اشاره: گفتاری را که ملاحظه می کنید برگرفته از مصاحبه با پرسین رادیو در تاریخ دوشنبه ۳۱.۰۸.۰۹ است. برای آن که بیان نوشتاری مصاحبه ترتیب مناسبی پیدا کند، سوأل ها را تقطیع کردم و برخی پرسش ها را از درون پاسخ ها بیرون کشیدم و افزودم. در مجموع مطلب پیش رو شکل تازه-ای پیدا کرده اما پاسخ ها، در کلیت خود همان هستند که در مصاحبه گفته بودم با تصرف و افزودن برخی عبارات، با هدف بیان رساتر فکرها.
جمشید طاهری پور
آقای کروبی در ادامه اقدامات شجاعانه خود، فراخوانی داده است برای روز قدس و گفته مردم در این روز بار دیگر خواست خود را فریاد خواهند کرد. نخستین سوأل این است که تحول اوضاع سیاسی کشور را چگونه می بینید و چه باید کرد؟
آقای کروبی نیز از دلاوریهای بزرگی متأثر است و الهام می گیرد که توسط زنان و مردان نسلهای جوان کشور به ظهور رسید و می رسد. به گمان من جنبش مدنی اعتراض و نافرمانی مدنی ملیونی مردم دارای ابعاد و اثراتی است که تا امروز تنها بخش کوچکی از آنها شناخته آمده است. ملت ایران با خیزش نافرمانی مدنی در روزهای ۲۹ و ۳۰ خرداد، پرده قداست دروغینی را که نظام اسلامی بر خود کشیده بود، درید و پاره کرد. در حقیقت ملت خود را از حبس قیمومیت جابرانه حکومت ولائی آزاد کرد. این خودآزادی – که اهمیت تاریخ ساز دارد- شخصیت های مستعدی نظیر آقای کروبی را به نقد ساختاری از حکومت ولائی سوق داده و به ایستادگی او در سمت و جبهه مردم استواری داده است. جنبش اعتراضی و خیزش مدنی ملت ایران، حکومت ولائی و نظام اسلامی را وارد مرحله پر کشاکش پایانی خود کرد. این که این مرحله چقدر طول می کشد معلوم نیست؛ زیرا به چند و چون ترکیب عوامل متعدد ملی و بین المللی بستگی دارد، اما با قطعیت می توان گفت جمهوری اسلامی دیگر نمی تواند آن گونه باشد که طی این سی سال کذشته بود! ایران به انقلاب مشروطیت دوم خود پا گذاشته است و اوضاع و احوال موجود، شباهت زیادی با استبداد صغیری دارد که ائتلاف محمد علیشاه و شیخ فضل الله نوری بر کشور و آزادیخواهان تحمیل کرد! اراده و نیروی آگاهی اکثریت ملت، ایران را وارد دورانی کرده است که می توان آنرا دوران گذار از دولت دینی به دولت دموکراسی توصیف کرد. به احتمال قوی این گذار با مراحل بینابینی همراه خواهد بود و چه بسا از ولایت مطلقه فقیه به ولایت مقیده فقیه و از جمهوری اسلامی که دیگر حکومت اسلامی نیست، عبور کند. ممکن است این روند با جهش به دولت دموکراسی برسد و ممکن است چند نسل دیگر طول بکشد. این خطر را هم باید در نظر گرفت که حکومت ولائی- پادگانی کودتا، در این روند وقفه ایجاد کند و یک دولت توتالیتر نظامی- اسلامی بنیادگرا، چند سالی در کشور سیطره پیدا کند. گزینه دموکراسی خواهان ایران پیمودن راه تغییر با گام های واقعیت است و وظیفه-ی دموکراسی خواهان در برون مرز دفاع از جنبش و خیزش مدنی مردم و خواست هائیست که به میان آورده و همبستگی و همرأئی ملی برای پیش راندن کشور در مسیر دستیابی به دولت دموکراسی مبتنی بر حقوق بشر است.
بفرمائید چگونه؟
تا آنجا که برای من قابل درک است، با تشخیص درست اولویت پیکار در جنبش سیاسی اپوزیسیون در لحظه کنونی و در تمام مراحل پیشرفت جنبش حقوق مدنی و دموکراسی خواهی ملت ایران.
