شنبه ۱۴ تیر ۱۴۰۴ - ۲۱:۴۰

شنبه ۱۴ تیر ۱۴۰۴ - ۲۱:۴۰

مردم عامل اصلی در امنیت وطن هستند- تجربه و برداشتی از جنگ دوازده روزه
مردم نشان دادند که وطن خود را دوست دارند و حاضرند برای بقای میهن، حتی از جان خود نیز بگذرند و با تمام مشکلات بسازند ولی با دشمن و خائنان...
۱۴ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: کامران
نویسنده: کامران
جهان تاریک است
گوشهایتان را مهر و موم کردید!؟- صدای مردم را نشنیدید!- از شما کاری ساخته نیست!- خیلی کارها کردید!- اما از بهار بویی نبردید- از شکفتن گلها در دامنه هایِ فلات-...
۱۴ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: رحمان ـ ا
نویسنده: رحمان ـ ا
به امید پیروزی نه در جنگ که بر جنگ
مادران صلح ایران ضمن محکومیت اقدامات غیر انسانی اسراییل، از جنابعالی به‌عنوان ریاست قوۀ قضاییه مصرانه تقاضا دارند در این شرایط بحرانی بنا بر اصل مدارا با رعایت عدل و...
۱۴ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: مادران صلح ایران
نویسنده: مادران صلح ایران
بیانیۀ کانون نویسندگان ایران در بارۀ آنچه بر زندان اوین رفت
کانون نویسندگان ایران ضمن محکوم‌کردن حملۀ تجاوزگرانه و جنایتکارانۀ رژیم اسراییل به ایران به‌طور عام و به زندان اوین به‌طور خاص و ابراز نگرانی شدید نسبت به سرنوشت نامعلوم همۀ...
۱۴ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: کانون نویسندگان ایران
نویسنده: کانون نویسندگان ایران
خاموشی صدای پیکارگر پرشور آرمان‌های چپ، در سوگ محمدتقی برومند (ب. کیوان)
او هرگز از آرمان‌های سوسیالیستی و اندیشه‌های چپ دست نکشید، و تا واپسین سال‌های عمر، به‌طور پیوسته به ترجمه، نگارش و پژوهش‌های نظری پرداخت. با اندوهی ژرف، درگذشت این انسان...
۱۴ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: رفقا و دوستان زنده یادان
نویسنده: رفقا و دوستان زنده یادان
مهدی معتمدی‌‏مهر، عضو شورای مرکزی نهضت آزادی: ترکیب برنده؛ همبستگی ملی و توان نظامی
عملاً دسته‌بندی‌های قبلی مانند اصلاح‌طلب و محافظه‌کار و برانداز، جای خود را به دو جریان کلان «جبهه وطنی» و «جبهه ضدوطنی» داد. جبهه وطنی اعم از نیروهای اصلاح‌طلب و محافظه‌کار...
۱۴ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: مهدی معتمدی‌مهر
نویسنده: مهدی معتمدی‌مهر
زنانی که با بمب آزاد نشدند!
یکی از خشونت‌بارترین رهبران نظامی جهان، بنیامین نتانیاهو، با استناد به‌نام مهسا امینی و شعار «زن، زندگی، آزادی»، تلاش می‌کند حمله‌ خود به ایران را با رنگ و بوی عدالت‌خواهی...
۱۳ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: الهه محمدی
نویسنده: الهه محمدی

جایزه ساخاروف، جایزه ننگ و مداخله گری

ساخاروف قبل از هر چیز، بخاطر مخالفت با لغو مناسبات سرمایه داری در اتحاد شوروی و دستیابی این کشور به سلاح اتمی و تبدیل شدن آن به یک قدرت جهانی رقیب ایالات متحده آمریکا، بعنوان یکی از ناراضیان حاکمیت کشور متبوع خویش قد علم کرد، و از موقعیتی که در زمینه علم فیزیک بدست آورده بود، سوءاستفاده نمود و شهرت یافت

