یکشنبه ۴ شهریور ۱۴۰۳ - ۰۵:۴۶

یکشنبه ۴ شهریور ۱۴۰۳ - ۰۵:۴۶

"پارک عجیب"
گفتم: “می‌گویند درخت‌ها ریشه در قبر دارند، گاه به چشمت می‌آد زنی با گیسوان پریشان و گاه شبیه جوانی با دست های گشوده.” گفت: “یکی دوبار رفتم اما جز درختان...
۴ شهریور, ۱۴۰۳
نویسنده: ماشااله خاکسار
نویسنده: ماشااله خاکسار
نامه جبهه اصلاحات ايران به رئيس قوه قضائيه در اعتراض به صدور احكام جديد و تشديد تضييقات عليه زندانيان سياسى
دستگاه قضایی نه تنها حق ندارد مانع و محدودکننده‌ فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی شهروندان شود، بلکه موظف است سیاست هایی را اتخاذ کند که در پرتو آن فعالان اجتماعی و...
۴ شهریور, ۱۴۰۳
نویسنده: جبهه اصلاحات ایران
نویسنده: جبهه اصلاحات ایران
عصر وفاق و شب ستيز
واقعيت اين است كه وارد دوران جديدي از سياست شده‌ايم. الگوي كنشگري قديم در همه گرايش‌هاي سياسي كه مبتني بر قاعده ستيز بود بايد تغيير مشي بدهند و با منطق...
۳ شهریور, ۱۴۰۳
نویسنده: عباس عبدی
نویسنده: عباس عبدی
از کدام «ما» حرف می‌زنیم؟
به نظر می‌رسد، تنها «ما»یی که می‌توان متصور بود، همینجا شکل می‌گیرد، «ما»یی که بتواند مرعوب نشده و همزمان کنش جمعی کند و به دنبال بازتولید کردن گفتارهای مرتجعانه و...
۳ شهریور, ۱۴۰۳
نویسنده: فرشته طوسی
نویسنده: فرشته طوسی
یادشان زمزمه نیمه شب مستان باد / گزارش سالگرد قتل عام زندانیان سیاسی ۶۷ در خاوران
امروز جمعه ۲ شهریور ۱۴۰۳، برابر با ۲۳ اگوست ۲۰۲۴، حدود ۵۰ تا ۶۰ نفر به خاوران رفته بودیم. البته در را مثل همیشه قفل کرده بودند و راه نمی‌دادند....
۳ شهریور, ۱۴۰۳
نویسنده: گزارش از خاوران
نویسنده: گزارش از خاوران
لایحه حجاب، سرشار از ایراد! نیروی انتظامی اجازه بازداشت زنان به‌خاطر حجاب را ندارد.
در این لایحه به نیروی انتظامی اجازه بازداشت زنان بی‌حجاب و بدحجاب و انتقال آنها به مقرهای نیروی انتظامی داده شده و آمده‌ بود زنان بی حجاب یا بد حجابی...
۳ شهریور, ۱۴۰۳
نویسنده: کامبیز نوروزی - حقوق‌دان
نویسنده: کامبیز نوروزی - حقوق‌دان
به پزشکیان؛ #برای_ایران
با تبریک رای اعتماد به کابینه توافقی و ممکنِ شما و عبور از سدِّ محکم تمامیت خواهان و تندروها، مطالبات خود را از امروز آغاز می کنیم و تا زمانی...
۲ شهریور, ۱۴۰۳
نویسنده: بهرام گل‌ زاده
نویسنده: بهرام گل‌ زاده

مزایای نوستالژی

نوستالژی می‌تواند بیش از آنچه که می‌پنداریم به تخیل وابسته باشد. پژوهش‌های دهه‌ی اول قرن حاضر نشان می‌دهد که بخش‌هایی از مغز که برای یادآوری خاطرات لازم است برای تخیل‌ورزی نیز ضروری است. دی بریگارد می‌گوید این یافته‌ها می‌تواند زمینه‌ساز پژوهش‌های فزاینده‌ای باشد که نشان می‌دهند نوستالژی الهام‌بخش است و با افزایش خوش‌بینی، ارتباط اجتماعی و احساس هدفمندی در زندگی نسبت ....

