بر خلاف برخی تیترسازیهای رسانهای، «غنیسازی محدود» یا «لغو کامل غنیسازی» سرنوشت مذاکرات را تعیین نمیکند. سرنوشت مذاکره را «سرنوشت دعوای استراتژیک در کاخ سفید» تعیین میکند. نتانیاهو، و همدستان نئوکان او در کاخ سفید، سرسختانه میکوشند غنیسازی کلاً تعطیل شود و در عوض هیچ تحریمی تعلیق نشود. برای آنها شکست مذاکرات ایران و امریکا و ادامه تخاصم میان دو کشور یک هدف استراتژیک و یک راه نجات است. تاکتیک تبلیغی حامیان اسرائیل امروز این است که فضای مذاکره ایران و امریکا حول «غنیسازی آری – غنیسازی نه» متمرکز گردد و موضوع تحریمها به حاشیه رانده شود.
علت اصلی تردید در توفیق مذاکرات هستهای خوشبختانه حالا دیگر در ایران نیست. در ایران هم حکومتگران و هم مردم خواهان مذاکره و توافقاند؛ البته مشروط به این که به تهدید نظامی متکی نباشد و به برداشتن تحریمها منتهی گردد. این که جمهوری اسلامی توافقی را امضا کنند که طی آن تحریمی برداشته نشود، غیرقابل تصور است. تاکتیک تبلیغی ایران باید حول «انعطاف حداکثری در برنامه هستهای در برابر لغو حداکثری تحریمها» متمرکز شود.
واقعیت این است که بود و نبود «غنیسازی محدود سهدرصدی» در خاک ایران نه در استراتژی ایالات متحده اهمیت تعیین کننده دارد و نه برای اسرائیل تهدیدی موجودیتی است. در حالی که عادیسازی روابط با ایران و بازگشایی سفارتخانهها نه فقط برای ایران و امریکا، بلکه برای تمام کشورهای منطقه، به ویژه اسرائیل، حائز اهمیت استراتژیک است. خوشبختانه برخلاف دهسال پیش (مذاکرات برجام)، نظر به برنامههای ترامپ برای روسیه و خلیج فارس، برای منافع روسیه، این بار تنشزدایی در روابط ایران و امریکا، شرطی الزامی است. جز اسرائیل هیچ کشوری در منطقه نیست که خواهان بر هم خوردن مذاکرات ایران و امریکا باشد.
بنا به خبرها، غنیسازی هنوز یک موضوع داغ چانهزنی است. یک نگرش ممکن است گره زدن ابعاد برنامۀ هستهای با میزان کاهش تحریمها را دنبال کند. این نگرشی «تهدید محور» است. حال آنکه هنر سیاستِ صلح این است که طرف مقابل متقاعد شود که به کشور شما به مثابه یک فرصت نگاه کند. این فرض اشتباه است که امریکا از گسترش تحریمها سود میبرد. سود کشورها در افزایش سطح تجارت، در گسترش روابط متعادل اقتصادی و فرهنگیِ است. بود و نبود «غنیسازی محدود» نه برای ایران مسئلۀ حیاتی است نه برای امریکا. این اختلافی محوری نیست و نباید محوری شود. هرچند که در برخی سخنان مسئولین در ایران متاسفانه مسئلۀ لغو تحریمها مرکزی نیست و بود و نبود غنیسازی مسئلۀ محوری است. انتظار این بوده و هست که مسئولین جمهوری اسلامی ایران مکرر اعلام کنند که اگر ایالات متحده امریکا تعهد کند که همۀ تحریمهای اقتصادی علیه کشور ما را لغو میکند، چنانکه با سوریه کرد، ایران آمادگی کامل خواهد داشت که در زمینۀ فعالیتهای هستهای انعطافی حداکثری نشان دهد.