ژنرال فرانسیسکو فرانکو دیکتاتور فاشیست که در فاصله سالهای ۱۹۳۹ تا ۱۹۷۵ در اسپانیا فرمانروائی می کرد، در پاسخ به این مسئله که رموز حکمرانی وی در سخت ترین شرایط اسپانیا چیست، می گوید: «رموز حکمروائی آنقدرها هم پیچیده و بغرنج نیست. من برای این کار از سه عامل مؤثر کمک می گیرم: ۱- خبرسازی و پخش شایعات و اخبار جنجالی؛ ۲- برگزاری مسابقات پیاپی ورزشی، بخصوص، فوتبال؛ ۳- کمک همه جانبه به ترویج موسیقی مبتذل و تشکیل کنسرتها. این سه عامل، فکر و وقت صدها میلیون انسان، چه مخالف و چه موافق را بخود مشغول می دارد، و دولت به کار خود ادامه می دهد…». غرض از یادآوری متد حکومتداری دیکتاتور فرانکو این است که، اتحادیه امپریالیستی اروپا و بطور کلی امپریالیسم خبری که همیشه بدین سنت منحط اسلاف خود وفادار بوده، در این اواخر، درست در شرایطی که جهان، بویژه، اروپای “متحد” در بن بست تنگ و تاریک بحران مالی- اقتصادی سرمایه داری بخود می پیچد، و دولتهای سرمایه داری از پاسخگوئی به مشکلات و مصایب تحمیلی خود به جوامع انسانی عاجز مانده اند، در یک سو، اعتراضات و اعتصابات مردمی را با توحش و خشونت سرکوب می کند، و در سوی دیگر توسل به متدهای خبرسازی، شایعه پراکنی و پخش اخبار جنجالی را بمنظور ایجاد مشغله های انحرافی شدت بی سابقه ای بخشیده است. طی روزهای اخیر، بەموازات هشدارهای پیاپی پیرامون خطر جعلی ”تروریسم در اروپا“، خبر خرید و فروش باشگاهها و جابجائی بازیکنان فوتبال، پخش خبرهای جنجالی پیرامون بذل و بخشش جوایز به عمال و مأموران ریز و درشت خود در این گوشه و آن گوشه جهان را به صدر اخبار رسانده است. در خبرها گفته می شود: پارلمان اتحادیه اروپا، دو هفته پس از اعطای جایزه ساخاروف به ناراضی چینی، لیوشیائوپو، روز ۲۲ اکتبر گیلرمو فریناس، ناراضی کوبائی را نیز بدون هیچ اشاره ای به اینکه امپریالیسم غرب بخاطر انتخاب راه رشد سوسیالیستی چه مصایب و جنایاتی را در طول محاصره اقتصادی ۵۰ ساله بر مردم کوبا و بطور کلی بر همه مردم جهان تحمیل کرده اند، شایسته دریافت این جایزه معرفی کرد. مسئله اینکه چرا پارلمان اتحادیه اروپا در چنین وضعیت زشت اروپا، چنین جایزه ای را با چه منظوری و به چه کسانی اهداء می کند، موضوعی است که کمی به توضیح احتیاج دارد. قبل از هر صحبتی لازم است بدانیم آندره ساخاروف کی بود و چرا بنام او جایزه تأسیس شد؟ در این باره، نا گفته نماند که قضاوت من در مورد شخصیت آندره ساخاروف بر اساس حب و بغض شخصی نیست. چرا که نه با ایشان رابطه دوستی داشته ام و نه پدر کشتگی. من، معیارهای علمی، طبقاتی و نتیجه تلاشها و فعالیتهای سیاسی وی را مبنای قضاوت و داوری خود قرار خواهم داد. آندره ساخاروف، یک فیزیکدان ناراضی، یکی از شرکت کنندگان در ساخت بمب هیدروژنی اتحاد شوروی و دارنده مدال لنین، استالین و جایز صلح نوبل سال ۱۹۷۵ بود که محافل امپریالیستی به او «پدر بمب هیدروژنی» لقب دادند. وی از طریق همسر دومش، یلنا بونر (۱) با محافل سری صهیونیستی رابطه داشت و از حمایت سازمان آمریکائی «خانه آزادی» و محافل صهیونیستی برخوردار بود. ساخاروف، در ژانویه سال ۱۹۸۰، به همراه همسرش دستگیر و به شهر گورگی واقع در ۴۰۰ کیلومتری مسکو تبعید شد. او پس از بقدرت رسیدن ضدانقلاب داخلی برهبری باند وابسته و خائن گارباچوف