ای لنین ای فرشته رحمت
کن قدم رنجه زود بی زحمت
تخم چشم من آشیانه تست
هین بفرما که خانه، خانه تست
“عارف قزوینی”
مقدمه
در دهه های اخیر کسانی بر پایه خطای معرفت، لنین را دیکتاتور بزرگ و لنینیسم را خطای تاریخ می شمارند، این مقاله قصد آن دارد در جستاری کوتاه با استناد به تعدادی مدارک موجود، احساس و رفتار این انسان بزرگ را در دوران دشواری از تاریخ معاصر، نسبت به مردم و میهن ما نشان دهد. از آنجا که پیروزی هر دو انقلاب مشروطیت (۱۹۱۱) و انقلاب اکتبر (۱۹۱۷) در یک دهه اتفاق افتاده است، راقم این سطور مایل است مضمون این نوشته را در دو سرفصل جداگانه به اطلاع خوانندگان این مقاله برساند.
۱- موضع لنین در قبال حوادث انقلاب مشروطیت
بی تردید انقلاب مشروطیت یکی از شورانگیزترین و پر فروغترین فصول تاریخ معاصر میهن ما است. این انقلاب در اوایل قرن بیستم یعنی هنگامی که سرمایه داری جهانی بصورت انحصاری درآمده بود آغاز گردید، در این دوران جهان میان دول بزرگ تقسیم شده بود ایران از جمله طعمه هایی بود که بایستی یا در اختیار انگلیس یا در تصرف روسیه و یا میان آن دو تقسیم گردد. مناسبات مسلط فئودالی متکی به استبداد سلطنت راه را بر بورژوازی جوان بسته بود، ضربات سرمایه خارجی برای بورژوازی شهر خرد کننده بود، توده های دهقانی زیر فشار استثمار وحشیانه وفقر هلاکت بار بسر می بردند، تضادهای اجتماعی به منتهای حدت خود رسیده بود.، لنین با دقتی علمی واحساسی همبسته و انسانی و با دلسوزی تمام این انقلاب را تعقیب نموده، قاطعانه از آن دفاع می کند وبا قلمی آتشین امپریالسم انگلستان وتزاریسم روس دشمنان این انقلاب را می کوبد. لنین انقلاب مشروطیت را از زمره انقلابهای بورژوا دمکراتیک می شناسد که بلاافاصله بعد از انقلاب دمکراتیک روسیه ۱۹۰۵ بوقوع پیوسته است. وی می نویسد: “آنقلابهای روسیه، ایران، ترکیه، چین، جنگ در کشورهای بالکان، اینها زنجیره حوادث جهان دوران ما در خاور است. تنها نابینایان ممکن است در این زنجیر حوادث بیداری یک سلسله از جنبشهای ملی بورژوا دمکراتیک و کوششهایی را که برای تشکیل دولتهای مستقل بعمل می آید نبینند.”
هنگامی که محمد علی شاه بوسیله کلنل لیاخوف مجلس شورای ملی را به توپ بسته وازادی خواهانی چون جهانگیرخان صوراسرافیل، ملک المتکلمین، سید جمال الدین واعظ اصفهانی و … را مورد تعقیب وکشتار قرار داد ، لنین در مقاله ای تحت عنوان “مواد منفجره در سیاست جهانی” چنین می نویسد: “ارتشهای روسیه تزاری که مفتضحانه از ژاپنیها شکست خورده اند، انتقام خود را بدین نحو می گیرند که آنچه در قدرت دارند در خدمت ضدانقلاب قرار دهند، آنها شجاعت خود را در تیر بارانهای دسته جمعی، اعزام دستجات مجازات، خونریزیها و غارتها در روسیه بوسیله قزاقها و با همان نوع اعمال در فشار بر انقلاب ایران دنبال می کنند. این مطلب کاملا قابل درک است که چرا نیکلای رومانوف در راس نیروهای مالکان و سرمایه دارانی که از جنگ داخلی واعتصاب وحشت زده اند، علیه انقللاب ایران خشمگین است.”
