پنجشنبه ۴ مرداد ۱۴۰۳ - ۱۳:۵۴

پنجشنبه ۴ مرداد ۱۴۰۳ - ۱۳:۵۴

چرایی پروژه‌ی میرباقری‌هراسی!
ای کاش رسالت پروژه‌ی میرباقری‌هراسی، مقدمه‌ی ضدحمله به آن بود. اما نیست و عملاً ترمزی‌ست در برابر پیشرفت و دعوت به آهسته بیا و آهسته برو که گربه شاخت نزند.
۴ مرداد, ۱۴۰۳
نویسنده: بهزاد کریمی
نویسنده: بهزاد کریمی
نامه‌ای به اپوزیسیون، جهت یادآوری وظایف فراموش شده!
کاش می‌شد دوباره مثل آن روزها به یاد مردم بیفتیم و به آن‌ها سر بزنیم و مثل آن روزها صمیمانه پای درد دلشان بنشینیم و ببینیم که چه دل خونی...
۴ مرداد, ۱۴۰۳
نویسنده: زری
نویسنده: زری
مشخصات حکومت- قانون
اگر قوانین را تنها وسیله‌ای برای برقراری نظم در جامعه فرض کنیم،حاكمیت قانون به مفهوم برقراری نظم و انضباط اجتماعی خواهد. در این روی‌کرد قانون تنظیم‌کنندۀ روابط حاکمیت و شهروندان...
۳ مرداد, ۱۴۰۳
نویسنده: مناف عماری
نویسنده: مناف عماری
تایتانیک
چیستی و سرشت فلسفی قصه‌ی تایتانیک امری فراتر از عاشقانه‌های آن است. جوهره‌ی فلسفی فیلم‌نامه، داستانِ شکستِ پنداره‌ی لگام زدن بر انگاره‌های فردی‌ست ...
۳ مرداد, ۱۴۰۳
نویسنده: پهلوان
نویسنده: پهلوان
آقای رئیس جمهور اندکی آرام، به کجا چنین شتابان
آقای رئیس جمهور به رای ۲۷ در صدی‌تان غره نشوید. مردم در این ۴ دهه آموخته‌اند که نباید به وعده‌های حکمرانان اعتماد کرد. همان ۲۷ درصد رای‌دهنده، دیده‌بان حرف و...
۲ مرداد, ۱۴۰۳
نویسنده: زهره تنکابنی
نویسنده: زهره تنکابنی
در گرامی‌داشت احمد شاملو
بیست و چهار سال از خاموشی شاعر بزرگ آزادی و انسان، احمد شاملو، می‌گذرد اما جان خروشان او در تار و پود شعرهای پُرشور و امیدآفرین و اندیشه‌ی ارجمند و...
۲ مرداد, ۱۴۰۳
نویسنده: کانون نویسندگان ایران
نویسنده: کانون نویسندگان ایران
آن‌ها نمی‌توانند همهٔ ما را بکشند و ما نمی‌توانیم همهٔ آن‌ها را بکشیم...
نتانیاهو کاخ سفید را نادیده می‌گیرد، زیرا انجام این کار هیچ هزینه‌ای ندارد. در سال ۱۹۸۲ رونالد ریگان، مناخیم بگین، نخست‌وزیر اسرائیل را پس و کشتار فسطینیان در پی تهاجم...
۱ مرداد, ۱۴۰۳
نویسنده: نیکلاس کریستوف - برگردان: گودرز اقتداری
نویسنده: نیکلاس کریستوف - برگردان: گودرز اقتداری

عاشق

- بازهم شروع کردی؟! تاکی می خواهی به این ننه من غریبم ادامه بدهی؟ آخه این هم شد کار و زندگی که تو برای خودت درست کرده ای!؟ آدم یه بار بدنیا میاد و یه بار هم از دنیا میره. چرا می خواهی خودت رو زجرکش کنی؟ گور پدرش که رفت! دختر که توی این شهر قحط نیست، تا بخواهی، چیزی که فراوونه دختره؛ یکی از یکی خوشگلتر و زیبا تر، اون نشد یکی دیگر. با این عزا و ماتمی که برای خودت درست کرده ای، حالا که دیگه نه دوره نجماست و نه فرهاد وشیرین!

– بازهم شروع کردی؟! تاکی می خواهی به این ننه من غریبم ادامه بدهی؟ آخه این هم شد کار و زندگی که تو برای خودت درست کرده ای!؟ آدم یه بار بدنیا میاد و یه بار هم از دنیا میره. چرا می خواهی خودت رو زجرکش کنی؟ گور پدرش که رفت! دختر که توی این شهر قحط نیست، تا بخواهی، چیزی که فراوونه دختره؛ یکی از یکی خوشگلتر و زیبا تر، اون نشد یکی دیگر.  با این عزا و ماتمی که برای خودت درست کرده ای، حالا که دیگه نه دوره نجماست و نه فرهاد وشیرین!