پس از ۱۵ سال مسافرت‌های مکرر به زادگاهم، سفری در سال ۲۰۱۷ حقیقتی را که از مواجهه با آن طفره می‌رفتم تأیید کرد: هنگ‌کنگ دیگر جایی نبود که در کودکی می‌شناختم. تلاش‌های ناموفقم برای گذران امور به زبان کانتونیِ لکنت‌دار و ناتوانی‌ام در بازشناختن محله‌های محبوب کودکی‌ام باعث شده بود که در شهر خودم احساس بیگانگی کنم.

روز آخر سفر پس از خداحافظی با پدربزرگ و مادربزرگم در حالی که از آپارتمانشان دور می‌شدم برگشتم و به آن‌ها که مقابل در ایستاده بودند خیره شدم. تکیده و اندوهگین به نظر می‌رسیدند. پدربزرگم در حالی که سعی می‌کرد جلوی اشک‌هایش را بگیرد صورتش را چرخاند. از زمانی که از هنگ‌کنگ مهاجرت کرده بودم احساس می‌کردم همه‌ی ما می‌دانیم که هر خداحافظی ممکن است آخرین دیدارمان باشد. اغلب هر بار که در ذهنم به هنگکنگ فکر می‌کردم این خاطره‌ی دردناک در خاطرم زنده می‌شد. سعی می‌کردم تا جایی که می‌شد از حس نوستالژی بپرهیزم چون نمی‌خواستم چهره‌های رنجور آنها بر خاطرات شیرینم از خانه سایه بیندازد.

نوستالژی یا در حسرت چیزی متعلق به گذشته بودن همیشه بیش از آن که برایم شیرین باشد تلخ بوده است. در سال‌های پس از مهاجرتم از هنگ‌کنگ به کانادا، هر چیزی که مرا به یاد شهری که زمانی خانه‌‌ام بوده می‌اندازد همواره برایم با ترس همراه بوده، ترس از این که ارتباطم با زادگاهم دارد کم‌رنگ‌تر می‌شود یا حتی بدتر از آن برای همیشه از دست می‌رود. دلم برای چیزی پر میکشد که دیگر هیچ وقت نمیتوانم آن را تجربه کنم و از این احساس گریزی نیست.

من تنها کسی نیستم که نوستالژی برایش حکم چاقویی دو لبه را دارد. بسیاری از فرهنگ‌ها کوشیدهاند تا ماهیت درک‌نشدنی این احساس را نشان دهند. تکسیرا دی پاسکوا، شاعر پرتقالی، کلمه‌ی سوداد در این زبان را حسرت چیز مطلوبی «که فقدانش دردناک است» توصیف کرده است. در اتیوپی، تیزیتا ژانری از موسیقی است که به احساس دلتنگی و اندوه و در حسرت چیزی بودن اختصاص یافته است. کلمه‌ی سنسوخت در آلمانی به معنای احساس حسرتی تلخ و شیرین برای چیزی است که در عمل دست یافتن به آن غیرممکن است، مثل آتشی که دیگر خاموش شده است یا مکانی دور از دسترس. ظاهراً احساس نوستالژی تجربه‌ای رایج است: پژوهشی در سال ۲۰۰۶ نشان داد که بیش از سه چهارم از شرکت‌کنندگان حداقل یک بار در هفته حس نوستالژی را تجربه می‌کنند. پژوهش دیگری نشان داد که در ۱۸ کشور در ۵ قاره‌ی جهان اغلب مردم موافق این گزاره بودند که مرور کردن خاطرات گذشته زمینه را برای بروز همزمان احساساتی از جمله دلگرمی، اندوه، آسودگی و حسرت فراهم می‌کند. بهعنوان فردی در حسرتِ چیزی که دیگر وجود ندارد اغلب وسوسه می‌شوم که نوستالژی را مایهی بدبختی بدانم. اما هر بار که در نوستالژی غرق می‌شوم متوجه می‌شوم که نوستالژی فوایدی دارد، حتی وقتی که می‌دانم مرا راضی نخواهد کرد.