لنین در همین مقاله سیاستهای همسوی تزازیسم روس و استعمار انگلیس را مورد حمله قرار می دهد و می نویسد: “این اولین بار نیست که جنگاوران مسیحی روس نقش دژخیم بین المللی را بازی می کنند، این که انگلستان سالوسانه دست خود را در آب بیگناهی می شوید ودر عین حال به دشمنان انقلاب وهواخواهان حکومت استبدادی دوستانه کمک می نماید، پدیده ای از نوع دیگر است” نامبرده با دقتی کم نظیر وضع بغرنج این انقلاب مردمی را مورد توجه قرار می دهد و می نویسد: “چگونه ممکن است متمدن ترین سیاستمدارها که در مکتب مشروطیت تربیت شده اند، به حیوانات درنده ای تبدیل شوند، اگر مردمی علیه سرمایه واستعمار، علیه سیستم برده کردن، غارت و زور بپا خاسته باشد.در کشوری که از یک طرف بوسیله فرمانفرمایان هند و از طرف دیگر بوسیله حکومت ضدانقلابی روسیه در آستانه تقسیم قرار دارد وضع انقلابیون دشوار است. اما مبارزه سرسختانه در تبزیز، تغییر مکرر موقعیت جنگی به سود انقلابیون که بنظر می رسید شکست سختی خورده اند، نشان می دهد با وجود حمایت لیاخوف روسی و دیپلماتهای انگلیسی دار و دسته شاه به مقاومت سختی از پائین برخورده اند… چنین جنبش انقلابی ممکن نیست خفه شود، حتی اگر تحت چنین شرائطی ارتجاع پیروزی کامل یابد، این پیروزی مقدمه قیامهای جدید مردم خواهد بود.” (نقل از مجموعه آثار لنین ترجمه آلمانی صفحه ۱۷۶)
نوشته فوق نشان از اشراف دقیق لنین به جزئیات حوادث و پشتیبانی پر شور وی را از این جنبش مردمی نشان می دهد. کودتای خائنانه و تمامی مظاهر آن نتوانست مردم را مرعوب نماید، بلکه انقلاب به ژرفنای بزرگتری که در آن دمکراتیسم انقلابی نقشی برجسته داشت تکامل یافت، ستاد انقلاب به تبریز انتقال یافت، فدائیان تبریزدر مبارزه ای دلاورانه تحت رهبری ستارتوانستند آذربایجان را از چنگ عمال محمد علیشاه آزاد سازند.
بعد از شکست نیروهای محمد علیشاه در تبریز، روسیه تزاری بعنوان برقراری امنیت وحفظ حقوق خویش آذربایجان را اشغال و بطور مستقیم به سرکوب این جنبش انقلابی پرداخت به این مناسبت و به مناسبت حوادث بالکان در مقالهای تحت عنوان حوادث بالکان و ایران لنین به افشا مقاصد استعماری حکومت تزاری و سرمایه داری استعمارطلب اروپا می پردازد و پس از تحلیل اجزا بحران سیاسی آن روز وظأئف سوسیال دمکراتها را در قبال بحران بیان میکند لنین به شدت به حکومت روسیه در مورد اعزام نیرو و دخالت در امور داخلی ایران حمله میکند و از حیثیت انقلابیون در تبریز دفاع میکند و از رهبر ارتش انقلابی ستار قره داغی به عنوان یوگاچف یاد میکند و دراین باره می نویسد: “درمقابل ما سلاخی تازه ای از انقلابیون ایران از طرف ارتش نیکولای خونخوار قرار دارد.اذربایجان بطور رسمی اشغال شده است، بدون شک کشورهای اروپایی دست روسیه را درمورد اشغال آذربایجان باز گذاشته اند.”
لنین در هر فرصتی از انقلاب مشروطیت یاد میکند، وی در مقاله ای تحت عنوان “مسافرت تزارها به اروپا” انگیزه پذیرائی گرمی را که این کشورها از تزار به عمل می اورند توضیح می دهد و سپس به تظاهرات وسیعی که کارگران صنعتی اروپا علیه این مسافرت انجام داده اند می پردازد، او در روزنامه پرولتاریا شماره ۴۶ در ۱۱ژوئیه ۱۹۰۸ می نویسد: “جشنهای پیروزی رهبران ارتجاع بین المللی، جشنهایی که به مناسبت شکست انقلاب ایران و روسیه برگزار می شود با اعتراضهای دلیرانه کارگران سو سیالیست جهان به هم میخورد”
در سال ۱۹۰۹ لنین در مقالهای به مناسبت حمله روسیه به فنلاند مقاومت دلیرانه مردم ایران را می ستاید، او ضمن حمله به کادتها و لیبرال نماها می نویسد: “لیبرالهای روس تمام تدبیر خود را بکار برده اند تا اروپا نسبت به هجوم تازه به فنلاند بیطرف بماند، همچنین در مورد لشگرکشی به ایران آزاد بیطرف بماند، ، ایران آزاد با نیروی خود رو بروی تزاریسم ایستاد. مردم فنلاند و در راس آنها پرولتریای فنلاند صمیمانه خود را برای مقاومت در مقابل ببریکوس آماده میکند.” (مجموعه آثار لنین جلد ۱۶ روز نامه سوسیال دمکرات ۳۱ اکتبر ۱۹۰۹ شماره ۶)