به نظر شما این اولویت کدامست و چیست؟
اولویت لحظه کنونی سد کردن سرکوب است. در میان ائتلاف بیت رهبری با احزاب پادگانی- امنیتی که کودتا علیه رأی مردم را رهبری و اجرائی کرد، یک هسته سخت حضور دارد که همه چهره های آن برای من شناخته شده نیستند، اما می توان تشخیص داد که فرماندهان اصلی ارگانهای نظامی و بالاترین مدیران سازمانهای امنیتی – اطلاعاتی و آن طور که می گویند مصباح یزدی، جنتی و شیخ محمد یزدی و برخی از سران مؤتلفه و پسر خامنه ای در این هسته سخت عضویت دارند. احمدی نژاد این هسته سخت را نمایندگی می کند. به این ترتیب رئیس دولت کودتا کماکان آماج اصلی است و اگر خامنه ای دست خود را که به خون جوانان وطن آلوده است از پشت احمدی نژاد بر ندارد، تخت ولائی را همراه با بیت رهبری از دست خواهد داد! اگر نیروی انتقاد تمام کسانی که در ساختار قدرت و در صفوف روحانیون، منتقد احمدی نژاد هستند، با نیروی اعتراض مردم، علیه اراده سرکوب، همسو و فشرده شوند، عقب راندن هسته سخت از مراکز فرماندهی و تصمیم گیری ارگان های سرکوب ممکن خواهد بود. به نظر من اهمیت دارد که دفتر و بیت رهبری- قوه قضائیه- دادگاهها و دادستانی ها، سپاه و بسیج و مراکز فرماندهی لباس شخصی ها – وزارت اطلاعات و وزارت کشور، از ید قدرت هسته سخت بیرون آورده شوند. شاخص و سنجه عینی برای تشخیص این که تحول اوضاع در این مسیر پیش می رود یا نه، نمایشات کذا، حرفهای خشک و خالی و یا وعده و وعید ها نیست، شاخص و سنجه عینی؛ عملی و اجرائی شدن این خواست هاست: اول؛ منوقف کردن نمایش محاکمات و اعترافات. دوم؛ آزاد کردن همه بازداشت شدگان و زندانیان اخیر که عمدتا” سرآمدان اصلاح طلبان و تحولخواهان درون کشور هستند. سوم؛ برداشتن سانسور و نظارت دولت کودتا از روی مطبوعات و رسانه های دیجیتالی. چهارم؛ بیرون آوردن صدا و سیما، از سیطره انحصاری دولت کودتا. پنجم؛ بازداشت، معرفی و مجازات آمران سرکوب و مجریان جنایات اخیر و ششم؛ عذر خواهی از ملت، دلجوئی از خانواده کشته شدگان و آزار دیدگان و پرداخت غرامت به آنان.
بر داشتن این گام ها هدف سیاسی روشن و اعلام شده-ای را تعقیب می کند و آن شناسائی و رسمیت قانونی و فعالیت علنی ” راه سبز امید”، بمثابه یک نیروی اپوزسیون در نظام حقوقی- سیاسی کشور و در چهارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی است. فعالیت قانونی و علنی راه سبز … که در حال حاضر شناخته شده ترین رهبران آن آقایان موسوی و کروبی و خاتمی هستند، فضای سیاسی کشور را برای پیشروی بسوی حقوق مدنی وآزادی های فردی و اجنماعی هموار می کند، به این ترتیب که برای فعالیت نهادهای مدنی و احزاب اپوزسیون، فضا و امکان فراهم می آورد و برای دستیابی ملت به حق انتخاب و حق حاکمیت راه می گشاید. اهمیت بزرگ پشتیبانی از راه سبز امید در همین جنبه اخیر است.
اما آیا موسوی و خاتمی و کروبی با توجه به کارنامه گذشته شان و ضعفهائی که در آنها سراغ داریم، قادر به برداشتن چنین گام هائی هستند؟
ایستادگی آقای موسوی و آقای کروبی بر سر تعهدات خود، وفای به عهد در دفاع از خواست ملت، نقش فوق العاده با اهمیتی در لحظه کنونی دارد، اما نقش تعیین کننده را حضور مردم در صحنه و تداوم جنبش مدنی اعتراض مردم بازی می کند. آقای موسوی یک تیپ آرمانخواه و مدافع مردم مستضعف است. آرمانخواهی به آدم استواری می دهد و مردم خواهی چشم و گوش آدم را به دیدن مردم و شنیدن صدای آنان حساس می کند. فکر می کنم موسوی از ناحیه آرمانخواهی خود که بازگشت به نخستین دهه عمر جمهوری اسلامی است و حساس بودنش به حال و وضع مردم، حامل گرایش های متضادی است و آرزوی من این است که از کشاکش درون سرفراز بیرون بیاید. اما آقای کروبی یک دولتمرد پراگماتیست است و شامه تیزی در درک ضرورت تحول و سازگاری با شرایط متغییردارد. مهم این است که به این افق چشم بدوزیم که هرکس در راه تغییر گام می گذارد – خواسته و نا خواسته – با ضرورت تغیر خود رویارو می شود و انسان قادر است تغییر را متحقق کند، هرآینه استعداد دیدن تغییر واقعیت و توان درک ضرورت تغییر خود را داشته باشد.
