صف مخالفین فراخوان تماشایی است
فراخوان که منتشر شد، شور و شوق فراوان، هزاران ایرانی مخالف جمهوری اسلامی و طرفدار آزادی، دموکراسی، نظام سیاسی و قانون اساسی دمکراتیک را فراگرفت. بعداز شکست مشی سیاسی مبتنی بر مردم سالاری دینی و پیروزی مخالفان آنها درانتخابات مجلس هفتم، این اولین بار بود که فراخوانی با مضمون مدرن- دموکراتیک با استقبال وحمایت وسیع و بی سابقه نیروهای سیاسی کشور مواجه میشد. تسخیر مجلس توسط محافظهکاران، شکست اصلاحطلبان و پیدایش خلاء سیاسی درجامعه، این امکان و فرصت را بوجود آورده بود که جمهوریخواهان بتوانند به بزرگترین نیروی سیاسی مخالف جمهوری اسلامی در داخل و خارج کشور تبدیل شوند. اما متاسفانه اتحاد جمهوریخواهان(برلین)؛ جمهوریخواهان لائیک دموکراتیک(پاریس) و احزاب و سازمانهای جمهوریخواه ایرانی علیرغم تلاش فراوان، نتوانستند از این امکان و فرصت در جهت پرکردن خلاء سیاسی در داخل کشور استفاده کنند. این که دلایل این فرصت سوزی چه بود مورد بحث ما دراینجا نیست. در چنین خلاء سیاسی، فراخوانی با مضمون مدرن- دموکراتیک، درمخالفت با قانون اساسی سنتی- دینی جمهوری اسلامی، با امضای ۸ تن از جمهوریخواهان داخل و خارج کشور منتشر شد و چون شهابی در آسمان و فضای تیره و سرد کشور درخشیدن گرفت. فراخوان، همزمان با جلب حمایت گسترده، مخالفتهای فراوانی را نیز برانگیخت.
بعد از انتشار اسناد سیاسی اتحاد جمهوری خواهان(برلین) و جمهوری خواهان لائیک دموکرات(پاریس)، نه رئیس جمهوری اسلامی سخن از “جوراب” بودن نظام جمهوری اسلامی کرده بود و نه حجاریان و یارانش ترش کرده و بنگ بنگ کرده بودند. در میان اپوزسیون نیز کسی داد و قال راه نینداخته بود. کسی نگفته بود بساط معرکه گیری راه انداختهاند. هیچ سازمان یا حزبی و یا فرد جدی سیاسی نگفته بود که خواست برگزاری همه پرسی برای تشکیل مجلس موسسان به منظور تدوین قانون اساسی نوین و دموکراتیک و تعیین نظام با رای آزاد مردم توهمزا، مبهم و براندازی است. نگفته بودند که کار، کار خود رژیم است و… اما بعداز انتشار فراخوان ملی…، صف عریض و طویل و کج وکوله و درهم برهم و عجیب و غریبی از مخالفان و موافقان تشکیل شد و فراخوان و فراخوانیان با شدت وعصبیت توسط مخالفان کوبیده شدند. توجه بفرمایید فراخوانی به زبانِ در دری نوشته و منتشر می شود، اما در آن واحد، بنگ بنگی و معرکهگیر، توهمزا، براندازنده، مبهم و کار خود رژیم معرفی می شود!!! براستی در هیچ بازاری نمی توان مثلا کتاب شعر «پرواز درطوفان» میزا آقا عسگری(مانی) را، هم به نام یکی از کتاب های یک شاعر قصیده سرای دوران قاجار به فروش رساند و هم بجای کتاب «کوری» نوشته ژوزه ساراماکو نویسنده پرتغالی. چرا که مهر ونشان مانی روی آن داد میزند. اما حیرت انگیز است که سیاسیون ما چقدر به علم قرائت و تاویل، «تسلط» دارند و چه «درک ژرفی» از آن دارند که می توانند به راحتی و در آن واحد، یک متن را هم براندازنده رژیم و هم ساخته رژیم، هم مبهم و هم روشن تاویلش کنند، به بازار عرضه کنند و مخالفین کالای خود را با واژههایی نظیر بنگ بنگ و برانداز و معرکهگیر و… چهره دری نمایند. وقتیکه بازار ایدئولوژیزاسیون سیاست داغ است و قرائتهای دروغین و واژگونه از واقعیت رواج