نوستالژی در علوم اعصاب به اندازه‌ی کافی مطالعه نشده اما در سال‌های اخیر چند پژوهش‌ نشان داده است که وقتی حس نوستالژی را تجربه می‌کنیم قسمت‌هایی از مغز که با جستوجوی پاداش ارتباط دارد درگیر می‌شود. بعضی از پژوهش‌ها نشان داده است که موش‌های آزمایشگاهی در جستوجو و به امید پاداش حاضرند که بارها به خودشان شوک الکتریکی وارد ‌کنند. وقتی با محرک‌های نوستالژی‌‌آوری مثل دیدن عکس یکی از عزیزان یا گوش کردن به موسیقیِ محبوبمان مواجه میشویم همان قسمت‌هایی از مغز فعال می‌شوند که نسبت به پاداش‌هایی مثل غذا یا مواد مخدر حساساند. بر اثر این تحریک، دوپامین، یکی از ناقل‌های مثبت مغز که به ما حس لذت و رضایت می‌دهد، ترشح می‌شود و ما را تشویق می‌کند که بیوقفه به دنبال پاداش باشیم. این فرایند می‌تواند توضیح ‌دهد که چرا نوستالژی می‌تواند اعتیادآور باشد، اما من نیاز داشتم که بفهمم آیا نوستالژی واقعاً در زندگیِ ما نقش مفیدی ایفا می‌کند یا نه.

علوم اعصاب به ما سرنخ‌هایی میدهد که چرا به دنبال تجربه‌‌های نوستالژیک می‌رویم اما درک و فهمِ ما در این ‌زمینه عمدتاً مدیون روانشناسی است. فلیپ دی بریگارد، استاد فلسفه، روانشناسی و علوم اعصاب در دانشگاه دوک در کارولینای شمالی، می‌گوید: «اغلب وقتی احساس نوستالژی می‌کنیم که در موقعیتی بدتر از وضعیت مطلوبمان هستیم.» پژوهشها نشان می‌دهد که بسیاری از ما در هنگام درماندگی به نوستالژی روی می‌آوریم. گرچه نوستالژی به ما کمک می‌کند تا با بدخلقی، تنهایی و احساسات اگزیستانسیال کنار بیاییم اما همه‌ی افراد از فواید آن به یک شکل بهره‌مند نمی‌شوند. در افرادی که مستعد نگرانیِ مزمن هستند و کسانی که با سوگ پیچیده یا آوارگی از وطن دست و پنجه نرم می‌کنند حسرت بیش از اندازه نسبت به گذشته به افزایش حس اضطراب و افسردگی می‌انجامد. بزرگ‌ترین مشکل نوستالژی چیزی است که میتواند گریبانگیر همه‌ی ما شود: اگر هدف نهاییِ ما در اصل بازگشت به نقطه‌ی مشخصی در گذشته باشد نوستالژی تبدیل به بازی‌ای می‌شود که هرگز نمی‌توانیم در آن برنده باشیم. همانطور که ملیسا برودر، نویسنده‌ی آمریکایی، در جایی نوشته است، حسرت و آرزو حتی اگر ما را به جایی نرساند مانند «چرخ‌های عصاریِ کوچکی از جنس امید در دل یک مغاک است». برودر می‌گوید حتی اگر به آنچه آرزویش را در سر دارد برسد باز هم به جستوجو «ادامه خواهد داد».

این دقیقاً حسی بود که پس از تماشای فیلم «زندگی‌های گذشته» (۲۰۲۳) به کارگردانی سلین سانگ، تجربه کردم فیلمی که ناامیدی‌های من را به تصویر می‌کشید. داستان فیلم درباره‌ی نورا، یک مهاجر کره‌ای ساکن نیویورک است که دو دهه پس از ترک هی سونگ، عشق دوران کودکی‌اش، در کره‌ی جنوبی، دوباره با او ارتباط برقرار می‌کند. بخشی از وجودم دوست داشت که در تماس‌های اسکایپ نورا و هی‌سونگ، خاطرات کودکی‌شان و رد و بدل کردن لطیفه‌هایی که فقط خودشان معنی‌اش را می‌دانستند نشانه‌ای از این ببینم که هر کسی می‌تواند به گذشته‌ای که آرزویش را دارد بازگردد و دوباره آن را زندگی کند. البته به نوعی می‌‌دانستم که امکان چنین چیزی بسیار کم است. هم نورا تغییر کرده بود و هم مکان‌ها و افرادی که در خاطر داشت. سرانجام، نورا و هیسونگ در نیویورک با هم دیدار می‌کنند اما بیآنکه رابطه‌شان را از سر بگیرند بار دیگر از هم جدا می‌شوند و می‌پذیرند که زندگیِ مشترکی که زمانی آرزویش را داشتند معیار غیرقابل اعتمادی برای سنجش وضعیتِ کنونیشان است. داستان آن‌ها که به پایان رسید ناامید شده بودم و در این فکر بودم که اگر نوستالژی امکان برآورده شدن ندارد چه دستاوری برای ما به ارمغان میآورد؟

