتاد به حجاب!
بعلاوه جوانان حال حاضر و نیز نوجوانان در راه، از سنت مبارزاتی بسیار نزدیکی بهرهمندند و حافظه از آن را فعالانه در روح و روان خود دارند. صدای رسای زن – زندگی – آزادی در فریادهای مظلومانهی ژیناها، جسارتورزی الهام بخش نیکاها، وصیتنامهی جاودانهی رهنوردها، ترانه – سرود ماندگار شروینها، و مُقطّعهای برانگیزانندهی توماجها، نشستههاییاند بر گوش نیروی مقاومت و مشوق آمادهها برای مقاومت. سنتی پویا که در مدارس «ارشادی» هم اکنونی ایران نیروی بیکران میزاید.
آنکه از کیسه میخورد!
نظام اما نه تنها همهی قوای نظامی، انتظامی، ایدئولوژیکی و سیاسی خود را بمنظور مهار براندازی حجاب اجباری بکار میگیرد، که مطابق اصطلاحات جنگی، نیروهای ذخیره را هم فرمان فراخوان میدهد. با بیرون کشیدن چادر مشگیهای تار مو پنهان و دهنبند بر دهان از درون خانههای تعبد و رانت، به آنان ماموریت پیچیدن زن در پتو و همیاری با ونهای گشتی و موتور سواران شکارچی میسپرد. این، چیزی نیست جز افلاس در نیرو و نه چیزی غیر آخر خط! تامین بعدی نیرو از کجا؟!
وقتی خمینی در همان فردای کسب قدرت، حکم بر اجباری بودن حجاب داد، کم نبودند سکولارهایی اگرچه نه راضی از چنین تحمیلی اما خودفریبانه با خود گفتند: جامعه بهر حال دینی است و میباید یک جوری بخاطر انقلاب با آن کنار آمد! اکنون اما نه فقط همهی سکولارها، بلکه بخش قابل توجهی از دین باوران خانوادگی روسری بر سر، در برابر قلدرمابی نظام هستند و علیه حجاب اجباری صدای اعتراض بلند کردهاند. نظام طراح «نور» در هیچ عرصهای به اندازهی موضوع حجاب دچار انزوا نیست.
در قیاس دو پشت جبهه
به لحاظ تدارکاتی جنگی هم، دست این سیستم پاسدار حجاب بکلی خالی است. پشتبند عملیاتیاش در مواجهه با نیروی میلیونی زن، نیست مگر بستن جریمه، تهدید شغلی، پلمپ محل کسب، توقف ابزار کار، قطع معاش و بازداشت و زندان هزاران تن! این، نه تامین لجستیک جنگی، بلکه خالی کردن پیوسته فزونتر پشت جبهه است. این نظام مردسالار، بسیاری از مردان حتی دین باور را هم علیه خود برانگیخته است و بخاطر جنگ با بی حجابی، درگیر جنگ با جامعه به اشکال مختلف شده است!
این اصل بدیهی که لازمهی پیروزی در جنگ، استحکام پشت جبهه است و نه گشودن جبههای دیگر در پشت سر، نکتهی پوشیدهای برای حکومتگران نیست. اما از آنجا که اسیر شناسنامهی خود ساختهی خویشاند، از دامچالهی خود کنده و مغروق در آن رهایی ندارند. مگر یک عمر تحکم بر امر حجاب و هم اینک نیز کشیدن همهی قوا به صفوف جنگ حجاب، امکان چرخش هم باقی میگذارد؟ نظام برای صفوف حریف، یعنی جامعه ناراضی، بطور روزافزون لجستیک میسازد تا شکستاش را تسریع کند!
هماوردی دو استراتژی!
در زمینهی نقشهی جنگی نیز، نظام تهی از ابتکار عمل و نابرخوردار از کمترین نفوذ در عمق استراتژیک دشمناش، یعنی همان مردم است. راهبردی تک خطی که در سرکوب معترض به روسری خلاصه میشود. جز این هم ممکن نیست چون دلخواستهی اقلیتی ایدئولوژیک، ربطی به حاجات ملی ندارد و ناگزیر است که در زورگویی پناه جوید. پیامد این مشی، نه تنها بازماندن از پرداختن به مطالبات انباشتهی جامعه، بلکه بلعیدهشدن امکانات کشور در خدمت سیاستی مطلقاً سترون است.