دارد، معمولا دریده گویی نیز جای روشنگویی را میگیرد. رئیس جمهوری مملکت بجای استدلال، از “جوراب” شدن نظام سخن میگوید و افراد معقولی نظیر حجاریان بجای استدلال، بنگ بنگ مینویسند. بدینسان روش روشن کردن واقعیت و روشنگویی، به نفع خط مشی سیاسی احزاب و افراد، برکنار و برانداخته میشوند. البته این همه قابل فهم است. چرا که از منظر نگاه ایدئولوژیک به سیاست، واقعیت (بخوان فراخوان) را باید بگونهای قرائت کرد که در خدمت منافع سیاسی «ما» باشد!؟ مگر نه؟ اگر جواب مثبت است پس واقعیت (فراخوان) باید بگونهای و آنچنان واقعی و بازسازی شود که فقط در خدمت منافع من، خط سیاسی من، سازمان من، گروه من باشد. از منظر نگاه ایدئولوژی به سیاست، اگر فراخوان مخالف مشی سیاسی من، سیاست اتحادهای من، حزب من و… من باشد، باید گفت که فراخوان براندازنده است و ما به همین دلیل با آن موافق نیستیم. عده ای چنین کردند و عده ای درست برعکس به راحتی گفتند چون فراخوان مبهم است و یا چون ساخته خود رژیم است ویا چون توهمزا است و یا چون زودرس است و منطبق با شرایط سیاسی و اجتماعی کشور نیست، پس ما مخالفیم و بدین ترتیب کوشش میکنند فراخوان را براندازند. یکبار به اتهام برانداز بودن فراخوان، میخواهند آنر براندازند و یک بار به اتهام توهمزاییاش. یک بار به اتهام مبهم بودنش و یکبار به اتهام روشن بودنش. راست است که ایدئولوژیزه کردن سیاست، چشم و عقل سیاسی انسانها و احزاب را کور میکند. صف مخالفین فراخوان را نگاه کنید، به صف شباهت ندارد بلکه به چیزی میماند، که یکباره و بطور ناگهانی و ناهدفمند توسط کسانی درست شده است که هرکدام مشغول اجرای طرح و پروژههای نامتشابه وگاهاً متضاد خود بودند، اما بطور ناگهانی، وسط کار، بدلیل درخشش و صدای مثلا یک رعد و برق، همگی کور و کر شده ولی دست از کار نکشیده و به اجرای طرح خود همچنان ادامه دادهاند. اینهمه طراح و مهندس و کارکن چیزی ساختهاند که به هیچ چیزِِ قابل فهم شباهت ندارد. وقتیکه به تماشای این چیزِ ساخته شده مینشینی، میبینی که هیچ چیز سرجایش نصب نشده، هیچ کس سرجایش نیست؛ طراحها و مهندسین و کارکنان و وسایل و بخشهایی از چیزهای ساخته شده جابجا شده و همه درهم و برهماند. و به همین دلیل است که از یکسو واقعا تماشایی است و از سوی دیگر قابل فهم نیست. می گویید نه، لطفا به شبکه کورمخالفین نگاهی بیندازید. آقای خاتمی رئیس جمهوری اسلامی، آقای حجاریان نظریهپرداز مردمسالاری دینی، سلطنت طلبان دوآتشه، کمیته مرکزی حزب دموکراتیک مردم ایران(جمهوریخواه)، کمیته مرکزی سازمان کارگران انقلابی- راه کارگر(جمهوریخواه)، کمیته مرکزی حزب توده ایران(جمهوریخواه)، نشریه حزب دموکرات کردستان ایران(جمهوریخواه)،آقایان بنی صدر وحاج سید جوادی (جمهوریخواه)، رفقا ملیحه محمدی و فرخ نگهدار(جمهوریخواه) مصطفی مدنی و آقای جمشید اسدی عضواتحاد جمهوریخواهان ایران، رفیق مهرداد باباعلی عضو جمهوریخواهان لائیک دموکراتیک و…
بخشی از مخالفان، جمهوریخواهند ، بخشی پادشاهی میخواهند و بخشی همین جمهوری اسلامی با همین قانونش را دوست دارند و هر اصلاحی را در همین چارچوب میخواهند نه کم و نه بیش. رئیس جمهوری و سلطنت طلبان میدانند برای چه و با کی مخالفند و لی آیا ما هم میدانیم…؟؟!!