در آن زمان فکر می‌کردم که نوستالژی تنها ریشه در خاطراتِ ما از گذشته دارد اما اشتباه می‌کردم. گاهی می‌توانیم نسبت به چیزهایی که هرگز اتفاق نیفتاده‌اند نیز احساس نوستالژی داشته باشیم.

گاهی می‌توانیم نسبت به چیزهایی که هرگز اتفاق نیفتاده‌اند نیز احساس نوستالژی داشته باشیم.

نوستالژی می‌تواند بیش از آنچه که میپنداریم به تخیل وابسته باشد. پژوهش‌های دهه‌ی اول قرن حاضر نشان می‌دهد که بخش‌هایی از مغز که برای یادآوری خاطرات لازم است برای تخیل‌ورزی نیز ضروری است. دی بریگارد می‌گوید این یافته‌ها می‌تواند زمینه‌ساز پژوهش‌های فزایندهای باشد که نشان می‌دهند نوستالژی الهام‌بخش است و با افزایش خوش‌بینی، ارتباط اجتماعی و احساس هدفمندی در زندگی نسبت مستقیم دارد. نوستالژی بیش از آن که نشانگر اشتیاق ما به سفر در زمان باشد، می‌تواند به ما کمک کند تا تجسم کنیم که به چه شکل می‌خواهیم جنبه‌های خاصی از گذشته ــ خواه واقعی یا تحریف‌شده ــ را به زمان حال‌ بیاوریم.

این ایده که نوستالژی تنها مربوط به اتفاقات گذشته نیست بلکه آینده یا رخدادهایی که هرگز اتفاق نیفتاده را نیز دربرمیگیرد مرا به درک نکتهی عجیبی رساند. پدربزرگ و مادربزرگم همیشه بخش اصلیِ حسرت‌های نوستالژیکم بوده‌اند اما از زمانی که به کانادا مهاجرت کردم به یاد آوردن خاطرها‌ی مشخص از دوران با هم بودنمان در هنگ‌کنگ برایم مشکل شده است.

در بعدازظهر روزی پس از تماشای مجدد یکی از فیلم‌های محبوبم، در حال و هوای عشق، شاهکار سال ۲۰۰۰ به کارگردانی وونگ کار وای، اجازه دادم که این کشف جدید در ذهنم پر و بال بگیرد. این فیلم درباره‌ی دو همسایه است که پس از شک کردن به رابطه‌ی نامشروع میان همسرانشان، نسبت به یکدیگر علاقه پیدا می‌کنند، هر چند هرگز احساساتشان را به فعل نمی‌رسانند و درست مانند فیلم زندگی‌های گذشته در پایان به هم نمی‌رسند. داستان در هنگ‌کنگ دهه‌ی ۶۰ اتفاق می‌افتد، محل بزرگ شدن وونگ، جایی که او در ابتدای انقلاب فرهنگی در چین، در آغاز یک دهه ناآرامیِ سیاسی و فرهنگی، به همراه خانواده‌اش از شانگهای به آن گریخت. در آن زمان پدربزرگ و مادربزرگم سی و چند ساله بودند. از آن جایی که بسیار کم در مورد آن‌ها می‌دانم، نادانسته‌هایم را با خلق تصاویری از اینکه احتمالاً چطور آدم‌هایی بودهاند پر کردهام. تصور می‌کنم که آن‌ها شبیه قهرمان‌های این فیلم بوده‌اند، دو نفری که احتمالاً لباس‌های چینیِ رنگارنگ و کت‌های دست‌دوز می‌پوشیده‌اند و مدام میان دکه‌های غذافروشیِ خیابانی (یکی از ویژگیهای اصلیِ هنگکنگ که حالا دیگر در آستانه‌ی انقراض است) و آپارتمان‌های شلوغی که امکان خلوت کردن در آنها وجود نداشته در رفتوآمد بوده‌‌اند. این خیال‌بافی‌ها در مورد زندگیِ گذشته‌ی آن‌ها برایم این نکته را مشخص کرد که بخش زیادی از حسرتم تنها معلول از دست دادن زمان برای با هم بودنمان نبود، بلکه نتیجه‌ی این بود که هیچ وقت آن‌ها را درست نشناخته بودم. تصمیم گرفتم که یک بار دیگر فرمان را به دست حسرت‌هایم بسپارم و هر جا که می‌روند دنبالشان روانه شوم.

