سردار سازندگی، معمار ویرانگر کشور
هاشمی رفسنجانی، سردار سازندگی! معمار ویرانگر کشور که با استفاده از دستور العمل بانک جهانی،اقدام به خصوصی سازی صنایع کشورنمود، در آغاز، با چنگ انداختن بر بزرگترین مجموعه صنعتی “سازمان صنایع ملی ایران” که شامل کارخانه های صنایع سبک و سنگین استخوان داری را که در امر تولید و حیات اقتصادی کشور نقش مهمی بازی می کردند و پس از انقلاب بهمن از تصرف مالکین آنها در آمده بود، جهت و سمت گیری دولت ضد ملی خود را نمایان ساخت. او سهام اصلی کارخانه ها را بین اقوام و انصار خود البته به نام مردم، تقسیم کرد و به این وسیله سعی کرد، هم پایه های قدرت خود را تقویت و تضمین کند و هم مدیران جدیدی را در اداره دولت خود سهیم نماید.و پس از آن نوبت ویرانگری صنایع کشاورزی ایران، سازمان ها دولتی و نیمه دولتی کشاورزی دشت مغان، گرگان، قزوین، اراک و خوزستان رسید. سیاست هاشمی رفسنجانی، تضعیف تشکل های کارگری و نهادهای صنفی آن ها بود که به ویژه از بعد از انقلاب بهمن، درحال شکل یابی و ایفای نقش گردیده بود. هم او بود که برای در مصون نگاه داشتن مداخله اختاپوسی وابستگان خود بر اقتصاد کشور، از دخالت بسیجی ها و سپاه در اقتصاد کشور حمایت کرد. از آن زمان تا امروز، نه از حنجره طرفداران سردار سازندگی و نه از حنجره به اصطلاح اصلاح طلب ها و رفرمیست های مصلحت اندیش حامی سیاست های او،نقد و ندای اعتراضی جدی در نیامد. هاشمی رفسنجانی وقتی بر مسند ریاست جمهوری نشست، بیش از ۹۰ درصد کارگران، کارمندان و دیگر حقوق بگیران در سطح کشور، با قرداد کار دائمی مشغول به کار بودند، او با شعار توسعه و التفات به توصیه های بانک جهانی، روند استخدام های قرار دادی را در برنامه دولت های خود گذاشت و پیش برد. امروز بیشتر از ۹۳ درصد از حقوق بگیران کشور، مجبور به پذیرش قرار داد های موقت شده اند. به اندوخته های سازمان تامین اجتماعی دست برد زدند و کلید بحران کار و کارگری،قوانین شغلی و بیمه های اجتمایی زده شد. حالا دیگر از درون همان باند های مافیای مالی اصلاح طلب و اصول گرا، پس از سال ها، همگی مار خورده اند و افعی شده اند، همه شان هنرپیشه های خوبی از آب در آمده اند، پیش از انتخابات ها، در نقش اوپوزیتسیون شرمنده، آستین ها را بالا می زنند، تا در ازای بسیج “توده ها” به سوی صندوق های رای، دستشان از منابع اقتصادی کوتاه نشود.
دولت تدبیر و امید، دولت فلاکت
کسی از حقوق شهروندی صحبتی به میان نمی آورد، مگر در انتخابات های مهندسی شده چهار ساله! شهروندان کشور را فقط برای بازار گرمی انتخابات ها می خواهند و حقوق شهروندی مردم، اصولا موضوعییتی ندارد. راستی مبلغین شرکت در انتخابات های بدوی و مبتذل جمهوری اسلامی،بر اساس چه تحلیلی، در انتظار شرکت رای دهندگان مورد نظر خودشان بودند؟ در تجربه چهل ساله، فاصله تفاهم بین ملت و دولت بشدت عمیق تر شده و امید به اعتماد سازی و بازیافت آن بسیار مشکل شده است، شعار اصلاحطلب،اصولگرا دیگه تمومه ماجرا، بعد از این و شاید برای همیشه می تواند به یک شعار سمبلیک و الگویی فعالان مستقل جامعه ما، مورد پذیرش قرار گیرد،شعاری که می خواهد عدم وابستگی خود را به احزاب وابسته به حکومت نشان دهد. در واقع جامعه ما بعد از این همه مارگزیدگی، نیاز به توصیه های از بالا و پائین ندارد، شعار نه غزه نه لبنان، شعاری ساختار شکنانه بود که رهبران جنبش سبز را به وحشت انداخت و به هیچ وجه حاضر به هضم آن که از درون خشم و امید مردمی که خیابان را انتخاب کرده بودند بیرون زده شده بود، نشدند. اعتماد عمومی جامعه نسبت به بازیگران عرصه سیاسی کشور فرو ریخته و نقش آفرینی ها و دام گستری حکومتگران، قادر به جلب آن ها به سوی صندوق های رای نمی شود. عدم مشارکت مردم در این شوهای انتخاباتی، مبارزه با روزمرگی سیاسی است. رفرمیست ها نمی خواهند دست از سر مردم بردارند و می خواهند ملیون ها مردم را برای خرید بلیت