شعر پوشکین، نثر گورکی، شورش و انقلاب
بعدازقتل پوشکین در یک دوئل ناموسی در سال۱۸۳۷ روزنامه های وقت نوشتند ” بزرگترین دون ژوان ادبی روس کشته شد ! “. اودرآثار ادبی خود زبان دانشگاهی را با زبان عوام درهم آمیخت وازآندو جرقه نوی ساخت. درمورد اشعارش میگویند پوشکین هیچگاه فرم را فدای محتوا و محتوا را قربانی فرم ننمود.
آلکساندر پوشکین شاعرانقلابی وآزادیخواه روس بین سالهای ۱۸۳۷-۱۷۹۹ یک زندگی پرماجرا را از سر گذراند. او در ۲۰ سالگی با شورشیان دکابریست آشنا شد و اشعار خودرا درخدمت ایده آلهای انان قرار داد. پوشکین یکی از هواداران فعال محفل ادبی دکابریستی ” فانوس سبز ” بود که با کمک اشعار رمانتیک انقلابی به تقلید از لرد بایرون به انتقاداز تزار و دربار او پرداخت. دکابریستها اشرافزادگان جوان تحصیل کرده ای بودند که با کمک شعارهای عصر روشنگری و رمانتیک انقلابی علیه دیکتاتوری تزاری مبارزه میکردند.
بعداز اعدام عده ای ازاعضای جنبش دکابریست در سال ۱۸۲۵ پرسشی پیرامون وظیفه و نقش ادبیات در مبارزه برای آزادی نزد پوشکین و سایرین مطرح شد. لرمانتوف یکی دیگر از نوابغ ادبی روس نیز جان خودرا در سن ۲۷ سالگی دریک دوئل غیرتی ازدست داد. پوشکین در دوران تبعید در نواحی قفقاز نه تنها با زیبایی طبیعت کوهستانی آنجا و زندگی ایلیاتی و فرهنگ جنگجویی و انتقام گیری مردم بلکه با اعتقادات اسلامی و آداب و رسوم تاتارهای سواحل دریای سیاه و چگونگی زندگی کولیهای کشور ملداوی آشنا شد. او راه مبارزه را بجای راه سازش انتخاب کرد وسرانجام سرخودرا در یک توطئه عشقی سیاسی برباد داد.
پیرامون پوشکین مورخی گفته است بزرگترین اثر او زندگی اش بود. گرچه او در سن ۳۸ سالگی کشته شد تمام عمر در خطر و تهدید و تبعید زیست. یکسال قبل از از جوانمرگی اش توسط دربار تزاری ،او نوشت “من با اشعارم احساسات منجمد بی حرکت انسانها را تکان دادم. در دوره ظلم و زورگویی آزادی را به آواز کشیدم، سرود نزدیک شدن انقلاب را سر دادم و مردم را دعوت به همدردی با خانوادههای شهدای اعدامی دعوت نمودم. تا زمانیکه یک شاعرروی کره زمین باشد، دیگران از من یادخواهند کرد. شاعر نه تنها معلم و برگزیده ملت بلکه پیام آور راستی و عدالت نیز باید باشد”.
درمورد بیوگرافی اواشاره میشود که زندگی تراژدیک اش ازآنجا شروع شد که فرستاده روس در استانبول،ابراهیم هانیبال، پدر بزرگ پوشکین را که خدمتکاری سیاهپوست بود، در ترکیه عثمانی خرید و بعنوان هدیه همراه خود برای پطرکبیر، تزار روسیه به مسکو برد. آشنایی پوشکین با ادبیات فولکلوریک روسیه و دیگر خلقهای تحت سلطه تزاریسم، باعث نزدیک شدن وی به مکتب ادبی رئالیسم اجتماعی گردید. اوشاعری نوگرا و ساده نویس بود؛ صفاتی که شاید اوازطبیعت زیبا و ساده درآثارش اغلب بکار میبرد.
پوشکین درهرسه ژانر مهم ادبیات – شعر و درام و رمان، راهی جدید برای نسل های آینده کشف کرد. توماس مان میگفت “او گوته شرق اروپا است “. پوشکین سراغاز و پایه گذار رئالیسم قرن ۱۹ ادبیات روسیه بود. در زمینه رمان تاریخی او شاگرد والتر اسکات انگلیسی است. داستایوسکی و آنا آخماتوا به تحسین اوپرداخته و خودراشاگرد او نامیدند. فرمالیستهای روسیه سالها اورا راهگشای سبک خود میدانستند ولی فوتوریستهای آوانگارد در شبنامه های خود نوشتند “قطار دودی ادبیات زمان حال به راه افتاده، پوشکین و تولستوی و داستایویکی و سایرشرکاء راباید پائین انداخت”.
ازجمله اشعارپوشکین که آنزمان محبوبیت خاصی یافتند و دهان به دهان میگشتند، سرودهای – آزادی، کولیها ،روستا، اسیرقفقازی، خنجر، فواره، مجسمه پاییزی و صبح زمستانی هستند. او در زمینه نثر نیز کتابهای معروف: دختر سروان، اویگین، و پستچی را نوشت.
گورکی نه تنها نویسنده ادبیات است بلکه او خط دهنده جو ادبی و فرهنگ روسیه تزاری و شوروی بعد ازآن نیزبود. اودرآغاز طرفدار مکتب ادبی رمانتیک قهرمانی بود. رئالیسم انقلابی او بخشی از رئالیسم اجتماعی است. وی پایه گذار رئالیسم انسانگرایانه است که بعدها نام رئالیسم سوسیالیستی بخودگرفت. گورکی از ناتورالیستها انتقاد میکند چون بنظر او اینها واقعیات را فقط بشکل گزارش و صورت جلسه به خورد خواننده میدهند. او از سمبولیستها و فوتوریستها از جمله مایاکوفسکی نیز انتقاد میکرد.