– خوش شانس، این حرفا را نزن! تو نمی دونی، تو نمی تونی بفهمی، چون عاشق نبودی. عشق ایمون نداره، عشق منطق نداره، عشق هیچ نداره. فقط همونو داره که می خواد، آدم اگر می خواد بمیره، باید برای همون بمیره که دوستش داره، و اگر می خواد زنده بمونه هم باید برای همون باشد. دل این چیزا حالیش نیست، آخه برای این دل صاب مرده نمی تونم کاری کنم، همش غصه ی اونو داره. دل آدم وقتی پیش کسی گیر کنه، گیر کرده! کنده نمیشه، کاریش هم نمی تونی بکنی، اینا حرفه که میگن فراموش میشه، کشکه.

آخه، دوسال زمان کمی نیست. دوسال آزگار ما با هم بودیم. می دونی دوسال چه روزهائی داشتیم؟ چه حرفهائی که ما با هم نداشتیم، ازخودمان، از بچه هامان؟ بچه هائی که حتی اسم هم برایشان انتخاب کرده بودیم، شکوفه و امید.

چرا باید این طور باشه خوش شانس؟ چرا زمانه این قدر بی رحم است، پس کو آن عدالتی که می گن؟ خدا! قبولت ندارم.

صحبت از دختر نیست خوش شانس، صحبت از دل است. میدونی این دل منو می کُشه! اگه چاره دردش رو نکنم. هیچ مرهمی بجز او مرا تسکین نمی دهد، آخه میگن هر دلی مرهم خودشو داره، دل من هم مرهم خودشو می خواد.

تو نمی دونی خوش شانس! دست هایش بوی بهار می داد، بوی اقاقیا، بوی سهیل و آن تَف شرجی. و نفسش، امیدی بود برای بهروزی، و چشم هایش، چراغی بود برای جستجو، و صلابتش، آرامشی بود در تن وجان. تمام وجودش، زندگی بود، شعر بود، موسیقی بود، حتی قهرکردنش. وقتی اولین بار بوسیدمش، لبش طعم نارنج می داد، گرم و پرالتهاب، و سماجتش التهاب دیگری بود برای تکرار. و نگاهش…

تو نمی دانی خوش شانس! شیشه شکسته، خرده هاش تیزتر است.

من هنوز به حرفاش اعتماد دارم، حرفاش هنوز تو گوش جانمه. این خودش نبود که گفت نه، و ما باید تمام کنیم.  تو گوشش خواندن خوش شانس. هرچه کرد آن مادر لعنتیش کرد!

اخه چه جوری قبول کنم؟ او که همیشه می گفت “عشق آدمو بیدار میکند، اگر همه دنیا مخالف باشند من وامیستم، من همیشه بر تو می وزم، با تو هستم، که در ادامه فراز تنها نباشی! قدم باید استوار برداشت تا به مقصد رسید، وگرنه تزلزل ما را خواهد برد، مادرم که سهل است …”

نه خوش شانس! حتمآ مادرش گفته شیرمو حرومت می کنم، دخیل می بندم، و هزار ترفند و دروغ دیگر. مادرش یه اجنه ایه که لنگه نداره! حتمأ اونو چیزخورش کرده. من باید این طلسمو بشکنم.

– چه جوری می خوای این طلسمو بشکنی؟ باعجز و لابه، وعزلت گزینی، بشینی گوشه خونه و عرق بخوری وهی سیگار بکشی؟ یا با این پرت وپلات هائی که به هم می بافی؟ چیزخورش کردن، تو گوشش خوندن، شیرمو حرومت می کنم. دس وردار مرد! این پرت وپلات ها چیه، این حرفای شش من یه غازمال زمان حجره، دیگه بسه، تو ناسلامتی تحصیل کرده ای!

تو خورشید زندگی را از خودت دریغ کرده ای و در سایه نشسته ای و آن وقت بقول خودت می خواهی این طلسمو بشکنی؟ پاشو، مثل یک مرد عاقل بگو “زندگی که به پایان نرسیده، آدم باید در برابر جذرومد آن، کوه باشد واستوار!”

نه عزیز، حرفات بوی کهنگی و بوی تحجر میدن، تو که از مادر او هم متحجرتری، با این خیال بافی ها. با این اراجیف، طلسم او که شکسته نمیشه هیچی، طلسم زندگی خودت شکسته خواهد شد و عمرت بباد خواهد رفت.