نیروی مقاومت علیه حجاب اجباری اما برعکس، برخوردار از استراتژی روشنی است با تاکتیکهایی خلاق. پیشبرد راهبرد دفاعی «کوتوزوفی» زمستانی در برابر جاه طلبی ناپلئونی، تا با کشیدن همهی قوای نظام به گرداب بی نجات، مهاجم در دام افتد و متحمل درهم شکستگی شود. تنازع دو استراتژیِ حجاب و انکار در اینست که اولی به یورش رومیآورد اما محکوم غلتیدن در لاک دفاعی است، از آنِ زنان و جوانان ولی، خصلت تدافعی دارد تا سرانجام لحظهی ضد حمله فرارسد!
جنگ نامتقارن در چالش با حجاب اجباری را کسی وضع نکرده است. شکلگیری آن، جنبهی خودبخودی دارد. مرهون عقل خاموش اما هوشمند جامعه است که بر حسب نیاز زمان، آن را از دل بیرون داده و در دامن خویش پرورده است. تاکتیکهای این راهبرد فزایندهاند؛ آفریدهی هستههای مقاومت و هر رزمنده از آن، که هنجار حقیقی تا آفرینش در شبکههای مجازی بر میسازند. راهکار میدانی نیز نه نبرد در نقطهای ثابت، بل به یُمنِ تحرک دایم، فرسودن قوای خصم است با جنگ و گریز پارتیزانی!
مایهی اخلاقی و بیمایگی ضد اخلاق
جنگ جاری، چالشی است میان دو ارزش. یکی مظهر ضد اخلاق است در جلد پاسداران حجاب اجباری که «چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند»! جامعهی مخالف حجاب اما، با افشای پشت پردهی لومپنهای مزدور، هر چه بیشتر در مییابد که پرستش حجاب در نظام تنها نقاب ایدئولوژیک نیست، بلکه کسب موقعیت است در این سیستم اشباع از فساد. همین نیز انگیزهی خشم فزاینده و ایستادگی استوارتر میشود و خلاف نظام اخلاقاً فروکاهنده، جنگ نامتقارن مدنی به خودباوری دوچندان میرسد.
نیروی برخاسته علیه حجاب اجباری و مدافع توامان آزادی و اخلاق، طرف مقابل خود را صرفاً متجاوزی زورگو میبیند که بیشترینهی عوامل اجرایی آن یا فرمان از سر بی باوری میبرند و یا بهر ارتقای مقام خودشیرینی میکنند. از اینرو در همانجایی که دشمن متجاوز به درماندگی میرسد و با افتادن ماسک از چهرهاش فزونتر فرو میریزد؛ نیروی جنگ غیرمتقارن، نبرد خود را تماماً عادلانه و بر حق مییابد. تاریخ، پیروزی اخلاقی بسیاری در جنگهای مبتنی بر حقانیت به خود دیده است.
ریزش در سویهی جنگ کلاسیک و انسجام در جبههی مقاومت
از فضاحت جنگ کلاسیک نظام علیه خیزشِ نه به روسری زورکی، رساتر شدن صدای مسلمانان با اخلاق است علیه لشکرکشی حکومتی در حجاب اجباری. سستپایگی این مشی تبهکارانه، در ضد و نقیضهای آمرین حکومتی نیز بازتاب دارد که خود نشانهی سقوط نظام در کارزار بی سرانجام بر ضد زنان آزاده است. رفتار برخی از ماموران همدل با بازداشتیها هم، کوبیدن دیگربار مهر ابطال است بر دستورات حکومتی و مایهی بی اعتباری آنها. اینهمه، آستانهی به ِگل نشستن حکومت حجاب است.
طی تاریخ، پایههای ستمگری را چالش و شورش ستمدیدگان ساییدهاند. زمانهای فروریزی قطعی کاخها اما آنگاه فرارسیدهاند که ارزشهای حاکم به سنگ خوردهاند بی آنکه حکومت یارای دل کندن از آنها بدارد. جمهوری اسلامی متجاوز به حقوق جامعه نیز مصداقی از اینست؛ محکوم به شکست است و قطعیت آن در این زمینه را میباید بی لکنت زبان پیشبینی کرد و فراتر، نشانهی برچیده شدن بساط آن دانست. رفع تعرضِ نظام و دفع آن از قدرت طبعاً هزینه دارد، نهایت آن اما، رفتن حجاب و نظام است.
به نقل از اخبار روز