تقوا و پرهیزکاری؛ در آثار فیلسوفان و ادیبان غرب
تقوا و پرهیزکاری بخشی از مقوله اخلاق است که امروزه برای انسان و جامعه مدرن انسان مدار ضروری میباشد. تشویق به رفتار و زندگی پرهیزکارانه باید در خانواده، جامعه، مدرسه، کوچه و برزن انجام گیرد. در لیست تقواها میتوان موضوعاتی مانند: عدالت، بلندنظری، شجاعت، شهامت، اخلاق شهروندی، احساس جمعی، احساس مسئولیت، احساس وحدت، حقیقت گرایی، و غیره را دید. منابع این تقواها در رشته های علوم انسانی و یا علوم اجتماعی مانند: فلسفه، ادبیات، حقوق، دین، جامعه شناسی، سیاست و فرهنگ مردم وجود دارند. فیلسوفان و ادیبان و متقکرانی مانند: ارسطو، گوته، کانت، نیچه، ازوپ، شیلر، برشت، هابرماس، بوشنر، فونتان، توماس مان، ماکس فریش، دورنمات، گونتر گراس، جرج آورل، کامو، دوریس لسینگ، و غیره، از خود متون و مقالاتی در این زمینه بجا گذاشته اند.
مثلا در زمینه اخلاق و تقوا، فیلسوفان و ادیبانی مانند: ارسطو، افلاتون، سنکا، مارک آوریل، شیلر، گوته، کانت، نوالیس، شوپنهاور، نیچه، کامو، البرت شوایتزر، بسام طیبی سوری، و گونتر گراس، دارای آثاری هستند. و در زمینه حقیقت و صداقت، متفکرانی مانند: کارل پوپر، برتولد برشت، ازوب یونانی، کریستیان آندرسن، فرانس باکون، جرح اورل، ماریو وارگاس، دوریس لسینگ، و انسنزبگر، دارای آثاری هستند. در زمینه عقل و دانش و هوش، اندیشمندانی مانند: هرمان هسه، برادران گریم خانم کریستا وولف، جرج اورل، هابرماس، و ارنست بلوخ، پیام هایی دارند. در زمینه عدالت، صاحب نظرانی مانند: ولتیر، شوپنهاور، هگل، کافکا، برشت، دورنمات، و پولگار، آثاری خلق نمودند. در زمینه وظیفه و مسئولیت نظریه پردازانی مانند: کانت، اپیکتت یونانی، شوپنهاور، لویناس، آندرسن، و ماکس ویر، توصیه هایی نمودند. در زمینه اتحاد، برادری، و نیکی، انسان دوستانی مانند: برشت، ولتیر، اسکار وایلد، گوته، شوپنهاور، انسنزبرگر، لوتر، و یاسپار، نظریه هایی عرضه نمودند. و در زمینه شجاعت و شهامت اجتماعی و شهروندی، مشاهیری مانند: هومر، گوته، برادران گریم، بوشنر ماکس وبر، ارنست یونگر، گونتر گراس، کریستا ولف، و اریش کستنر، از خود آثاری بجا گذاشتند. در زمینه بلندنظری، تولرانس و گذشت، ادیبان و فیلسوفانی مانند: کارل پوپر، هربرت مارکوزه، لسینگ، و توماس مان، پیشنهاداتی نموده اند. در زمینه وفا و مورد اعتماد بودن، شخصیت هایی مانند: گوته، برادران گریم، شیلر، فونتان، استفان تسوایگ، آلبرت شوایتزر، برشت، و گوته، راهنمایی های نموده اند. پیرامون فروتنی، افتادگی، قناعت، صبر و کوشش، شخصیت های مشهوری همچون: منتسکیو، اریش کستنر، گونتر آندرس، گوته، برادران گریم، لیشتنبرگ، کیپلینگ، نیچه، ارنست یاندل، والتر بنیامین، کارل والنتین، و انسنزبرگر، آثاری را از خود بجا گذاشته اند.
در مبحث حقیقت خواهی و صداقت اشاره شده: اخلاقی که متکی به عقل باشد و نه متکی به ایمان، میتواند فقط در دمکراسی و جامعه آزاد اندیشه ورزی، عملی گردد. این آزادی ورای آزادی عقیده و آزادی بیان نظر است. مقدمه تفکر، شناخت و دانش است. مسیر شناخت سرانجام به حقیقت میرسد. متفکری بنام بولنو میگفت: بیانی حقیقت است که با ادعا و موضوع خود هماهنگی و تطابق داشته باشد. بین حقیقت عملی و حقیقت نظری فرق گذاشته میشود؛ حقیقت عملی با عمل و رفتار مرتبط است، یعنی نسبی است؛ ولی حقیقت نظری، بیان یک مقیاس آزمایش شده است؛ یعنی مطلق است. در کاتالوگ تقواها رعایت ادب هم قرار دارد که ممکن است در زمان بیان حقیقت رعایت گردد. بولنو میگفت: دروغ صادقانه نیز گاهی ضروری است ولی فرد باید مسئولیت آن دروغ را بعهده بگیرد. در باره سیاست زیاد سخنسرایی میشود ولی موضوعات فرعی اغلب موجب لاپوشانی و استتار موضوعات اصلی میشوند، یا بحث و جدل میان هم حزبی ها تبدیل به یک نمایش نبرد گلادیاتورها میگردد. یا در رسانه های زمان حال، غیبت و حسادت بیشتر خریدار دارد تا حقیقت و صداقت. دیالکتیک به انسان می آموزد که همیشه ارزشهای پیشین را دوباره به محک آزمایش بگذارد یا نوگرایی کند و مطابق زمان تغییر دهد. اگر گفتن حقیقت حتی موجب رنجش شود باید آنرا بیان کرد. به این دلیل شهامت مکمل حقیقت است. گاهی انسان حق دارد که حقیقت را نداند . اگر پدری پیرامون معلولیت نوزادش علاقه ای ندارد، پزشک معالج نباید او را وادار به شنیدن حقیقت کند. لیبرالها به این داستان میگویند “حق ندانستن حقیقت”. شاید به این دلیل است که مارکسیست ها در داترت المعارف های خود به موضع تقوا و پرهیزکاری نمی پردازند و آنرا در مقوله اخلاق یا در فرهنگ جامعه گنجانده اند.