برخی از جمهوریخواهان میگویند وقتیکه این همه احزاب و سازمانها و افراد معتبر جمهوریخواه با فراخوان مخالفت میکنند، لازم است روی آن فکر کنیم. البته درست هم میگویند. ما حامیان فراخوان نباید چشم بر این واقعیت ببندیم و مثل کوران و کران با سخنان موافقان و مخالفان برخورد کنیم. باید با آنها بمنظور بحث و تبادل نظر درباره مسایل مطروحه تماس گرفته شود. ما نباید گمان کنیم که فراخوان آمد و کار به آخر رسید و صف بندی کنونی آخرین صف بندی سیاسی است. چنین نیست و چنین هم نخواهد ماند. حرکت و صفوف ما تارسیدن به جنبش دموکراتیک و آزادیخواهانه مردمی در داخل کشور و تا فراروئیدن آن به یک آلترناتیو سیاسیِ جدی و رقیب رژیم، بر بستر رابطه ژرف میان پراتیک و تئوری و سیاست، باز هم تغییر خواهد یافت و تکمیل خواهد شد، گاهی نیرو از دست خواهد داد و گاهی نیرو خواهد گرفت. اما به مرور زمان بزرگتر و نیرومندتر و فراگیرتر خواهد شد. بنابراین لازم است با متانت و با روش نقد وبرسی اندیشه نقاد و زبان روشن گری و روشن گویی به نقد راه و روش و سیاستهای خود و دیگران بپردازیم ؛ عینک دودآلود را کنار بگذاریم و از دریده گویی بپرهیزیم. اما از سوی دیگر مخالفت کمیته مرکزی ها و افراد معتبر با فراخوان الزاما به معنای صحت و حقانیت نظر و مواضع آنها نیست. اینان نیز در تاریخ مبارزات خود کم اشتباه نداشته اند و برخی از اینان هنوز هم دچار اشتباه هستند.