در اواخر پاییز ۲۰۲۳ در حالی که زبان مادری‌ام را تقویت کرده بودم با یک دستگاه ضبط دیجیتال و عزمی جزم برای از بین بردن نوستالژی‌ام، به هنگ‌کنگ بازگشتم. قبل از بازگشت به شهر به اصرار دوستی که خودش به تازگی توانسته بود ارتباط خانوادگی‌اش با کارگران چینیِ راهآهن سراسری کانادا را کشف کند فرایندی را برای تقویت پیوندم با تاریخچه‌ی خانوادگی‌مان آغاز کردم. در طول دو هفته اقامتم در هنگکنگ بعدازظهرها را با پدربزرگ و مادربزرگم می گذراندم. فهرستی از پرسش‌ها داشتم که به آن‌ها کمک می‌کرد دربارهی افراد، مکان‌ها و دوره‌های زمانی‌ای که تجربه کرده بودند صحبت کنند. ای کاش می‌توانستم بگویم که این تلاش‌ها بخشی از برنامه‌ی باشکوهی مثل تهیه‌ی شجره‌نامه یا نوشتن کتاب بود اما هدف من چیزی ساده‌تر بود. می‌خواستم که یکدیگر را با چیزی غیر از نوستالژی به یاد داشته باشیم.

نتیجه‌ی این تجربه خاطراتی است که ملموس‌تر از خاطراتِ دوران کودکی‌ام به نظر می‌رسد، خاطراتی که هرگز خودم آن‌ها را تجربه نکردهام. پدربزرگ و مادربزرگم در کودکی برای فرار از حمله‌ی ژاپن به چین در سال ۱۹۳۱ که به بزرگ‌ترین جنگ آسیا در قرن بیستم انجامید از شهرهای مختلفی در گوانگ‌دونگ، یکی از استان‌های جنوب شرقی چین، گریخته بودند. آن‌ها هنگ‌کنگ را برای زندگی انتخاب کردند و از نوجوانی در شغل‌های مختلفی مشغول به کار شدند تا بتوانند به امرار معاش خانواده‌هایشان کمک کنند. مادربزرگم خیاطی می‌کرد و پدربزرگم در در شیفت‌های مختلف بهعنوان پیشخدمت در یک کافه و پیک دوچرخه‌سوار تحویلدهندهی غذا کار می‌کرده است. وقتی از آن‌ها پرسیدم که در کودکی سرگرمی‌شان چه بوده است واکنش‌شان جالب بود. مادربزرگم گفت: «مگر چیزی برای لذت بردن و دلخوشی هم وجود داشت؟» همانطور که به صحبت‌های آن‌ها در مورد بخش‌هایی از زندگی‌شان که قبلاً چیزی دربارهاش نمیدانستم گوش می‌دادم با خودم فکر می‌کردم که آیا بدون نوستالژی هیچ وقت این مسائل برایم آنقدر مهم می‌شد که بخواهم در موردشان بیشتر بدانم یا نه.

