من در آن زمان
من در آن زمان، با گفته هایم، تو را نمی توانستم تسلا دهم. درد و اندوهت بیشتر از نگاه و اندیشه من در آن زمان بود.
من امروز تو را بهتر از نگاه دیروزم میفهمم. تو برای خودت اشک نمی ریختی، برای نسل جوان هرمزگان که دچار توهم شده بودند، مثل ما از نگاه دیگری،آنها با اسلحه و اراده گرایی و ما با مصلحت وتئوری های،خورده بورژوازی متحد طبقه کار گراست(راه رشد غیر سرمایه داری) إ. هر دو نگاه در خم یک کوچه بودیم، نه ایران کوبا و آمریکای لاتین بود و نه جمهوری اسلامی طبقه خرده بورژوا.
باور من آن زمان این نبود، باور من همان اشک های تو بود و انتظاری که تو داشتی، و فکر می کردی که سازمان می تواند کاری انجام دهد،حیف و دریغ…
نگاه بلند تو در آن زمان، تمام ذهنم را می کاوید و آغوش من هیچ تسلایی برای تو در آن زمان نبود. من خوب می فهمیدم سکوتت راکه ذهن مرا به سخُره گرفته بود، اما من درمانده تر از تو بودم.
ولی امروز،دلم نجواست
خیالم نیست،آن اندیشه ی رویا
امیدم در افق پیداست
چراغ ساحلم دریاست
…
که هرکس دل به دریا زد رها گشت
…
من از تو آموختم، اشکهایت تورا بیشتر قوی کرد، مثل زمینی که از باران سیلی خورده باشد.
زمین پس از باران سختتر می شود، وآماده تر برای بذر پاشیدن.
من از تو آموختم ودریا،که خشمش را بر کرانه ی ساحل، موج سفیدی ست، که آرام بر تن اومی نیشند و آنرا به آغوش می کشد.
من از تو آموختم که امید، کویر خیال نیست برهمان بال خیال دیروز، می تواند شبنمی باشد با صبح دمی دیگر .
…
من هنوزآن نگاه واشکهای تورا، برجان خسته خود، در آن زمان درتن دارم.
آما نگران زمان نیستم، چون تو ققنوس شده ای، که از خاکستر سرد رویا ها، واقعیت زمان راساخته اید،که همان کرامت وشایستگی تجربه هست.
اما من مرغ سحری شدم که به دیار غربت پر کشیدم وهنوز درمجمراین هستم، که خودرا بیشتر پیدا کنم.
من باز خواهم گشت وبه تو سلامی دو باره خواهم کرد، ودیدار ما این بار، دل نگرانی عزیزمان نیست ومترصد سازمان وحزبی وگروهی.
بی تردید این دیدار مارا چون گذشته دربهت وسر افکندیگی نخواهد برد، چون هر دو پخته تر از گذشته هستیم.
دیگر نگران راه نیستیم، چون هر دو راه خودرا انتخاب کرده ایم، دیگر نه به کویر می اندیشیم ونه به سیل که مارا با خود برد، به امروز زمان می اندیشیم، که هستیم وچه هستیم، ودرکجای زمان ایستاده ایم.
من این فکر ونگاه باور ندارم، در تمامی عرصه های زندگی، برای اینکه به آینده برسی، گذشته هایت راپا ک کن.
گذشته ها نه پاک می شود ونه فراموش، مهم این است که ما از گذشته، چه آموخته ایم.
باورمن امروز این است، قشنگ ترین مروارید زندگی من،هما ن آموخته هاست.