لاتاری انتخابات تشویق کنند، درحالیکه برنده خوشبخت این دوره لاتاری، فقط یک نفربود و باقی، برای گرم کردن تنور انتخابات ردیف شده بودند. و پول و سرمایه شان را درچاه ویل حکومت ریخته اند، مانند حقه ای که درمورد بورس زدند و توانستند، هست و نیست ۵۰ ملیون نفر را از دستشان دربیاورند و به جیب دولت تدبیر و امید بریزند! و امروز، هیچکس مسولیت آن را نمی پذیرد. واقعیتی است که پس از این همه نارضایتی ها، عدم مشارکت مردم در انتخابات های بعد از این، طبیعی ترین واکنش ها خواهد بود. مردم ما به کمبود احزاب سیاسی پی برده اند، مردم ما به این نتیجه رسیده اند که با نهادینه شدن احزاب سیاسی،امکان حضورخواهند داشت و قادرخواهند بود که از طریق شرکت دراحزاب مستقل، ابرازهویت کنند و قدرت سیاسی خود را در اشکال دموکراتیک اعمال نمایند و مجبوربه تمکین و پذیرفتن توصیه های دستوری از بالا نباشند. چگونه و تا کی باید در صف به اصطلاح انتخابات ها، نه به احزاب، بلکه به افراد رای بدهند. بر چه اساسی، رفرمیست ها، از مردم تقاضا می کنند تا در این انتخابات های مبتذل شرکت نمایند. چگونه رفرمیست خودشان را حاضر می کنند تا مردم به منتخب های شورای نگهبان رای بدهند، مگر همین رفرمیست ها، زمانی مخالفت مصوبه استصوابی نبودند، حال چه شده است که تا این حد عقب نشینی کرده اند و از آن طرف بام سقوط کرده اند و در این دوره با چراغ خاموش حرکت کردند و حتی کلمه ای از مخالفت با مصوبه استصوابی شورای نگهبان، حرفی به میان نیاورده اند. چقدر تاسف آور است که باخت سیاسی خود را به گردن براندازان انداخته اند! گویا که بر اندازان و رادیکال ها حق کنش سیاسی ندارند. بهتر است بپذیرند که طی سال های اخیر، مجموع سیاست های اصلاح طلبان و رفرمیست ها، موفقیت آمیز نبوده است. چرا باید مردم در انتخاباتی شرکت کنند و به کاندیدا هایی از میان جناح بندی های قدرت رای بدهند؟ آس هایی را که حکومت بیرون می کشد و بر روی میز می گذارد و مردم را به ادامه بازی دعوت می کند. این روند چهل سال است که به شکل مضحکی ادامه پیدا کرده است. تشویق مردم به شرکت در انتخابات مهندسی شده را عملا هم اصلاح طلبان و هم رفرمیست ها پذیرفته اند، و بی سر و صدا به مصوبه استصوابی گردن نهاده اند، بی اینکه از حقوق شهروندی مردم دفاع نمایند و به نقد شرایط غیر دموکراتیک بنشینند. در انتخابات دوره های پیشین که منجر به انتخاب حسن روحانی شد،هم همه این بازی های انتخاباتی تدارک و اجرا گردید، و حال در پایان ۸ سال دولت تدبیر و امید! دست مردم ایران از همه دوره های پیش خالی تر شده است، جامعه به فقر و فلاکتی وصف نشدنی افتاده است. فاصله لبه قیچی بین فقیر وغنی باز تر شده است، ده ملیون نفر از کودکان خانواده های کم درآمد و فقیر، از تحصیل باز مانده اند، مردم به گور خوابی و کارتن خوابی روی آورده اند، پشت بام برای اسکان موقت اجاره داده می شود، لبه تیز تیغ همه قوانین نوشته و نانوشته در جمهوری اسلامی، علیه حقوق زنان است،حقوق کارگران ماه ها است که به تعویق افتاده،صنایع ورشکست شده، بیش از یک ملیون دانشجو بیکار مانده اند. اما، همین دولت منفصل؛ در تدوین بودجه، مقادیر کلان و سهمی بزرگ از آن را به بنگاه های مذهبی و افراد مشکوک و بی نام و نشان اختصاص داده است، دولت تدبیر و امید، در بوق و کرنا و حمایت اصلاح طلبان و رفرمیست ها، از زیر عبای هاشمی رفسنجانی بیرون زده شد که ایران را به فلاکت کشانده است. تاکید می نمایم که شرکت بخش هایی از مردم در انتخابات اخیر، نه از روی علاقه و استفاده از حقوق شهروندی، بلکه واکنشی از روی استیصال و یا اعتراض بود. اما عدم شرکت بیش از نیمی از مردم ایران، نشانگر فاصله روز افزون شهروندان ایرانی، از نمایش های کسالت آور و تحقیر آمیز انتخاباتی بود که هم اصول گرا ها، هم اصلاح طلبان و هم رفرمیستها،مشوق آن بودند که همگی، بازنده میدان بودند.
یکشنبه ۳۰ خرداد ۱۴۰۰- ۲۰ یونی ۲۰۲۱