از صحبت های شما من این برداشت را می کنم که می گوئید آقای موسوی و کروبی باید نگاه و نظر خود را در جهت خواست مردم که آزادی های فردی و اجتماعی و استیفای حق حاکمیت ملت، موافق اعلامیه جهانی حقوق بشر است متحول کنند و می گوئید این استعداد را دارند. آیا من درست برداشت کردم.
بله! من می گویم انسان ظرفیت تغییر را دارد و شرط-اش توان درک ضرورت تغییر و سرشت شرایط دگرگون شده یا دگرگون شونده-ایست که او را به تغییر فرا می خواند. اکنون، گفتمان تعیین کننده، گفتمان دموکراسی و حقوق بشر در جنبش سیاسی اپوزسیون است و قرار گرفتن اصلاح طلبان حکومتی در موقعیت اپوزسیون -خواسته و ناخواسته- آنان را در مقامی از این گفتمان قرار خواهد داد. شرایط اجتماعی ایران نیز نسبت به سه دهه پیش بکلی دگرگون شده است، نسل سوم که هفتاد و پنج در صد جمعیت کشور را تشکیل می دهد دارای طرز تفکر و خواست هائی است که با استانداردهای جهان معاصر به انسان و زندگی نگاه می کند. جنبش و خیزش مدنی مردم نیز، معطوف به برابر حقوقی شهروندی، حقوق بشر و دموکراسی است. مطالبه حق انتخاب و استیفای حق حاکمیت ملت، گفته و نا گفته، نقد ساختاری حکومت ولائی را پیش می راند. به این ترتیب انتظار تحول در نظر و عمل آقایان موسوی و کروبی بسود جنبش حقوق مدنی و دموکراسی خواهی ملت ایران، به میزان قابل اتکائی یک انتظار واقعی است و دستکم می توان از برخی سایش ها در نظر و عمل، در مسیر همسوئی و همدلی آنان با مردم، با نسل های جوان ایران و تحولخواهان کشور سخن گفت.
شما دقایقی پیش گفتید؛ در ایستادگی آقای موسوی و آقای کروبی بر سر تعهدات خود و دفاع از خواست مردم نقش تعیین کننده را حضور مردم در صحنه و تداوم جنبش مدنی اعتراض مردم بازی می کند. فکر نمی کنید جنبش سرکوب و مردم به درون خانه ها رانده شده و خاموش شده اند؟!
سرکوب جنبش مردم یک واقعیت است، موقعیت ناقص انقلابی زایل شده است، حکومت ولائی و دولت کودتا از هیچ جنایتی علیه مردم و جنبش اعتراض مدنی و مسالمت آمیز آنان خود داری نکرده است. اما سرکوب باعث ترس نشده بلکه موجب خشم و انزجار مردم از “حکومت اسلامی” شده است و مقبولیت و مشروعیت حکومت ولائی را از میان روفته است. بگمان من سرکوب ها با تمام ابعاد بی رحمانه ای که داشته است نتوانسته شعله اعتراض را در مردم خاموش کند. جنبش از حرکت بازنایستاده و از هر امکان و فرصتی که دست می دهد، در شکل های نوپدید؛ موجودیت و حضور بالنده خود را نشان می دهد. همه آن عوامل و موجباتی که به خیزش نافرمانی مدنی ملیونی مردم انجامید، باقی هستند و تا هر زمان که باقی هستند، جنبش مردم نیز بقاء و دوام خواهد داشت و راههای بالندگی و گسترش و تعمیق خود را جستجو کرده و به آن دست خواهد یافت. موجودیت یک جنبش به یک شکل بروز و ظهور آن محدود نیست، هر جنبش اصیل و زنده-ای، افت و خیز های خود را دارد و شکل های تجدید و تدارک قوا برای ادامه پیکار خود را در ممکناتی می جوید و پیدا می کند که وجود دارند و یا در حال بوجود آمدن هستند. در این میان هوشمندی نسل جوان کشور در بکار گرفتن امکاناتی که انقلاب ارتباطات، رسانه-ای و دیجیتالی برای ادامه جنبش در اختیار می گذارد، شگفتی آفرین است. نسل جوان ایران توانسته-است بر پایه این امکانات نخستین جنبش و خیزش مدنی- رسانه-ای برای دستیابی به دموکراسی و حقوق بشر را برپا دارد. ایرانیان نخستین ملتی هستند که یک انقلاب سیاسی دیجیتال در راه آزادی و عدالت برپا ساخته-اند که هیچ نیروی سرکوبی قادر به خلع سلاح و بازداشتن آن از پیشروی نیست. اکنون هر کس می تواند نه فقط در خیابان آزادی، بلکه در خانه و محل کار و زندگی خود، در چهار گوشه عالم، با یک کلیک روی صفحه کامپیوتر، در انقلاب مشروطیت دوم ملت ایران، جائی برای خود دست و پا کند، سهمی بگیرد و در آن شرکت فعال داشته باشد!
