در میان دولتها، استراتژی سیاسی، در زمینە پیشبرد دیدگاە کلان یک کشور یا یک دولت در سطح جهانی، گاها بر دید دولتها در زمینە ادارە جامعە بە نحو احسن و تخصیص منابع برای بهتر کردن زندگی مردم، ارجعیت می یابد. در این صورت در میان آنها، امر پیشبرد رقابت و برندە شدن در کارزار اعلام شدە و اعلام ناشدە جهانی، بە اصل تبدیل می شود.
نمونە این کشورها می تواند ایران، ترکیە، افغانستان تحت کنترل طالبان و آمریکا باشد.
جمهوری اسلامی علیرغم اینکە فشارهای اقتصادی ناشی از تحریمها کمر مملکت را خم کردەاند، اما کماکان بر روی پیشبرد استراتژی خود، یعنی مقابلە با آمریکا و تثبیت مولفەهای نگاە استراتژیک خود در منطقە متمرکز است.
ترکیە با اینکە در همین مدت اخیر چهل درصد از ارزش پول ملی اش کاستە شدە، اما اردوغان با پرش از وعدەهای خود در زمینە ایجاد رفاە برای مردم ترکیە، بشدت در عرصە سیاست خارجی فعال شدە و در پی دسترسی بە اهداف بلندپروازانە خود در سطح منطقەای و فرامنطقەای است.
دولت طالبان با اینکە بشدت تحت تحریمهای بانکی جهانی قرار دارد و کشورهای دنیا از بە رسمیت شناختن آن خودداری می کنند، اما بە هیچ وجە راضی نیست کە بە خواستهای جامعە جهانی در خصوص تامین حقوق زنان و ایجاد دولت فراگیر با شرکت نیروهای گوناگون تن دردهد؛ و بی توجە بە وضعیت وخیم مردم افغانستان، بر مقاومت خود پای می فشارد.
ایالات متحدە نیز با وجود اینکە قرض کلانی دارد و وضعیت فقر و نابسامانی های اجتماعی در این کشور بیداد می کند، اما حاضر نیست در بودجەهای مافوق کلان نظامی بە نفع اوضاع داخلی خود عقب نشینی کند و همە توانش در جهت اثبات خود بعنوان نیروی اول جهان، بویژە در مقابلە با چین، صرف می شود.
این پدیدە نشان می دهد کە دولتها بمانند زمان جنگ اول و دوم، از تاریخ نە تنها نیاموختەاند بلکە با همان منش رقابت کلاسیکی میان دولت ـ ملتها، با همدیگر برخورد می کنند و نمی خواهند طرح دیگری پی افکنند.
البتە شاید این بعلت ساختار تقسیم دنیا بر اساس دولت ـ ملتها باشد کە ساختاریست بشدت معیوب و بر بنیان رقابت ملی. رقابتی کە داعیە منافع ملی دارد، و اما هیچ معیار قاطع و نوشتەای مبنی بر چگونگی تامین منافع ملی در آن وجود ندارد. در واقع همە از منافع ملی می گویند و همە هم بنوعی می توانند نگاە خود را در این مورد اثبات کنند!
گمانی در این نیست کە تثبیت موقعیت یک کشور در سطح منطقەای و جهانی، از مولفەهای تامین منافع ملی آن کشور است. در جهانی کە ما زندگی می کنیم بسیاری از کشورها احساس می کنند کە این تثبیت از طریق تعرض و ایجاد هیمنە منطقەای بر اساس منافع و دیدگاە همان کشور تامین می شود. در واقع دیگران را تنها در کنار خود می خواهند و نە بە همراە خود با حقوق برابر. یعنی در واقع ساختار دولت ـ ملت با ایدەهای توسعە طلبانە مرز طولانی مشترک دارد.
تجربە نشان دادەاست کە در اینگونە کشورها، یعنی کشورهائی کە بر سیاست خارجی در یک معادلە کاملا نامتعادل نسبت بە سیاست داخلی متمرکز هستند، مشکل عمدە داخلی وجود دارد کە کشور ذیربط قادر بە پاسخگوی بە آن نیست و برای همین میدان معارضە را آگاهانە تغییر می دهند. و متاسفانە ساخت و فلسفە دولت ـ ملت بە آسانی مراتب این دگردیسی را فراهم می کند.
دولت ـ ملتها را باید بیش از پیش در چارچوب اتحادیەهای منطقەای و فرامنطقەای سیاسی و اقتصادی باید محصور کرد!