– حرصم می گیره از حرفات. عمر در برابر عشق چه ارزشی دارد خوش شانس! بیستون را عشق کند، می دانی؟ اگر عشق نباشد عمر هم هیچه. عمر بدون عشق، مثل نخل نر پیریه که باچوبش گفاره (گهواره) درست می کنند. عمر زمانی ارزش داره که توش عشق باشه، درد باشه؛ دردی که تو را بسوزونه، تا احساس کنی که زنده ای، جان داری. وگرنه، نمی تونی بفهمی. عشقه که جان را شکوفا می کند و راه رو نشونت میده، نور میده و آدم احساس می کنه که زنده است. وگرنه نخوت و کرختی در جان ریشه می زند. بی عشق شهوت غلیان می کند، و تن دستمایه تمنا و خواهش می شود. این عشق است که انسان را پالایش می دهد، به اوج می رساند و از ورای آن، انسان دوباره جان می گیرد و عزیز می شود. وگرنه تن با تن، انسان را خوار می کند. این عشق است که در درون شعله می کشد و می سوزاند و چون ققنوس دوباره زنده می شود. عمر بدون عشق، عین شرجییه، که فقط شوره داره و دیگر هیچ!

خوش شانس، باید عاشق باشی تاحرفهای من را بفهمی!

– دست وردار، اینها همش مزخرفه! آخرش هم، همان تن به تن است و بعدش هم کلنجاربا بچه های قدونیم قد که پشت هم ردیف میشن. دیگه این همه عجز و ناله نداره. مگه تو مریم را می خواستی قاب بگیری؟ این قدر رمانتیک نباش، زندگی و عمر آدمی، بیش از اینها ارزش دارد که تو برای خود ساخته ای. مث دیگران با یکی ازدواج کن و بچسب بکار و زندگی. این دوروزه عمر، این همه ناله و زاری نداره، دیگه دوره فایز و نجما هم گذشته. اینها همش قصه است! همین گلی دختر همسایه مان، دختر خوبی است. ادای فرنگی ها را هم در میاره. اگر بخوای، بگم به ننه که بره برات خواستگاری؟ هیچی هم از مریم کم نداره!

 پس چرا می خندی، مگر حرفام خند ه دارن؟

– خنده که خوبه، باید گریه کرد. نه عزیز، درشب، گیر نکرده ای ودر زیر آوار عشق نمانده ای، برای همین است که با راحت خاطرصحبت می کنی. اگر انسان با خودش روراست نباشد، مجبوره از واقعیت فرار کنه، حال می خواهد در هر مسئله ای باشد. اشتباه تواین است که می خواهی، هرطوری که زندگی وعشق را می فهمی به دیگران القا کنی. البته گناهی نیست ولی این یک خودخواهی بتمام معنی است.

به همین راحتی ننه بره خواستگاری؟

ازدواج فقط صورت مساله را پاک می کند و نه خود مسئله را خوش شانس!

– آره، حالا تو اسمش را بذار خودخواهی، مگر دیگرون چکار می کنند؟ مگه نمیرن خواستگاری؟ دست وردار، توهم فکر می کنی انگار نوبرش را آوردی! دیگران عاشق نشده اند و این تو بودی و هستی که عاشق شدی و بس! نه عزیز، درک تو از عشق، درک … است. من خودم هر روز هزار بار عاشق میشم. و اگر این فرمانده نبود، تا حالا چندین بار خودم رفته بودم خواستگاری، نه ننه.

***

لبخندی می زنم و می گویم: “هر کس سوزد، بنوعی در درون خود.” و می خوانم:

در اندرون من خسته دل ندانم کیست

که من خموشم و او در فغان و در غوغاست

و

حافط صبور باش که در راه عاشقی

آن کس که جان نداد، به جانان نمی رسد.

تاریخ انتشار : ۱۶ اردیبهشت, ۱۳۹۴ ۱:۴۴ ق٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

حکم اعدام شریفهٔ محمدی را لغو کنید! شریفهٔ محمدی را آزاد کنید!

ما بر این باوریم که با مبارزهٔ هم‌سوی همهٔ نیروهای مترقّی باورمند به آزادی، برابری، مردم‌سالاری (دموکراسی) و عدالت اجتماعی در زمینهٔ حکم منفور اعدام نیز می‌توان ارادهٔ حقوق بشری قاطبهٔ مردم را به این نظام جنایت‌کار تحمیل کرد. ما هم‌صدا با همهٔ این مبارزان لغو حکم اعدام شریفهٔ محمدی را خواهانیم و هم‌نوا با همهٔ نیروهای مترقّی ایران اعلام می‌کنیم جای مبارزان راه بهروزی مردم زندان نیست.

ادامه »
سرمقاله

روز جهانی کارگر بر همۀ کارگران، مزد‌بگیران و زحمتکشان مبارک باد!

