در خبرهای چند روز پیش آمده بود که آقای عبدالباسط المقراحی، تروریست معروف واقعهی لاکربی که حدود بیست سال قبل با منفجر کردن یک هواپیمای آمریکایی باعث قتل ۲۷۰ نفر انسان و عزادار شدن حداقل ۲۷۰ خانواده و خسارت مالی سنگین برای کشورهای غربی گردیده و علیرغم کارشکنیهای دولت لیبی و پس از محاکمات طولانی به حبس ابد محکوم شده، به علت ابتلا به بیماری سرطان پروستات آزاد شده و در اختیار کشور متبوع خود گذاشته شده تا آخر عمر را با خانوادهاش زندگی کند. با وجود سرزنش خانوادههای داغدار، این عمل به خاطر مسائل بشردوستانه انجام شد.
اما در ایران آقای دکتر محمد ملکی را، اولین رئیس دانشگاه تهران پس از انقلاب که چند ماه است به علت بیماری سرطان پروستات در منزل بستری بوده, و زیر نظر پزشکان در حال گذران زندگی است، با تنی بیمار به زندان منتقل میکنند.
ایران، عدالت، انسانیت، حقوق بشر، اسلام، و جمهوری اسلامی به کجا میرود؟ کیست که باید جواب دهد؟ ما مردگان که به ظاهر نفس میکشیم به کجا میرویم؟
یاد دارم در سال ۸۰ در زندان ۵۹ سپاه حدود ۶ ماه با ایشان همبند بودم. خصوصاً چند هفته همسلولی بودیم. واقعاً یادم نیست ایشان در آن مدت بسیار سخت چه مدت در بیمارستان بستری بود. مجبور شدند چند عمل جراحی روی ایشان انجام دهند، و در آن چند هفته که در اتاق دربسته با ایشان بودم بیشتر شبها دچار مشکل تنفس میگردید. همبند دیگرمان آقای مرتضی کاظمیان بارها شب تا صبح با مالش پشت ایشان و تنفس دادن به ایشان مشکلاتشان را حل میکرد. حتا به یاد دارم شخصاً به قاضی حداد تذکر دادم که اگر میخواهند یک مرده روی دستشان نماند ایشان را آزاد کنند.
اکنون که هشت سال از آن تاریخ میگذرد، و کهولت سن و سرطان پروستات هم به امراض قبلی ایشان افزوده شده، برای بار چندم دستگیرشان میکنند. کیست که باید داوری کند و چهگونه باید جواب بدهند؟
پشت این چهرهی نحیف، یک انسان واقعی زندگی میکرد. در مدتی که همسلولی بودیم، مسئولین زندان برای من و ایشان به خاطر امراضمان غذای بدون نمک تجویز کرده بودند. اما یکی از زندانبانان هم دچار دیابت بود. وقتی که ایشان متوجه این امر شد، از قرصهای خودش به ایشان هم میداد و به اینجانب میگفت ما دو نفر یک غذا بخوریم و سهم خود را به این زندانبان بدهیم تا غذای پرنمک زندان را نخورد. بارها این کار انجام گرفت و ایشان به این زندانبان روشهای ورزش مفید را برای بیماریاش میآموخت.
امروز چه کسی به این انسان دردمند کمک میکند؟ این انسان به چه جرمی زندانی میشود؟ آیا ایشان فقط به دلیل این که انتقاد کرده باید زندانی شود؟ قتلی، جرمی، جنایتی، دزدیای، یا اختلاسی کرده؟ هرگز! فقط انتقاد کرده. پس باید با ۷۷ سال سن به جرم انتقاد در زندان بماند. آیا این شیوه راه حل است؟ آیا این شیوه مشکلات مملکت را حل میکند؟ آیا مشکل اقتصاد، مشکل جوانان، مشکل اعتیاد، مشکل مسکن، مشکل بیکاری، مشکل فرار مغزها، مشکل انرژی اتمی، مشکل انتخابات، و هزاران مشکل دیگر حل میشود؟ پس ایشان و دیگران را در زندان نگه دارید و افتخار کنید که حکومت میکنید، آن هم از نوع اسلامی!