ما در عصری به سر میبریم که «دیپلماسی عمومی» به اندازۀ «دیپلماسی محرمانه» اهمیتی توافقساز یا توافقسوز یافته است. برای آقای ترامپ حیثیتی است که به مخاطبین و مخالفین بگوید به توافق بهتری از برجام دست یافته. برای جمهوری اسلامی هم حیثیتی است که نشان دهد که بهای گزاف پرداخت شده برای پیشبرد برنامۀ هستهای پوچ نبوده و ایستادگی بر سر «حق غنیسازی» ثمر داده است. این که مسئولان کشور ادعا کنند فایدۀ غنیسازی برای کشور بیش از زیان تحریمهاست فقط تحریف حقایق نیست. این رویکرد ضربهای کشنده به انتظار مردم از مذاکره است. لغو تحریمها برای توسعۀ کشور حیاتی است. در حالیکه تعلیق غنیسازی نه بازگشتناپذیر است و نه حیات کشور را مورد تهدید قرار میدهد. تعلیق غنیسازی حداکثر یک عقبنشینی تاکتیکی است.
اما در این میان صلحجویان، میهندوستان در دو کشور، و نیز دموکراسیخواهان ایران، باید بر ضرورت «توافق» تاکید کنند. توافقی که خطر جنگ را از سر کشور، بارِ تحریم را از دوش مردم بردارد و به بازگشایی سفارتخانههای دو کشور منتهی گردد.
اگر مشوق ها و ارادۀ رسیدن به توافق در دو حکومت به حد کافی قوی باشد، شک نباید کرد که «راهی» برای پاسخگویی هر دولت به ملت خویش پیدا خواهد شد. نمونههای فرضی از این گونه «راهحل»ها:
نمونۀ اول: به خاطر اعتماد سازی «اختلاف بر سر غنیسازی مرحله به مرحله رفع میشود. مثلاً در مرحلۀ اول غنیسازی در داخل خاک ایران بهشدت محدود میشود و پروتکل الحاقی، به شمول بازرسان امریکایی به اجرا گذاشته میشود. اما پس از تشکیل یک کنسرسیوم از همسایگان، غنیسازی به آن کنسرسیوم منتقل میشود.
نمونۀ دوم: طبق یک توافقنامۀ زمانمند، ایران داوطلبانه، و صرفاً برای اعتمادسازی، غنیسازی در خاک خود را متوقف میکند، و همزمان امریکا تحریمهای عمده، به شمول نفتی و بانکی، را لغو میکند. در مقابل امریکا حق مسلم ایران، به مثابه یک عضو MPT، برای غنیسازی اورانیوم را به رسمیت میشناسد. (مدل ۸۲)
نمونۀ سوم: طرفین توافق میکنند که همزمان تمام فعالیتهای هستهای ایران و تمام تحریمهای یکجانبۀ امریکا قطع میشود. اما پس از توسعه تجارت و روابط اقتصادی بین ایران و امریکا و کشورهای منطقه، حق ایران برای از سر گیری فعالیت های هستهای، بر اساس توافق آژانس هستهای و زیر نظر آن تضمین خواهد شد.
به این ترتیب «راه» وجود دارد اگر ارادهای برای توافق وجود داشته باشد. به این ترتیب مسئلۀ غنیسازی یک مشکل حل نشدنی نیست. جای مانوور هم برای ایران کم نیست.
در مقالۀ قبلی با عنوان «انتظار ایران از مذاکرات» (شرق ۲۴ اردیبهشت) جایگاه ایران در استراتژی دولت تازه در امریکا و تمایل ترامپ به تغییر رویکرد نسبت به ایران با تفصیل بیشتر تشریح شد. به هر تقدیر امروز کسی بر ایالات متحده حاکم شده که خلیج فارس را نگین جهان، یا بزرگترین خان نعمت، تلقی میکند؛ کسی که نه با اتحادیه اروپا و نه با هیچ قدرت دیگری، حتی با اسرائیل، نه وفاداری دارد و نه منافع مشترک ذاتی؛ کسی که به همۀ قدرتها به چشم مشتری نگاه میکند و برای مذاکره و توافق با هر قدرتی هیچ منعی یا مشکلی ندارد. به همین دلیل خشم و نفرت تمام احزاب و گرایش های سنتی و قدرتمند در اروپا و در امریکا از ترامپ فزاینده است. اصلاً معلوم نیست که سیاستهای او بتواند برای امریکا افقگشایی کند یا حتی ماندگار شود. در واقع یک وضعیت استثنائی پدید آمده که روسیه، ایران و کشورهای نفت خیر خلیچ فارس، شاید هم ترکیه از آن بهره میگیرند.
