همراه با مردم اوکراین:
شب گوئی، سحری هست
زین ره،هم گذری هست
گذر از این دژخیم زمان
صبح فردایش،چه زیبا ثمری هست.
در این ایام ،اندوه و درد
دلم پرواز می خواهد
حضور ساده ی دست ها،تا گرم کند نفسهایم
نه انگشتی که قطع کند،شریان عشق را
…
حریم عشق را بشکستند، سرود عشق را نشنیدن
این دژخیمان در قدرت
…
باز بغضی در گلو شد،تازه
بازدو باره شمع ها روشن شد
باز عاشقان بی عشق شدند،باز مادران بی فرزند
و عروسان جوان،شمع روشن کردند
پدران،در سوگ عزیزان خود
دوستداران صلح،در سوگ و غم بنشستد.
لعن و نفرین بر جنگ،لعن نفرین بر این شیادهای زمان
…