در یک سالی که گذشت شرایط سخت زندگی کارگران و مزدبگیران ایران سخت‌تر شد. علاوه بر پیامدهای موقتی کردن هر چه بیشتر مشاغل که منجر به فقر هر چه بیشتر طبقۀ کارگر شده، بالا رفتن نرخ تورم ارزش دستمزد کارگران و قدرت خرید آنان را بسیار ناچیز کرده است. در این شرایط، امنیت شغلی و ایمنی کارگران در محل‌های کارشان نیز در معرض خطر دائمی است. بر بستر چنین شرایطی نیروهای کار در سراسر کشور مرتب دست به تظاهرات و تجمع‌های اعتراضی می‌زنند. در چنین شرایطی اتحاد و همبستگی نیروهای کار با جامعۀ مدنی و دیگر زحمتکشان و تقویت تشکل های مستقل کارگری تنها راه رهایی مزدبگیران است …

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

آقای رئیس جمهور اندکی آرام، به کجا چنین شتابان

آقای رئیس جمهور به رای ۲۷ در صدی‌تان غره نشوید. مردم در این ۴ دهه آموخته‌اند که نباید به وعده‌های حکمرانان اعتماد کرد. همان ۲۷ درصد رای‌دهنده، دیده‌بان حرف و عمل شما هستند و با دقت و پیگیری، بر مواضع تان نظارت دارند.

مطالعه »
یادداشت

حکم اعدام فعال کارگری، شریفه محمدی نمادی است از سرکوب جنبش صنفی نیرو های کار ایران!

میزان توانایی کارگران برای برگزاری اقدامات مشترک، از جمله اعتصابات و عدم شرکت در امر تولید، مرتبط است با میزان دسترسی آنها به تشکل های صنفی مستقل و امکان ایجاد تشکل های جدید در مراکز کار. ولی در جمهوری اسلامی نه تنها حقوق پایه ای کارگران برای سازمان دهی و داشتن تشکل های مستقل رعایت نمیشود، بلکه فعالان کارگری، از جمله شریفه محمدی، مرتبا سرکوب و محکوم به حبس های طولانی مدت، ضربات شلاق و حتی اعدام میشوند.

مطالعه »
بیانیه ها

حکم اعدام شریفهٔ محمدی را لغو کنید! شریفهٔ محمدی را آزاد کنید!

ما بر این باوریم که با مبارزهٔ هم‌سوی همهٔ نیروهای مترقّی باورمند به آزادی، برابری، مردم‌سالاری (دموکراسی) و عدالت اجتماعی در زمینهٔ حکم منفور اعدام نیز می‌توان ارادهٔ حقوق بشری قاطبهٔ مردم را به این نظام جنایت‌کار تحمیل کرد. ما هم‌صدا با همهٔ این مبارزان لغو حکم اعدام شریفهٔ محمدی را خواهانیم و هم‌نوا با همهٔ نیروهای مترقّی ایران اعلام می‌کنیم جای مبارزان راه بهروزی مردم زندان نیست.

مطالعه »
پيام ها

بدرود رفیق البرز!

رفیق البرز شخصیتی آرام، فروتن و کم‌توقع داشت. بی‌ادعایی، رفتار اعتمادآفرین و لبخند ملایم‌اش آرام‌بخش جمع رفقای‌اش بود. فقدان این انسان نازنین، این رفیق باورمند، این رفیق به‌معنای واقعی رفیق، دردناک است و خسران بزرگی است برای سازمان‌مان، سازمان البرز و ما!

مطالعه »
بیانیه ها

حکم اعدام شریفهٔ محمدی را لغو کنید! شریفهٔ محمدی را آزاد کنید!

ما بر این باوریم که با مبارزهٔ هم‌سوی همهٔ نیروهای مترقّی باورمند به آزادی، برابری، مردم‌سالاری (دموکراسی) و عدالت اجتماعی در زمینهٔ حکم منفور اعدام نیز می‌توان ارادهٔ حقوق بشری قاطبهٔ مردم را به این نظام جنایت‌کار تحمیل کرد. ما هم‌صدا با همهٔ این مبارزان لغو حکم اعدام شریفهٔ محمدی را خواهانیم و هم‌نوا با همهٔ نیروهای مترقّی ایران اعلام می‌کنیم جای مبارزان راه بهروزی مردم زندان نیست.

مطالعه »
مطالب ویژه
برنامه و اساسنامه
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
اساسنامه
اساسنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بولتن کارگری
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

چرایی پروژه‌ی میرباقری‌هراسی!

نامه‌ای به اپوزیسیون، جهت یادآوری وظایف فراموش شده!

مشخصات حکومت- قانون

تایتانیک

آقای رئیس جمهور اندکی آرام، به کجا چنین شتابان

در گرامی‌داشت احمد شاملو