شاید وقتِ آن فرا رسیده بود که دیگر حسرت‌های نوستالژیکم را نشانه‌ی گرفتار شدن و ماندن در گذشته ندانم و در عوض طرز فکرم را تغییر دهم. تونیا دیویدسون، استاد جامعه‌شناسی در دانشگاه کارلتون، می‌گوید این یعنی داشتن نگاهی متعادل به نوستالژی با در نظر گرفتن تمام ریزه‌کاری‌ها و آن را صرفاً خوب یا بد ندانستن. «افراد به خوبی قادرند که همزمان در دوره‌های زمانیِ مختلف، از تجربه‌های گذشته تا رویاهای آینده‌شان، سیر کنند.» او اضافه می‌کند که حسرت و آرزو نداشتن نیز مشکلاتِ خاص خودش را دارد. «هرگز احساس نوستالژی نداشتن نشانه‌ای از زندگی‌ای است که تجربه‌ها و تعاملات غنیِ متعددی نداشته است.»

وقتی که تمرکزم را از آنچه از دست داده‌ام برمی‌دارم و معطوف به این می‌کنم که گذشته‌ام امروز برایم چه معنایی دارد نوستالژی کمتر آشفته‌ام می‌کند. در پیوند زدن گذشته با اکنون توجه به یک مفهوم ژاپنیِ موسوم به ناتسوکاشی برایم آرامش‌بخش بوده است. ناتسوکاشی مفهومی است که به جای آرزوی بازگشت به گذشته بر احساس قدردانی نسبت به گذشته تأکید میکند. فارغ از این که نوستالژی ریشه در خاطرات فرد دارد یا تخیل او، شاید ارزش حقیقی آن در این باشد که می‌تواند به ما نشان دهد که اکنون چه چیزی برایمان مهم است: مختومه شدن قضیه، هیجان یا ایجاد پیوندهای عمیق‌تر با دیگران. من در این مرحله از زندگی‌ به دنبال مورد آخر هستم و تا حدی چنین درکی را مدیون نوستالژی هستم.

آخرین روز اقامتم در هنگ‌کنگ با ترس از این گذشت که بار دیگر باید از خانواده‌ام جدا شوم. من و مادربزرگ و پدربزرگم بار دیگر به صحنه‌ی آخرین خداحافظی‌مان مقابل درِ آپارتمانشان برگشته بودیم. اما این بار همه چیز آسانتر بود. در حالی که نمی‌توانستم جلوی اشک‌هایم را بگیرم و برای به زبان آوردن کلماتِ درست به سختی تلاش می‌کردم، متوجه شدم که چهره‌ی مادربزرگ و پدربزرگم چنین نیازی را نشان نمی‌دهد. در عوض صدای مادربزرگم را شنیدم که می‌گفت: «سال آینده می‌بینیمت». تصمیم گرفتیم که هیچ وقت اجازه ندهیم بین ملاقات‌هایمان فاصله‌ی زیادی بیفتد. به جای این که آرزوی از بین رفتن نوستالژی‌ام را داشته باشم از آن برای اینکه امکان تجربه‌ی چنین لحظه‌ای را فراهم کرده بود قدردانی کردم.

برگردان: آیدا حق طلب


ویکتوریا چان نویسنده‌ی ساکن تورنتو است. آنچه خواندید برگردان این نوشته با عنوان اصلیِ زیر است:

Victoria Chan, The Perks of Yearning, The Walrus, ۱۲ March 2024.

برگرفته از: آسو

تاریخ انتشار : ۲۱ مرداد, ۱۴۰۳ ۵:۴۷ ق٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

نظام فرسوده، تحول‌خواهی مردم و چالش پزشکیان با هستۀ سخت قدرت!

سازمان ما وظیفۀ خود می‌داند در کنار دیگر نیروهای مترقی میهن‌مان، اعمال آقای پزشکیان و دولتی را که برمی‌گزیند با حد برآوردن خواست‌های مردم زیر نظر داشته باشد، در برابر انحراف از منافع ملی و نقض حقوق اساسی مردم بایستد و علیه آن مبارزه کند. موضع ما در قبال دولت پزشکیان قبل از همه با سیاست‌ها و عملکرد ایشان در قبال مطالبات جامعۀ مدنی و تشکل‌های مردمی گره خورده است.

ادامه »
سرمقاله

روز جهانی کارگر بر همۀ کارگران، مزد‌بگیران و زحمتکشان مبارک باد!