اما این مشارکت همگانی با مانع هائی روبروست؛ بعنوان مثال کسانی هستند که جنبش همگانی و خیزش مدنی ملت را در “راه سبز امید” خلاصه می بینند و حاضر نیستند ایرانیانی را که سمبل ها و سمت فکری وسیاسی متفاوت از آنها دارند، در این راه و در کنار خود بپذیرند! حتما” به خاطر دارید که آقای موسوی تأکید کرده؛ جمهوری اسلامی؛ نه یک کلمه کم و نه یک کلمه بیش! بعلاوه راه سبز… خود را در چهارچوب قانون اساسی تعریف می کند، در حالیکه آزادی خواهان ایران دستکم خواهان تغییرات ساختاری در قانون اساسی موافق اعلامیه جهانی حقوق بشر با هدف استیفای حقوق ملت، تأمین آزادی های فردی و اجتماعی ودر رأس همه حق حاکمیت ملت هستند که بدون پایان دادن به ولایت مطلقه فقیه دست یافتن به هیچ یک از این خواست ها ممکن نیست.
پرسش های مرکزی سیاست در شرایط امروز ایران عبارتند از این که در کدام مرحله هستیم، چه امکاناتی در اختیار داریم، اولویت کنونی چیست و در کدام مسیر می توانیم گام به گام ایران را از انحطاط سیاسی و استبداد دینی که بدان گرفتار آمده، برهانیم و به دموکراسی و حقوق بشر دست پیدا کنیم. فکر می کنم همه می پذیریم که هیچ گرایش سیاسی به تنهائی قادر به نجات کشور نیست و پیروزی در گروی همگرائی و همرأئی همه نیروهای اجتماعی و سیاسی است که مشکل ایران را حکومت اسلامی و مسأله ایران را دموکراسی و حقوق بشر می شناسند. ایران نیازمند یک همبستگی فراگیر ملی است و این بدست نمی آید مگر با برسمیت شناختن تفاوت ها و بر این بنیاد اتفاق روی مشترکات. درست به همان ترتیب که گفته اند؛ مثل تسبیح که یک نخ – اتفاق روی مشترکات – همه دانه ها را در کنار یکدیگر نگاه می دارد اما هر دانه تسبیح استقلال خود را دارد.
در ایران شاهد تلاش هائی برای سازماندهی راه سبز امید هستیم که می توان آنرا ادامه کارزار انتخاباتی آقایان موسوی و کروبی در شرایط استقرار دولت کودتا ارزیابی کرد. تا آنجا که اعلام شده؛ کوشش ها متوجه شبکه سازی اجتماعی با هدف ایجاد همدلی و همراهی گروههای اجتماعی و تشکل ها مختلف متجدد و سنتی بر محور اهداف و مطالبات حداقلی است. راه سبز امید در مرحله شکل گیری نهائی قرار دارد و آقایان موسوی و کروبی و خاتمی، شاخص ترین رهبران آن هستند. محدودیت های این آقایان بر همه ما معلوم است و زیانبار ترین محدودیت؛ دینی دیدن سیاست است، در حالیکه به تجربه هم می توان فهمید، ولایت مطلقه فقیه و این جنایت ها و سرکوب ها، نتیجه و محصول همین طرز نگاه است. البته این یک روی واقعیت است و لازم است ما روی دیگر واقعیت را هم ببینیم: آشکارا می توان دید که دست در کاران راه سبز امید، می کوشند از سه محدودیت عمده ای که دولتمردان اصلاح طلب نسل اول را زمین گیر و سترون کرده بود، خود را در فاصله قرار دهند. منظورم پایبندی بدون اما و اگر آنان به حکومت ولائی و ترس و گریز آنها از مردم و جنبش های مدنی و اجتماعی و نیز ناتوانی ذلیل کننده ی خاتمی و یاران او؛ در عبور از خط قرمز غیر خودی است. اکنون با بیرون راندن اصلاح طلبان از دایره قدرت حکومتی و سرکوب بربرمنشانه آنان توسط حکومت ولائی و نیز پیوست و پیوندی که میان آنان با جنبش و خیزش مدنی اعتراضی مردم بوجود