در کنفرانس سراسری حزب سوسیال دمکرات روسیه در پراگ تحت عنوان “وضع حاضر و وظأ ئف حزب” در بند ب قطعنامه که از طرف لنین تنظیم شده است، به اقدامات مداخله جویانه حکومت تزاری با جملات زیر اعتراض میکند: “حزب سوسیال دمکرات روس علیه سیاست غارتگرانه دارودسته تزار که خود را برای خفه کردن آزادی مردم ایران آماده می کنند و از توسل به وحشی ترین و نفرت انگیزترین اعمال باکی ندارد، اعتراض می نماید. کنفرانس تائید میکند که اتحاد حکومت روسیه با انگلستان، که لیبرالهای روس به انواع مختلف برای آن تبلیغ و از آن حمایت می کنند، قبل از هر چیز علیه جنبش دمکراتیک آسیا متوجه است. این اتحاد حکومت لیبرال انگلستان را به همکار تزار در اعمال خونین و ددمنشانه تبدیل میکند. کنفرانس همبستگی کامل خود را نسبت به نبرد مردم به ویژه حزب سوسیال دموکرات ایران در مبارزه علیه جنایت قهرآمیز تزاری که به خاطر آن آن قدر قربانی داده است ابراز میکند.” (مجله پرولتارسکیا رولوتسیا شماره ۱ ژانویه ۱۹۱۲)
لنین در مارس ۱۹۱۱ در نامهای به ماکسیم گورکی بشدت به رویزیونیستها که استعمار را برای رشد سرمایه داری مفید می دانند، می تازد و می نویسد: “ما به کارگران می گوئم سرمایه شما را می بلعد، ایرانیها را خواهد بلعید، همه را خواهد بلعید! شما را سرنگون می کند، … ما رکسیستها از هیچ اقدام ارتجاعی دفاع نمی کنند… هرکس از خود دفاع میکند، شیماکف و کمپانی در ایران راه آهن می سازند و لیاخوف را به آنجا می فرستند. اما کار مارکسیستها آن است که چشم کارگران را باز کنند، سرمایه می بلعد و فرو می برد و خفه میکند، از خود دفاع کنید.” (جلد ۳۴ آثار لنین به زبان آلمانی صفحه ۴۳۴)
در بیاییه ای تحت عنوان پلاتفرم انتخاباتی حزب سوسیال دمکرات روسیه که بمناسبت نزدیکی انتخابات چهارمین دوما منتشر شده و در مارس ۱۹۱۲ منتشر گردیده است بار دیگر لنین ضمن حمله شدید به سیاست تزاری از ایران یاد میکند و می نویسد: “مونارشی تزاری ژاندارم اروپا بود، زیرا ارتجاع در روسیه به او کمک و پشتیبانی می کرد تا هر گونه جنبش آزادیخواهانه را در اروپا تحت فشار قرار دهد، اما حالا نیکلای دوم آنجا پیش رفته که تزار نه فقط ژاندرم اروپا بلکه ژاندارم آسیا نیز هست، ژاندارمی که با پول، آنتریک، و اعمال قهر حیوانی هر نوی از جنبش آزادی بخش را در ترکیه، ایران و چین تحت فشار قرار می دهد.”
لنین در مقالهای تحت عنوان “سرنوشت تاریخی آموزههای کارل مارکس” مندرج در پرودا شماره ۵۰ در ماه مارس ۱۹۱۳ ضمن حمله شدید به اپورتونیستهای مدعی سوسیالیست که ادعا می کردند در رژیم دمکراسی صلح اجتماعی حکومت میکند و طوفانهای اجتماعی ضرور نیست به قاره آسیا که به کانونی از طوفانهای اجتماعی بدل شده اشاره میکند و می گوید: “بدنبال انقلاب روسیه، انقلاب ترکیه، ایران و چین به وقوع پیوست، درست ما در دوران این طوفانها و تاثیر آنها در اروپا زندگی میکنیم” وی در نوشته دیگری با نام “بیداری آسیا”ضمن بیان توسعه جنبش دمکراتیک در آسیا و اعلام آن که هیچ نیروی قادر به جلوگیری از آن نیست، می نویسد، پس از جنبش ۱۹۰۵ روسیه، انقلاب دمکراتیک تمام آسیا را در بر گرفته است، ترکیه، ایران، و اندونزی جنبش لحظه به لحظه نیرومند تر می شود.” (پرودا شماره ۱۰۳ می ۱۹۱۳)
بطوری که از نمونه های فوق ملاحظه گردید، لنین از انقلاب مشروطیت با تمام قوا حمایت می نماید واز مبارزه عادلانه مردم ایران علیه استبداد واستعمار خارجی قاطعانه دفاع می نماید.در بخش دوم این نوشته رفتار عملی لنین بعنوان رهبر انقلاب اکتبر در قبال مردم ایران بر رسی قرار می گیرد.