مخالفت شدید رئیس جمهوری اسلامی و حجاریان و پارهای از جمهوریخوهان حامی اصلاحطلبان دولتی از یکسو و مخالفت بخشی از پادشاهیان دوآتشه از سوی دیگر، قابل فهم است ،اما مخالفت بخش بزرگی از جمهوریخواهان به فهم نمیآید. جمهوریخواهان مدرنِ دموکراتِ چپ و میانه و راست چرا باید از فراخوان مدرنِ دموکرات استقبال و حمایت نکنند؟ مگر محتوا و جهتگیری عمومی فراخوان، در انطباق با همان محتوا و جهات عمومی جمهوریخواهی نیست؟ مگر جمهوریخواهان لائیک دموکراتیک(پاریس) و اتحاد جمهوریخواهان(برلین) و سازمان فدائیان خلق ایران اکثریت و اتحاد فدائیان خلق ایران و جبهه ملی ایران و حزب توده ایران و حزب دموکرات کردستان ایران و و راه کارگر، قانون اساسی جمهوری اسلامی را در تضاد بنیادین با آزادیهای فردی و اجتماعی مردم و حقوق بشر نمیدانند و مگر مخالف قانون اساسی جمهوری اسلامی و خواهان تشکیل مجلس موسسان برای تدوین پیش نویس قانون اساسی مدرن- دموکراتیک و تعیین نظام دلخواه نیستند؟؟؟ تاآنجا که من مطلع هستم هیچیک از این سازمانها و احزاب و جریانات سیاسی اعلام نکردهاند که برای تدوین پیش نویس قانون اساسی نوین و تعیین حکومت دلخواه لزومی به تشکیل مجلس موسسان و آرای آزاد مردم نیست. اعلام نکردهاند که میخواهند از راههایی نظیر کودتا و جنگ مسلحانه و حمله نظامی از خارج کشور و بدست بیگانگان قانون اساسی را عوض کنند. حتی راستترین اصلاح طلبان برون حکومتی و رادیکالترین جمهوریخوان مدرن- دموکرات کشور با تشکیل مجلس موسسان برای تدوین پیش نویس قانون اساسی نوین و تعیین نظام دلخواه مخالف نیستند بلکه بسیاری از آنها در منشور و اسناد سیاسی خود خواهان مجلس موسسان بوده و رفراندم را بمثابه یکی از اشکال دموکراتیک و مسالمت آمیز و مهم اعلام کردهاند. و این تازگی ندارد. سالهای درازی است که چنین است. پس این همه های و هوی برای چیست؟
روش براندازی فراخوان و صف فراخوانیان نه،
روش حمایت و اصلاح آری !
هر شب و هر روز اگر سری به نشریات کاغذی و اینترنتی و رادیوها و تلویزیونها و اطاقهای پالتاک میزدید، همه جا بحث از انواع اتحادها و ائتلافها و جنبشها دردست بررسی و بحث بود. به برنامه هر حزب و هر سازمان و هر انجمن و هر کمیته مشترک و هر فرد نگاه میکردید و گوش دل به سخنانشان میسپردید، میدیدید و میشنیدید که آزادی میخواهند به وسعت اعلامیه جهانی حقوق بشر، شاید هم بیشتر؛ دموکراسی میخواهند البته نه دموکراسی دوران یونان باستان و نه دموکراسی مردانه قبل از جنگ جهانی دوم کشورهای غربی که در آن زنان حق رأی نداشتند، بلکه دموکراسی مدرن امروزی با حقوق برابر برای زن ومرد ؛ حقوق بشر میخواهند؛ حق تعیین سرنوشت برای شهروندان و مردم ایران میخواهند؛ قانون اساسی مدرن دموکراتیک امروزی و نظام سیاسی مدرن تمامأ انتخابی امروزی میخواهند و قانون اساسی جمهوری اسلامی و خود جمهوری اسلامی را نمیخواهند. در همین چند سال گذشته صدها کنفرانس و میزگرد و سخنرانی در خارج کشور برپا و دو نهاد جمهوریخواهی بزرگ در کنار احزاب و سازمانهای جمهوریخواه تشکیل شده است. اگر این همه فعالیت برای این بود که فکر و فرهنگ مدرن- دموکراتیک و جمهوریخواهی در داخل کشور به بار نشیند ؛ به سیاست فراروید و به صدا تبدیل شود، فراخوان و فراخوانیان نمونه برجسته و آشکاری از آن است، چرا باید با صدای خود مخالفت کنیم؟؟؟ جمهوریخواهان داخل وخارج کشور نسبت به ۲۰ سال قبل و ۱۰ سال قبل وحتی ۵ سال قبل در سمت فکر و فرهنگ و سیاستهای مدرن- دموکراتیک گامهای بلندی به پیش برداشتهاند و فراخوان ملی… با مضمون مدرن- دموکراتیک یکی از آن گامهای بلند است. چرا حمایت نکنیم؟؟!! مساله جمهوریخواهان مخالف فراخوان چیست و برای چیست؟ چرا صدای خود را تقویت نمیکنند؟ از نظر من، علیرغم وجود ایرادات کوچک و بزرگ در فراخوان اول و دوم و در حرکات مبتکرین ۸ نفره، ضروری و لازم است ما جمهوریخواهان کشور برای تقویت فکر و فرهنگ آزادی و دموکراسی درجامعه، بخاطر برقراری پیوند نیروهای داخل و خارج کشور، برای رفع ایرادات واشکالات فراخوان، برای ارتقای مبارزات دموکراتیک به فراز و مدار بالاتر، از فراخوان و فراخوانیان حمایت کنیم. ما جمهوریخواهان میتوانیم و ضروری است که روش حمایت از فراخوان و نقد و اصلاح آن را پیش بگیریم نه روش نفی و براندازی آن را. اتخاذ سیاست و روش نفی و براندازی در برابر فراخوان و فراخوانیان از سوی سازمانها و احزاب و افراد جمهوریخواه ابدا به سود جنبش آزادی و دموکراسی کشور نیست. اتخاذ زبان و روش براندازنده در برابر فراخوان و فراخوانیان روش به شدت مخرب و علیه خود جمهوریخواهان است. کسانی که روش و زبان براندازنده و دریدهگویی رادر برابر فراخوان و فراخوانیان به کار میگیرند، دیر یا زود خود گرفتار چنین روش و زبانی میشوند.
فراخوان بازتابی سیاسی از تغییر و تحولات مدرن- دموکراتیک در فکر وفرهنگ جامعه ما است .
مضمون فراخوان و حرکت مبتکرین آن، برآمده از نبرد سخت و سنگین میان فکر و فرهنگ مدرن- دموکراتیک با فکر و فرهنگ سنتی- استبدادی حافظ نظام موجود است؛ نتیجه و محصول نبرد سالهای دراز نیروهای مدرن- دموکرات کشور با نیروهای سیاسی ارتجاعی و استبدادی جامعه است؛ بازتاب روشنی از نیازها و خواستهای ترقیخواهانه و دموکراتیک ایرامن امروزاست، بازتابی سیاسی از تغییر و تحولات مدرن – دموکراتیک در جامعه درشرایط و مقطع کنوی است ، در راستای سیاستهای عمومی و استراتژیک جمهوریخواهان کشور و بازتاب صدای نیروهای سکولار دموکرات ایران است. من فکر میکنم مضمون فراخوان و حرکت این ۸ نفر از عالیترین تجلیات درونی شدن فکر و فرهنگ آزادی و دموکراسی و سکولاریزاسیون در جامعه و از عالیترین تجلیات تجربه و بلوغ سیاسی نسل جوان و نسلهای قبل از انقلاب است. نمیتوان مدافع مبارزات پر شور و سنگین و در عین حال مبتنی بر عقل و درایت جنبش دانشجویی در این چند سال بود ولی جوانان هدایتگر و سازمانگر آنان را با واژهها و عبارات تحقیرآمیز کلیک کلیک بنگ بنگ مورد بیاحترامی قرار داد. آقای حجاریان و افراد نظیر او بجای این برخوردهای عصبی و توهین آمیز با نسل جوان و زنان و مردان سالدیده و مجرب کشور، لازم است به این بیندیشد که چرا در میدان تحولات فکری و فرهنگی و سیاسی کشور، از نسل جوان جامعه ما عقب ماندهاند؟ به چه دلالیلی نمیتوانند از فکر و فرهنگ سنتی- دینی حاکم بر خود، عبور کنند و به دموکراسی مدرن و آزادی و حقوق بشر بپیوندد؟ اینهمه تعلل و تاخیر و عقبماندگی ناشی از چیست؟ مگر شما یار اکبر گنجی نبودید؟ چرا درجا زدید؟ چرا دیروز گنجی را تنها گذاشتید و امروز افشار و… را؟؟ حرکت جامعه و جهان معاصر درکدام سمت سیر میکند؟ در سمت سنتی کردن و دینی کردن آزادی و دموکراسی یا دموکراتیزه کردن و آزادی فکر و فرهنگ جامعه؟ در جهت فراخوان ملی… یا حفظ قانون اساسی ارتجاعی؟ بویژه آقای حجاریان درمقام نظریهپرداز دوم خرداد که سخن از جامعه مدنی و دموکراسی و… بسیار زده است، به لحاظ اخلاقی به مردم ایران و بویژه به نسل جوان ما بدهکار است توضیح بدهد که چرا در فکر وفرهنگ سنتی- دینی و استبدادی و در کنار ولایت فقیه بمثابه عالیترین تجلی آن مانده و درجا میزند؟ اگر قرارباشد کسی مورد مذمت قرار گیرد آقای حجاریان هستند که در رهبری نظری سیاسی یک حرکت انتخاباتی ۲۰ میلیونی قرار گرفتند و نتوانستند و نخواستند دست نیروهای مدرن دموکرات ایرانی داخل و خارج کشور رادر جهت تضعیف و عقب راندن و درهم شکستن اراده رهبر، بگیرند.
گفتیم فراخوان مضمون مدرن- دموکراتیک دارد و محصول تلاشها و مبارزات سالهای دراز نیروهای مدرن- دموکرات کشوراست. جمهوریخواهان مدرن- دموکرات نباید در برابر محصول تلاشهای سخت و سنگین خود قرار بگیرند. این عاقلانه و سیاسی نیست. ما سالها برای برآمد چنین مضمونی و چنین صدایی در داخل کشور مبارزه و تلاش کردهایم. این صدا، انعکاسی از صدای خود ماست ، نباید به دست خود خفهاش کنیم. ما سالها مبارزه کردیم و میکنیم تا صف نیروهای مدرن- دموکرات گسترده تر و صدایش بلندتر شود. پیدایش فراخوان و فراخوانیان نشانه بزرگی از گستردگی صف ما و پرطنین شدن صدای ماست. ما باید با آغوش باز از این صف و صدا اسقبال کنیم و با گوش هوش و باز این صدا را دریابیم. ما نباید بخاطر حمایت از طرفداران مردمسالاری دینی که کوشش میکنند دموکراسی را و آزادی را اسلامی کنند ،در برابر فراخوان مدرن- دموکراتیک قرار بگیریم. فراخوان و حرکت جدید، نشان میدهد که مدافعان جمهوری اسلامی اعم از جناح محافظهکار و اصلاحطلب، در مصاف با مدرنیته و نیروهای مدرن- دموکراتیک ، باز هم دچار تجزیه فکری و سیاسی شده و بخش مهمی از نیروهای دوم خردادی را از دست داده است. فراخوان صدای روشن نیرویِ خواهانِ تغییر قانون اساسی و تدوین قانون اساسی نوین دموکراتیک و تعیین نظام با رأی آزاد مردم است. صحیح نیست یک جمهوریخواه مدرن- دموکرات به بهانههای تاکتیکی و سیاستهای روزمره در برابر صدای خود قرار گیرد.
اما برخلاف انتظار، صدای مخالفتهای عصبی و تند تعدادی از افراد و احزاب و سازمانهای مدرن- دموکرات جمهوریخواه در کنار صدای نیروهای سنتی- دینی و سلطنتی بلند است. صفبندی مخالف و موافق تشکیل شده است و انسان با مشاهده چنین صف بندی غیرقابل فهم از خود بارها میپرسد با این همه به قول افغانیها “اساسات مشترک” میان جمهوریخوان چرا ما زبان یکدیگر را نمیفهمیم و چرا نمیتوانیم حول یک چیز مشترک متشکل بشویم و همکاری کنیم؟ این همه های و هوی برای چیست؟
ادامه دارد