آمد، اصلاح طلبی نیز دیگر نمی تواند همان باشد که در گذشته بود. بنظر می رسد تحول در اوضاع سیاسی کشور، موجبات تعامل میان اصلاح طلبان و تحول خواهان را فراهم آورده است و اگر هژمونخواهی بگذارد و نیز غایت خواهی که هنوز گام اول را برنداشته، جنبش مردم را در گام صدم می خواهد! چه بسا برای نخستین بار میان طیف گسترده و رنگارنگ دموکراسی خواهان کشور، یک همگرائی و همرأئی ملی بتواند شکل بگیرد. اپوزسیون سکولار- دموکرات برای آن که بتواند در سرنوشت ایران نقش ثمربخش ایفا کند، مقدم بر همه چیز خواستار آزادی فعالیت احزاب و اجتماعات و آزادی انتخابات در کشور است و همان طور که پیش تر گفتم تأمین و تثبیت فعالیت “راه سبز امید” در چهارچوب قانون اساسی، برای این منظور می تواند راهگشا باشد و به همین دلیل نیز درست این است از آن پشتیبانی کنیم. محتوی این پشتیبانی تفاهم و همرأئی، یعنی اشتراک نظر و عمل روی اهداف حداقلی و تنظیم رابطه با آقایان موسوی و کروبی، بر مدار حمایت انتقادی است و نه مستحیل شدن در رهبری راه سبز امید و یا پیروی از آنان، که پی آمدش انحلال اپوزسیون سکولار- دموکرات ایران خواهد بود. اتفاقا” بیش از هر زمانی لازم است اپوزسیون سکولار- دموکرات از استقلال خود حراست و نگهبانی کند. ما هراندازه و در هر کجا که درد مشترکیم، فریاد مشترکیم و همه با هم هستیم و این نمی شود مگر با برسمیت شناختن تفاوت ها و بر این بنیاد تفاهم و توافق روی مشترکات. بدون تردید سمتگیری برای تغییرات ساختاری در قانون اساسی از اهداف حداقلی است زیرا بدون آن نمی توان حقوق ملت و آزادی های مدنی و سیاسی – به قول آقای موسوی اصول مغفول مانده ی قانون اساسی را از حبس موازین شرع و زندان ولایت مطلقه فقیه رهانید و در کشور نهادی کرد. خوشبختانه رویکرد به اصلاح قانون اساسی در حال قوت گرفتن است و ما شاهد ظهور رویکرد های نوپدید در این زمینه هستیم. کافی است به سخن آقای سروش اشاره بکنم که گفت؛ ولایت و انتخابات با یکدیگر نمی خوانند و میان ایندو باید یکی را انتخاب کرد و یا سخن آقای مجتهد شبستری که با روشنرأئی تمام گفته-اند؛ تفسیر حقوقی و نه فقهی قانون اساسی راه نجات کشور و حاکمیت ملت است.
در برون مرز آن چیز که ما به آن نیاز داریم همبستگی ملی در دفاع از خواست مردم و جلب حمایت جهانیان از انقلاب مشروطیت دوم ملت ایران است. برای من انجام این وظیفه اولویت دارد و آنچه را که باور دارم و در راه آن می کوشم همرأئی ملی میان همه رنگ ها و همه پرچم هاست. در امریکا و اروپا، هندوستان و یا ژاپن، هرکجا که ایرانیان در اعلام انزجار از سرکوب و استبداد و در دفاع از خواست مردم دایر برآزادی و عدالت گرد می آیند، دولت دموکراسی برقرار است و نه حکومت ولائی! به این ترتیب خیلی از کشاکش هائی که ما در برون مرز با آن روبرو هستیم بخاطر درونی بودن استبداد دینی در نزد ماست. به خاطر این است که ولایت مطلقه فقیه در نگاه و نظر ما نشسته و حکم می کند! برای پایان دادن به حکومت ولائی در ایران، ما باید اول به حاکمیت آن در درون خود، در نگاه و نظر خود پایان ببخشیم. برپائی دموکراسی در ایران یک پیش شرط دارد و آن پیروزی دموکراسی در نگاه و نظر ماست!