۱
دیروز “تو” بودی در قفس، و او چوب بدست قفسبانت.
امروز “من” در قفس، “تو” چوب بدست قفسبانم.
گر روال فردا باشد بر همین روال،
“تو” و “من” به زندان، و “دیگری” قفسبانمان.
۲
اینهمه بر “ما” رفت و می رود،
زانکه انبانهای آغشته و مملو از نفرت،
حتی خودیِ خودها را چند پاره دارد.
۳
و در چند پاره گی،
حکایت هماره نقطه سرخط است،
و نه آغاز فصلی جدید.
در سیاهیِ نفرت، سردِ زمستان سردتر،
و کورسویِ نورِ بهاری دورتر.
۲۶ فروردین ماه ۱۳۹۵
البرز