پیرامون مبحث عدالت اشاره میشود که: حتی در هنر یونان باستان به آن پرداخته شده است؛ مثلا نماد عدالت در قضاوت و دادگاه، زنی است با چشمان بسته، در یک دست ترازو، و در دست دیگر، یک شمشسیر؛ به معنی امکان تنبیه و جریمه، چشم بسته یعنی تصمیم عادلانه است و نباید پارتی بازی شود؛ بدون موقعیت فرد متهم. درباره پاپ و قیصری بنام فردیناند اول گفته شده: وظیفه شان مدیریت عدالت در جامعه است. جان راول امریکایی گفته است: عدالت یعنی احترام و رعایت اجرای انصاف. رعایت عدالت در میان سایر تقواها بسیار مهم است و به معنی رعایت برابری نیز است. کانت میگفت: اجرای عدالت یک جبر غریزی و ضروری است. مفهوم عدالت به اصل برابری میرسد که باید در قانون اساسی در استقلال تقسیم ۳ قوه نیز رعایت گردد. بحث عدالت اجتماعی بیش از یک قرن در غرب قدمت دارد و هنوز مورد جدل و اختلاف میان جریانات: لیبرالیسم، دین، و کمونیسم است. لیبرالیسم اقتصادی مخالف عدالت اجتماعی است چون مدعی است که توانایی انسانها گوناگون است و در سیاست اجتماعی نه موضوع تقسیم عدالت بلکه وظیفه همبستگی در اجتماع رعایت میشود. بعد از سقوط استالینیسم اسلاوهای ساکن اروپای شرقی میگفتند: ما عدالت اجتماعی خواستیم ولی دولت قانونی تحویل مان دادند! که قانون خودش را اجرا میکند و نه نیازهای مردم را؛ چون آن مخفی و نامرئی است.
در فصل قناعت و کوشش گفته میشود که معمولا در هر جامعه به افرادی که: حقیقت خواه، عادل، شجاع، قابل اطمینان، فروتن، قانع، کوشا، و صبور هستند، احترام گذاشته میشود. ولی اگر کسی فقط فروتن، قانع، کوشا، و صبور باشد، دیگران فکر میکنند او یک آدم مطیع و توسری خور است! فیلسوفان یونانی: دانش، عدالت، شجاعت، و از خود گذشتگی را بسیار مهم میدانستند. کلیسای مسیحی، تقواهایی مانند: ایمان، امید، و کمک به همنوع را مهم می پنداشت. در میانه قرن ۱۷ میلادی کتاب “اخلاق” فیلسوف فرانسوی، آرتولد گولینکس، کاتالوگ تقواها را: کوشش، اطاعت، عدالت، و فروتنی میدانست. منظور او از کوشش، کار تولیدی نبود بلکه خودشناسی و خودآزمایی بود. در عصر روشنگری تقواهای بورژوازی مخالف رفتار اشراف بود ولی از قرن ۱۹ میلادی اعتبار خود را بتدریج از دست داد چون زحمتکشان و کارگران ناراضی شده بودند. امروزه تقواهای بورژوازی آهنگی منفی دارد چون با سلطه و اقتدار طبقه حاکم همخوانی دارد. اگر: فروتنی، قناعت، کوشش، صبر و غیره مطرح میشوند، معنی دیگری غیر از تعریف بورژوازی دارند. گفته میشود که هیچ انسانی موظف به رعایت یک تقوا نیست بلکه باید تقواها همیشه مد نظر باشند یعنی یک اخلاق انسانی رعایت گردد. تقواهای قابل استفاده صفت نیستند که فقط اعمال را هدایت کنند بلکه رفتار یک انسان را تعیین میکنند. کلمه کوشش نیز در طول زمان مفهومش عوض شده. مارتین لوتر در ترجمه انجیل آنرا به معنی: تعصب رفتاری کار بکار میبرد. امروزه آنرا: کار، شغل، برای دست آورد یا محصول کار بکار میبرند.
ارسطو میگفت: تقوا میزان درست در انتخاب رفتار انسان میان ۲ افراط است. کانت مدعی بود که تقوا محصول نوع تفکر یا فرهنگ حاکم زمان است، انسان تقواها و اخلاقش را در آزادی میتواند انتخاب کند و مسئول آن انتخاب های خود است. تقوا، مقیاس و میزان رفتاری در جامعه مدرن،انسانی، آگاه و مسئول است. لیست تقوا و پرهیزکاری باید مشوق انسان برای تفکر مستقل باشد. فرق میان انسان و حیوان در اجرای عمل کار است. کار برای هدف امنیت، تضمین و بهتر کردن شرایط زندگی است که موجب اعتماد به نفس انسان میگردد. هر شغلی دارای اصول اخلاقی کاری خود است.
منابع:
— das buch der tugenden, ulrich wickert, hoffmann verlag, 1995, s.7-25, 26-41, 247-251, 347-363, 571-575, usw…
— wörterbuch der philosophischen begriffe, s.675, arnim regenbogen, meiner verlag, 2005.
— philosophische wörterbuch,moris stockhammer,magnus verlag, 1980, s.315