در روزهای اخیر خبرگزاریها گزارش دادند کە دویست و چهل و نە نفر از نمایندگان مجلس شورای اسلامی در نامەای جمعی و مشترک، از سخنان اخیر خامنەای در مورد جذب نیروهای بریدە از نظام از طریق نصیحت، پشتیبانی بە عمل آوردەاند.
فارغ از این عمل نمایندگان مجلس کە در تناقض با عمل پیشین آنان قرار دارد (همین نمایندگان بە اضافە جمعی دیگر، قبلا در ارسال نامەای بە رییس قوە قضاییە خواهان محاکمە سران جنبش سبز شدە بودند) و نیز فارغ از نوع بیانات خامنەای کە برخوردی از بالا و تحقیرآمیز تلقی می شود، اظهار این بیانات در شرایط جاری کشور می تواند موضوعی تلقی شود کە نشانگر دو روند احتمالی اصلی در رابطە با چگونگی مسیر رویدادها در آیندە باشد. روند اول را می توان کماکان ادامە روند فعلی فرض کرد و بر این مبنا سخنان اخیر خامنەای و پشتیبانی نمایندگان مجلس را تنها دروغ و فریبی کثیف فرض کرد کە تنها در پی کسب اعتبار و مشروعیت بخشیدن بە قدرت تحمیلی خود می باشد، و روند دوم را نیز می توان چنین فرض کرد کە حداقلی از صداقت را در این سخنان باور کرد، و بر این مبنا باند حاکم در پی سازشی تاریخی با بریدگان از قدرت می باشد.
اما این دو روند تنها در نوع حوادث سیاسی جاری و برآمدە از آن نیست کە از هم می توانند متفاوت و منفک باشند، بلکە در پش فرضهای سیاسی و اجتماعی خودشان نیز متفاوتند. فرض اول در واقع بر این مبنا قرار دارد کە قدرت حاکم در تنگنای جدی قرار دارد و بنابراین برای فرار و گریز از این تنگنا احتیاج بە بازگرداندن آنانی دارد کە خود بە شدت با آنان از در مخاصمت درآمد. کە البتە این بازگشت هم، آن چنان کە از لحن سخنان خامنەی بر می آید، نە از طریق تفاهم و احترام بە خواستهای آنان، بلکە از طریق همان سیاست مشهور تواب سازی پیش می رود. پیش فرض سیاسی و اجتماعی احتمال دوم نیز بر این مبنا قرار دارد کە قدرت حاکم باز در همان تنگنا بسر می برد، اما این بار برای برونرفت از آن بە خرد سیاسی گرویدە و از این طریق در پی حل بحران از طریق وفاق و همگرائی جمعی و همگانی است. اما اشکال این فرضیە این است کە نە نوع ادا و سبک سخنان آقای خامنەای از چنین امری حکایت دارند، و نە نوع حمایت نمایندگان مجلس، کە صرفا حمایتی کورکورانە و دنبال روانە از “فرمایشات” رهبر می باشد، از چنین درایت خردمدارانەای حکایت دارد. خودخواندە نمایندگانی کە بە جز اطاعت از رهبری کار دیگری در صحن مجلس ندارند، بعید است کە بتوانند حتی در خلوت خود نیز کمی بە عذاب وجدان گرفتار آیند.
اما آنچە در هر دوی این پیش فرضها و روندها مشترک و جالب توجە است، همانا تنگنائی است کە خصیصە بارز و محرز نظام در شرایط کنونی می باشد. در هر دوی این پیش فرضها آنچە نظام را بە بازی الفاظ در مقابل جریان حریف هول می دهد، همانا شرایط ناگوار سیاسی و اجتماعی کشور می باشد کە روزبروز عمق و گسترە بیشتری می یابد. جریان حاکم کە از طرد و راندن قاطع جریان مخالف از صحنە سیاسی و اجتماعی کشور ناتوان و درماندە است، علاوە بر اعمال شدیدترین سرکوبها، هر از گاهی بە سیاست نرمش بعد از سرکوب و شکنجە روی می آورد کە اساسا روی این بعد روانشناختی تکیە دارد کە فرد بشدت تحت فشار را می توان با دادن گریزگاه هایی بیشتر تحت انقیاد درآورد، و بهتر آو را بە پذیرفتن شکست در تنهایی خویش وادار ساخت. یعنی در واقع آقای خامنەای دارد از همان شگرد تاریخا موجود در زندانهای رژیم استفادە می کند کە بە سیاست “تواب سازی” مشهور است. اما آنچە آقای خامنەای فراموش کردە است آن است کە علیرغم هر فشاری نمی توان کل جامعە را بە زندان تبدیل کرد و از این طریق انسانها را در آن چنان وضعیتی قرار داد کە وارد پروسەهایی شوند کە زندانبان خوابش را می بیند. انسانها در درون جامعە همدیگر را دارند و از این طریق روش تواب سازی آقای خامنەای در بطن اجتماعی اساسا پروژەای سترون و نازاست.