اگر داستایوسکی و تولستوی و چخوف آدمهای ناامید وگوشه گیر را توصیه میکنند، گورکی به شرح قهرمانان امید وار و اهل عمل میپردازد و اگردرآثار داستایوسکی، قدرت مافوق طبیعت، و درآثارتولستوی عمل مذهبی موجب فقر و زشتی و خفقان است، درآثار گورکی روابط اجتماعی و نظام و دولت حاکم است که باعث بی عدالتی و خشونت میگردد. اگر داستایوسکی درآثارش صبروتحمل را توصیه میکند و تولستوی مقاومت منفی و انفعال را پیشنهاد میکند، گورکی شعار مبارزه و درگیری را سرمیدهد. او از رئالیسم فردگرایانه تولستوی و داستایویکی انتقاد میکند و رئالیسم اجتماعی انتقادی بالزاک و استاندال را تحسین میکند.
گورکی نام مستعاراوبه معنی “سرنوشتی تلخ” است. اودر نوجوانی شغلهای ظرفشویی وکفاشی ونانوایی وماهیگیری و طویله داری راتجربه کرد. ترانه مرغ طوفان گورکی خبراز توفان انقلاب اکتبرمیدهد. او مدعی بود که قبل از انقلاب اجتماعی شوروی، انقلاب ادبی سالها پیش شروع شده بود. در نمایشنامه خرده بورژوا ،گورکی برای نخستین بار در تاریخ نمایشنامه نویسی اروپا، کارگری با آگاهی طبقاتی را معرفی میکند. این کتاب و کتاب گلچین قصه ها و کتاب بی سرپرستان اوقبل از پیروزی انقلاب اکتبر در روسیه از جمله کتابهای پرفروش سال آندوره بودند.
گورکی مینویسد که وظیفه ادبیات این است که به انسانها کمک کند تاخودرا بشناسند و به خود اعتماد به نفس پیدا کنند و هنرمیتواند موجب هم بستگی و اتحاد انسانها گردد چون درهنر سادگی و حقیقت و زیبایی همچون سه خواهر جدا نشدنی از هم هستند وآنهایی که خودرا در خدمت ادبیات قرارمیدهند، نباید از مردم فاصله بگیرند ویا در برج عاج خود بنشینند.
در نظر گورکی یک اثرادبی باید مانند یک کتاب آموزنده به خواننده موضوعی را یادبدهد. گورکی درزمان تزار بعد از تولستوی محبوب ترین نویسنده آن زمان بود. وی خلاف تولستوی دلباخته روستائیان و پوپولیست نبود، بلکه اغلب به آوارگان حاشیه نشین شهرها عشق میورزید. گورکی درآثارش مانند جک لندن و بالزاک و دیکنز به طرد شدهها و بیچارگان اجتماع خود پرداخت.
او بالزاک و دوما و پوشکین و تورگنیف و والتراسکات و دیکنز را از جمله اموزگاران خود میدانست. گورکی در نامه ای خطاب به چخوف مینویسد – “رابطه ات با انسانها سردتر از رابطه عزرائیل و شیطان با مردگان است”. رمان شناسان میگویند آستروفسکی کتاب “چگونه فولادآبدیده شد؟” خود را با تقلید ازکتاب «مادر» ماکسیم گورکی نوشته است. تولستوی در باره گورکی میگفت او نویسنده بااستعدادی است ولی درآثارش خوشبینانه برده علم و صنعت شده و فقط استتیک در ادبیات را عمده میکند و طبیعت را دشمن و رقیب انسان معرفی می نماید.
گورکی سالها در تیعید بود و یا در حالت فرار و مهاجرت. یازده ساله بود که به دلیل مرگ والدین بقول خودش به میان انسانها رفت. اودر جوانی با پای پیاده و جیب خالی به قسمت اعظم خاک روسیه سفر کرد، و در باره شهرهای تفلیس و آستراخان و رازان به تهیه گزارش پرداخت. گورکی درنوجوانی بدلیل فقر و بیکاری سالها وقت خودرا میان تبعیدیان و زندانیان و آوارگان بیشمار گذراند که به نظر او تعداشان رویهم به اندازه یک طبقه بود. او در سال ۱۸۶۸ بدنیا آمد و در سال ۱۹۳۶ در سن ۶۸ سالگی بعلت بیماری آنزمان علاج ناپذیر سل درگذشت.
سه رمان اتوبیوگرافیک او یعنی – دوران کودکی، در جستجوی نان، و دانشکدههای من، را منتقدین ادبی آینه معرفی خرده بورژوازی آنزمان جامعه روس میدانند. از دیگر آثار او – مکارچودر، کلیم سام جین، و چلکا هستند که درباره انسانهایی از قفقاز گزارش میدهند. او در سالهای آخر ۲۵ بیوگرافی درموردافراد مشهور و انساندوست از جمله پیرامون تولستوی و لنین نوشت. در زمان وقوع انقلاب ۱۹۱۷، گورکی نویسنده ای شناخته شده و ۵۰ ساله بود. اودرطول عمرخود چهاربار به زندان افتاد؛ از جمله یکبار بدلیل تهیه یک دستگاه فتوکپی و تحویل آن به فعالین یک هسته کارگری.
Alexander Puschkin 1799-1837
Maxim Gorki 1868-1936