با انتشار بیانیه هفدهم آقای موسوی، موجی از اظهار نظرات در رسانهها از طرف طیفها و صاحب نظران گوناگون مطرح شد. به جرات می توان گفت که هیچ کدام از شانزده بیانیه قبلی میر حسین موسوی، به اندازه این بیانیه مورد توجه و واکنش جامعه سیاسی قرار نگرفت. این ناشی از دو مسئله بود: اول این که بیانیه در شرایط حاد شدن بیشتر جنبش و برخورد خشنتر کودتاگران انتشار یافت، که متعاقب آن بسیاری را نظر بر آن بود و هست که حاکمیت با این برخورد، خود را برای تعرض بیشتر از طریق نیروهای سرکوبگر آماده می کند؛ که البته دور جدید بگیروببندها و تهدیدات مکرر سران کودتا خود فاکتهای ناظر بر تایید این نگرش می باشند. دوم این که بیانیه موسوی با دور زدن زیرکانه امر انتخابات بیست و دو خرداد (عدم اشاره مستقیم به آن) و تاکید بر آزادیهای مطبوعاتی، احزاب و اجتماعات و جوابگو بون دولت در مقابل اعمال خود، فاز جدیدی را در جنبش سبز اعلام کرد. فازی که در آن جنبش دیگر نه از زاویه صرفاً “رای من کو؟” بلکه از زاویه طرح یک سری مطالبات عمومی، اما کاملا وابسته به گشایش فضای سیاسی، می خواهد راه آینده خود را بگشاید.
جناحها و کسانی از همان ابتدا بیانیه میر حسین را عقب نشینی تعبیر کردند، که ظاهراً چنین نیز می نماید، زیرا چنان که گفته شد در این خواستههای پنجگانه اسمی از لغو نتایج انتخابات ۲۲ خرداد برده نشده است. اما با دقت در مطالبات طرح شده در این بیانیه باید گفت که این بیانیه از امر انتخابات مذکور و نتایج آن فراتر رفته، و کل ساختار حاکمیت کنونی را نشانه می رود. در واقع با طرح این بیانیه موسوی نشان می دهد که هدف وی نه تنها لغو نتایج این انتخابات، بلکه تغییر در ساختار قدرت سیاسی در ایران است. عدم مشخصتر کردن بیشتر این خواستهها آنگاه که چگونگی نیروهای شرکت کننده در این آزادیها مطرح می شود، چیزی از این واقعیت کلی نمی کاهد. در واقع آن طور که موسوی در پایان بیانیهاش گفته است، این گونه موارد را می شود با طرح پیشنهادات بیشتر در آن گنجانید. دولت کودتا در صدد است که جامعه ایران را با سلاخی خود قوانین موجود در قانون اساسی به شرایط دیکتاتوری محض هول دهد، و بیانیه موسوی با آگاهی بر این امر و با دست گذاشتن بر اهمیت آزادیها و امر جوابگو بودن دولت، در مقابل کل این پروسه ایستاده است. طرح آزادیها و انتخابات آزاد در مرحله کنونی آن شعار فراگیری است که از “رای من کو؟” بسیج کنندهتر است و می تواند بیشتر منعکس کننده پروسه تحول در جامعه ما باشد.
اما می توان از زاویه دیگری نیز به تحلیل این بیانیه پرداخت. این بیانیه، بیانیه سد کردن خشونت در فضای سیاسی کشور هم هست. زیرا با عدم طرح مستقیم امر انتخابات بیست و دو خرداد و اشراف بر پافشاری خامنهای برای نگه داشتن احمدی نژاد در قدرت، مستقیما آن جناحها و کسانی را در طرف روبرو خطاب می گیرد، که از شیوه اداره کردن کشور توسط احمدی نژاد و دولت وی ناراضی اند. این به منزله ایجاد تشتت در جبهه مقابل است در شرایط شتابگیری روند بسیج در میان آنان. جنبش سبز که جنبشی مدنی، زندگی مدار و خشونت گریز است، نمی تواند طالب خشنتر شدن فضای سیاسی و مطالباتی کشور باشد. این جنبش احتیاج دارد که در مسیر راه خود آن گاه که جو از طریق خشونت سازیهای عامدانه دارد به شرایط دیگری رانده می شود، با درایت و کاردانی و تحلیل دقیقتر شرایط، کل جنبش را در همان چهارچوب مبانی اعتقادی خود نگه دارد.
بیانیه شماره هفده موسوی، علیرغم کاستیهای خود، بیانیه انعطاف و تعرض همزمان در شرایط کنونی است. بیانیه، حرکت و تغییر از یک شعار مشخص سیاسی “رای من کو؟” به طرح مطالبات عمومی تر در چهارچوب خواستهای گذار سیاسی می باشد. رسیدن به این خواستهها در واقع زدودن همه آن شرایطی است که منجر به پدیدههائی مثل پدیده دولت احمدی نژاد می شود.
البته یکی از بازیهای تاریخ این است که گذار به این مرحله نوین در طرح مطالبات جنبش، با شدت گیری خشونت در تظاهرات اخیر امکانپذیر شد. خشونتهائی که همه را به امکان انقلابی از نوع انقلاب بهمن رهنمون شد. اما این بار جنبش با دور زدن خشونت و تلاش برای آرام کردن شرایط، دور جدیدی را از درایت خود به منصه ظهور رسانید. عدم نام بردن مستقیم از دولت کنونی و در همان حال به چالش کشیدن آن با طرح خواستههای عمومی سیاسی، از نیت، خواست و اراده واحد کودتاگران برای سرکوب بیشتر بیگمان می کاهد. جنبش، با طرح خواستههای نوین خود در واقع از برخورد فیزیکی مستقیم با دولت احمدی نژاد حذر می کند تا بتواند کودتاگران را در شرایط دشوارتری قرار دهد و همزمان امکان بسیج بیشتر نیروهای خود و پیوستن دیگران را به آن، بیشتر فراهم آورد.