کلی گوئی حول موضوعات گوناگون از ویژگیهای آقای روحانی و به عبارت کلی تر از خصوصیات تمام قد مسئولان حکومت جمهوری اسلامی ایران است. آقای روحانی در رونمایی از منشور حقوق شهروندی گفت: “امروز هم یکی از وعده های مهم من به ملت ایران جامه عمل پوشانده می شود و هم به یکی از آرزوهای دیرینم می رسم”. پیش از این که بتوان در این وعده و آرزو چشم انداز روشنی حول منشور حقوق شهروندی آقای روحانی در افق دید، طنز تلخی است که بیش از هرچیز ذهن آدمی را خراش می دهد.
درخواست وی از دو قوه دیگر برای به اجرا گذاشتن “منشور حقوق شهروندی” بیشتر به شوخی شباهت دارد تا جدی بودن این درخواست از قوه قضائیه به ریاست صادق لاریجانی، که از سال ۱۳۳۸ توسط خامنه ای در این پست منصوب گردیده و تا کنون بعنوان رئیس یکی از اصلی ترین ارکان سرکوب و نقض حقوق شهروندان نقش ایفا کرده است.
آقای روحانی این منشور را “به مثابه برنامه و خط مشی دولت یازدهم اعلام می کند و همه کارمندان دولت در سراسر کشور موظف به اجرای آن هستند”. جا دارد تا از آقای روحانی پرسید: آیا منشور حقوق شهروندی به مثابه خط مشی دولت یازدهم الزاما خط مشی دولت بعدی نیز خواهد بود؟ آیا دولت یازدهم که ماه های پایانی خود را می گذراند، دارای ظرفیت لازم برای اجرائی کردن این منشور است؟ آیا دولت از اهرم های لازم برای زمینی کردن این منشور برخوردار است؟ آیا منشوری که هنوز شکل قانون را بخود نگرفته است، چگونه می تواند قابلیت اجرائی داشته باشد؟
آقای رئیس جمهور! من بیم و تشویش خاطر شما را از نابسامانی که کشورمان ایران را در گرفته است می فهمم. اما آنچه را که نمی توانم هضم کنم، به سخره گرفتن شعور و فهم یک ملت طی چهار دهه توسط شما و دیگر حاکمان جمهوری اسلامی است.