به شهادت تاریخ در تمام طول این ۷۷ سال اخیر دولت اسرائیل صاحب نفوذترین دولت خارجی بر کاخ سفید و کنگره در تدوین سیاست های خاورمیانهای امریکا بوده است. نفوذ و قدرت اقتصادی کشورهای عرب خلیج فارس بر کاخ سفید حتی با دهسال پیش هم قابل قیاس نیست. از سوی دیگر درغلطیدن اسرائیل به قتلگاه غزه، حکمرانان آن کشور را به سوی انزوایی مرگبار سوق داده است. شمار کشورهایی که خواهان پیگرد جنایی آن حکمرانان میشوند فزاینده است. فرو رفتن اسرائیل در مرداب غزه از یک سو و افزایش نفوذ و قدرت کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس، از سوی دیگر مانع از آنست که اسرائیل مثل دهسال قبل مذاکره و توافق ایران و امریکا را بر هم بزند، چه از راه لابیگری چه با حمله به ایران.
بر اساس آنچه تا اینجا تحلیل شد جمع بندی ها و توصیه های سیاست گذاری زیر حاصل میشود:
۱. راهگشایی برای همکاری اقتصادی:
چنانچه ارادۀ حاکم بر امریکا خواهان تغییر بنیادین رویکرد نسبت به ایران، یعنی برداشتن تحریمها راهگشایی برای شروع همکاری های اقتصادی با ایران باشد، جمهوری اسلامی بجاست اکیدا مواظبت کند موضوع غنیسازی شانس آغاز همکاریهای اقتصادی میان دو کشور را از بین نبرد. توجه کنیم که دانشمندان هستهای ما همچنان هستند و لذا تعلیق غنیسازی در عمل بازگشت پذیر است.
۲. رفع تهدید در برابر رفع تهدید:
چنانچه ارادۀ حاکم بر امریکا درهای همکاری اقتصادی را به هر دلیل باز نکند، یا به علت فشارهای داخلی یا خارجی نتواند برای مناسبات دیپلماتیک بین دو کشور راهگشایی کند، طبعاً ابعاد برنامۀ هستهای ایران و میزان برداشته شدن تحریمها به یکدیگر گره خورده و موضوع اصلی چانهزنی خواهد بود. در چنین شرایطی حتی «یک توافق محدود و موقت» هم به مراتب برای کشور ما سودمندتر از شکست کامل مذاکرات خواهد بود.
۳. دیپلماسی فعال منطقهای:
برای این که در واشنگتن تمایل به توافق با ایران تقویت شود، ایران باید تمام ظرفیتهای خود برای تحکیم مناسبات با سایر بازیگران منطقهای را بسیج کند. تمام کشورهای کوچک و بزرگ در منطقۀ خاورمیانه، هم مناسبات امنیتی تنگاتنگ با امریکا دارند و هم بر سیاست منطقهای آن کشور تاثیرگذارند. آنها باید در عمل ببینند که جمهوری اسلامی ایران فقط مناسبات و همکاریها را با دولتهای حاکم بر هر کشور، از جمله در عراق و سوریه و لبنان، را پی میگیرد. به علاوه آن کشورها باید متقاعد شوند که ایران در قبال مسئلۀ فلسطین و جنگ غزه، از راه حلی حمایت خواهد کرد که مورد توافق و حمایت دیگر کشورهای منطقه است.
چهارشنبه ۱۴ خرداد ۱۴۰۴ – لندن