در یک سالی که گذشت شرایط سخت زندگی کارگران و مزدبگیران ایران سخت‌تر شد. علاوه بر پیامدهای موقتی کردن هر چه بیشتر مشاغل که منجر به فقر هر چه بیشتر طبقۀ کارگر شده، بالا رفتن نرخ تورم ارزش دستمزد کارگران و قدرت خرید آنان را بسیار ناچیز کرده است. در این شرایط، امنیت شغلی و ایمنی کارگران در محل‌های کارشان نیز در معرض خطر دائمی است. بر بستر چنین شرایطی نیروهای کار در سراسر کشور مرتب دست به تظاهرات و تجمع‌های اعتراضی می‌زنند. در چنین شرایطی اتحاد و همبستگی نیروهای کار با جامعۀ مدنی و دیگر زحمتکشان و تقویت تشکل های مستقل کارگری تنها راه رهایی مزدبگیران است …

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

هفتاد و یک سال پس از روز تاریخی ٢٨ مرداد!

روزی که از آن تاریخ تا پایان حکومت پهلوی اگر بخواهیم در مورد حکومت محمد رضا شاه پهلوی فقط یک عبارت بکار ببریم که دوست و دشمنِ منصف بر آن بیشترین اتفاق نظر را داشته باشند، آن عبارت چنین است:

محمد رضا شاه پهلوی از عصر روز ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ تا روزی که بختیار را به نخست‌وزیری گمارد، بطور پی در پی قانون اساسی مشروطیت را زیر پا می‌گذاشت و آن را رعایت نمی کرد.

شاید هیچ واقعه ای در تاریخ معاصر ایران به اندازه واقعه بیست وهشتم مردادماه ۱۳۳۲ مورد …

مطالعه »
یادداشت

حکم اعدام فعال کارگری، شریفه محمدی نمادی است از سرکوب جنبش صنفی نیرو های کار ایران!

میزان توانایی کارگران برای برگزاری اقدامات مشترک، از جمله اعتصابات و عدم شرکت در امر تولید، مرتبط است با میزان دسترسی آنها به تشکل های صنفی مستقل و امکان ایجاد تشکل های جدید در مراکز کار. ولی در جمهوری اسلامی نه تنها حقوق پایه ای کارگران برای سازمان دهی و داشتن تشکل های مستقل رعایت نمیشود، بلکه فعالان کارگری، از جمله شریفه محمدی، مرتبا سرکوب و محکوم به حبس های طولانی مدت، ضربات شلاق و حتی اعدام میشوند.

مطالعه »
بیانیه ها

نظام فرسوده، تحول‌خواهی مردم و چالش پزشکیان با هستۀ سخت قدرت!

سازمان ما وظیفۀ خود می‌داند در کنار دیگر نیروهای مترقی میهن‌مان، اعمال آقای پزشکیان و دولتی را که برمی‌گزیند با حد برآوردن خواست‌های مردم زیر نظر داشته باشد، در برابر انحراف از منافع ملی و نقض حقوق اساسی مردم بایستد و علیه آن مبارزه کند. موضع ما در قبال دولت پزشکیان قبل از همه با سیاست‌ها و عملکرد ایشان در قبال مطالبات جامعۀ مدنی و تشکل‌های مردمی گره خورده است.

مطالعه »
پيام ها

بدرود رفیق البرز!

رفیق البرز شخصیتی آرام، فروتن و کم‌توقع داشت. بی‌ادعایی، رفتار اعتمادآفرین و لبخند ملایم‌اش آرام‌بخش جمع رفقای‌اش بود. فقدان این انسان نازنین، این رفیق باورمند، این رفیق به‌معنای واقعی رفیق، دردناک است و خسران بزرگی است برای سازمان‌مان، سازمان البرز و ما!

مطالعه »
مطالب ویژه
برنامه
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
اساسنامه
اساسنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بولتن کارگری
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

“پارک عجیب”

نامه جبهه اصلاحات ایران به رئیس قوه قضائیه در اعتراض به صدور احکام جدید و تشدید تضییقات علیه زندانیان سیاسى

عصر وفاق و شب ستیز

از کدام «ما» حرف می‌زنیم؟

یادشان زمزمه نیمه شب مستان باد / گزارش سالگرد قتل عام زندانیان سیاسی ۶۷ در خاوران

لایحه حجاب، سرشار از ایراد! نیروی انتظامی اجازه بازداشت زنان به‌خاطر حجاب را ندارد.