و در چند پاره گی،
حکایت هماره نقطه سرخط است،
و نه آغاز فصلی جدید.
در سیاهیِ نفرت، سردِ زمستان سردتر،
و کورسویِ نورِ بهاری دورتر.
چندی پیش در ماهِ پایانی سال ۱۳۹۴ انتخاباتی در کشور انجام شد. که درست حول و حوشِ آن تبِ انتخاباتی مثل ادوار گذشته همه گیر و گاهاً جنجالی گردید. از جایی که انتخابات یکی از ابزارهای مهم اِعمال دموکراسیست، و در کشورمان “ایران” امکاناتِ فراهم شده پیرامون هر انتخاباتی میتواند یکی از بهترین و مؤثرترین ابزارهای نهادینه کردن دموکراسی در ارکان زندگی مردمان کشورمان باشد.
در این نزدیک به دو ماهه ی گذشته بارها به موضوع انتخابات و بخصوص انتخاباتِ انجام شده در اسفند ۱۳۹۴ از سوی هموطنانِ بسیاری با خاستگاههای اندیشه ای گوناگون پرداخته شده، در آنچه ذیلاً می آورم، سعیم بر این است که به انتخابات و چهره های گوناگونش در میان گروههای مختلف از زاویه ای متفاوت بپردازم.
مفهومی به نام سیاست در فرهنگ لغت دهخدا از جمله به پاس داشتن مُلک معنا شده، لذا بعضاً تصور می کنم، که سیاست در عمل چیزی شبیه به جریان آب است.
از همین روی غالباً در تعجبم از اینکه، بسیاران و یا غالب به اتفاقمان تصور می کنیم با ورودِ به سیاست میتوان خیس نشد، و یا همواره میتوان درجه ی خیس شدن را تحت کنترل و اراده ی خود نگهداشت.
بگذار کمی واضحتر در این باب بنویسم. بسیارانی از ما نمیتوانیم بپذیریم، در یک مبحث، مثلاً انتخابات، دو راه بیشتر نداریم، یعنی یا اساساً به انتخابات به عنوان ابزار اِعمال قدرتِ دموکراسی معتقدیم، و یا آنکه انتخابات را اساساً و همواره به عنوانِ ابزاری در دستِ حریف دیده و از آن هیچ ارزش مثبتی در برداشت نداریم.
لذا بعضاً چنین تصور میشود، که با گزیدن گزینه یا راهِ دوم و متعاقبش تحریم انتخابات از ورودِ به، به اصطلاح دام انتخاباتی حریف حذر کرده ایم. اما غافلیم از اینکه با گزیدنِ هر یک از این دو گزینه واردِ دنیایِ سیاست شده، و به عبارتی دیگر خیس گشته ایم.
– برخی تلاش می کنیم با حفظ خود در حاشیه های سیاست، خشکی خود را به رخ بکشیم، یا به بیانی دیگر با نشان دادنِ آلودگیهای جریانِ جاری سیاست، خود را با شرکت نکردن در انتخابات منزه جلوه می دهیم. غافل از اینکه منزه طلبیهایی از این دست اگر هم عزتی برای دارندگانش به ارمغان آورد، چنین عزتی موقتی و چون حبابی در عرض مدت کوتاهی ترکیده و از بین خواهد رفت.
این دست از منزه طلبی را واقعیات روزمره بخوبی به چالش کشیده و به عیان می بینیم که سیاستهای تحریمی در هر دوره از ادوار انتخاباتی کم رنگتر و کم جلوه تر از پیش می شود، چرا که جریان زندگیِ واقعی و ملموس با قهرهای مدام و ممتد ناسازگار، و رو به گشایش نمی رود.
– برخی دیگر می کوشیم همراه با جریان آب(سیاست) شنا کنیم، که شاید لزوماً بهترین انتخاب و راحتترینش به نظر آید، و شاید به همین علت جمع کثیری را به گزینش این گزینه وا میدارد. اما آنچه که در پسِ این گزینه در کمین گزینندگانش نشسته، سرخوردگی از نتایجِ انتخابات و سرکوفت خوردن از تحریمیان است، که خواهند گفت؛ دیدید که آش همان آش است و فقط رنگ و لعاب کاسه کمی فرق کرد.
و کاش اینهمه فقط سرکوفت بود، ولی واقعیات روزمره نشان می دهند، که در اثر یک قطبی بودن جامعه یا عدم حضور واقعی و مؤثر همه ی نیروهای مختلف مردمان کشور در مراکز تصمیم گیری، جامعه در مسیرهایِ پر پیچ و خم خود بیش از آنکه به سمت پیشرفت و توسعه برود، همچنان در سمتِ ارتجاع و عدم توسعه گام می زند.
– برخی بر مبنای مستنداتی، اصلا اهلِ همراه با جریان غالب بودن نیستند، اما از جایی که بنا بر اصولی منطقی انتخابات را ابزار مهمی در جهت گسترش دموکراسی میدانند، به راحتی نمیتوانند با تحریمیان از یک کاسه غذا بخورند. اما نهایتا و سر بزنگاه، جز در کنار تحریمیان قرار گرفتن چاره ای دیگر نمی یابند.
– برخی دیگر، اصولاً استادِ سدسازی و ایجاد مرداب هستند، به این معنا که ایشان با توسل به هزاران فوت و فن عده ای کثیر یا قلیل را در پس معانیی خشک و لایتغیر گرد آورده، و چنین تلقین می کنند، که این معانی برترین و مقدس ترین بوده، و لذا ایشان “ختم” راهند، و اینکه دنیا هنوز ظلمانیست، تقصیر دیگرانیست که هنوز به “راهِ مقدس” ایشان نپیوسته اند. و در این طیف راستترین نیروهای جامعه بی آنکه برایشان محسوس باشد، در کنار چپ ترین نیروهای جامعه با الفاظ و ادبیاتی کاملاً متفاوت برای ایجادِ جامعه ای مردابی صف کشیده اند.
به حتم یقین هر یک از گروهها و طیفهای نامبرده ی فوق حامل بخشی از واقعیتها و پاسخهای مناسب هستند، اما آنچه که هر یک از گروههایی فوق را به انباری از کجروی و ارتجاع تبدیل می کند، مدعای داشتن تمامی حقیقت نزدِ هر یک از ایشان است. و درست همین بن مایه است که هر یک از گروههای اجتماعی کشورمان را به خودمحوری محض می کشاند. و همین خودمحوریها، علیرغم وجودِ مشترکات و خواستهای فراگیر فراوان، مانع از ایجاد اتحادی وسیع در بین آحاد و گروههای مختلف مردمی در طی همه ی سالهای سده ی اخیر، و نتیجتاً چرخیدن مدام کشور در چرخه ی باطل استبداد شده است.
آیا این به راستی عجیب و غیر قابل باور نیست که، همه و هر یک از “ما” مردمان ایران در خلوت خود به بهروزی و بهبودی اوضاع مردمان کشور می اندیشیم، اما عملاً هر پیشنهاد و برنامه ای جز برنامه ی خود را از پیش مردود اعلام می نمائیم؟.
سوم اردیبهشت ماه ۱۳۹۵
البرز