ــ یاکوولیوف ــ یلتسین در اتحاد شوروی، در سال ۱۹۸۶ از تبعید باز گشت. بررسیهای مختلف نشان می دهد که آندره ساخاروف بر خلاف تبلیغات و تصورات ساخته شده و جعلی، بر سر دموکراسی و حقوق بشر و بطور کلی تسحلیات اتمی برای هر کشوری به مخالفت با اتحاد شوروی برنخاست. زیرا اگر دموکراسی را بمفهوم تقسیم قدرت سیاسی بپذیریم، این امر در اتحاد شوروی حتی در سخت ترین دوره های ساختمان سوسیالیسم همیشه در کسوت شوراها و نمایندگان منتخب خلق تحقق می یافت، و بر خلاف کشورهای سرمایه داری اداره امور کشور هیچگاه در اختیار یگ گروه از نمایندگان مافیای میلیاردرهای طلائی، انحصارات امپریالیستی، کنسرنهای اسلحه سازی و کمپانیهای فراملیتی نبود. در مورد حقوق بشر نیز، مسئله از این هم روشن تر است. اگر حقوق بشر هم بمفهوم کار برای همه، تحصیل، طب و در مان و مسکن رایگان برای همه، ایجاد شرایط استفاده برابر از امکانات موجود برای همه و بالاخره، تأمین فردای مطمئن برای همه معنی شود، این حقوق، در حد بسیار وسیع در اتحاد شوروی رعایت می شدند و ساخاروف نیز این مسائل بسیار خوب درک می کرد. گذشته از این توصیف، باید این مسئله را مورد تأکید قرار داد که ساخاروف قبل از هر چیز، بخاطر مخالفت با لغو مناسبات سرمایه داری در اتحاد شوروی و دستیابی این کشور به سلاح اتمی و تبدیل شدن آن به یک قدرت جهانی رقیب ایالات متحده آمریکا، بعنوان یکی از ناراضیان حاکمیت کشور متبوع خویش قد علم کرد و از موقعیتی که در زمینه علم فیزیک بدست آورده بود، سوءاستفاده نمود و شهرت یافت. وی، مثل همه سیاستمداران امپریالیستی به این واقعیت اطمینان داشت که پس از ساخت سلاح اتمی در اتحاد شوروی، غرب امپریالیستی دیگر نمی تواند از طریق مداخله نظامی، سوسیالیسم را از پای در آورد. آندره ساخاروف آنوقتها که بەمخالفت با اتحاد شوروی برخاست، دقیقاَ مثل همه ایرانیان آمریکائی تبار امروزی، تسلیحات اتمی را حق مطلق و انحصاری ایالات متحده آمریکا می دانست و این عقیده خود را در پشت شعارهای دموکراسی و حقوق بشر، که امپریالیسم آنها را از محتوا خالی و بی اعتبار کرده است، پنهان می کرد. درست به همین دلایل فوق الذکر بود که، آندره ساخاروف نیز مثل همه خائنین و ضدانقلاب داخلی خزیده در ارکانهای دولتی و حزبی اتحاد شوروی، پس از شروع جنگ به اصطلاح «سرد»، در مقام پیاده نظام دون پایه امپریالیسم غرب به کارزار ضد سوسیالیستی- ضد شوروی پیوست و همه عمر خود را برای تخریب عدالت اجتماعی صرف کرد. تخریب سوسیالیسم، بزرگترین جنایت علیه بشر در تاریخ جهان بود که در سایه کارزار ضدانقلاب داخلی و امپریالیسم و ارتجاع بین المللی حاصل آمد. تمام نتیجه فعالیتهای ضدانقلابی منجر به تخریب سوسیالیسم را اگر بخواهم در چند جمله خلاصه کنم، عبارت خواهد بود از: بازسازی سرمایه داری در اتحاد شوروی و اروپای شرقی، و به تبع آن، دهها میلیون نفر بیکار، کارتونخواب، خانه بدوش، چند ده میلیون نفر کودک خیابانی و معتاد به مواد مخدر، رواج بی حد و حصر فحشاء و تن فروشی، بسته شدن و نابودی کامل دهها هزار کارخانه و مؤسسه تولیدی، مجتمع های عظیم تعاونیهای کشاورزی و دامداری، مراکز علمی- تحقیقی، گشایش چند هزار بانک، بازار بورس (قمارخانه) و بازارهای وسیع مکاره کاملا خالی از محصولات داخلی، لغو قوانین تحصیل و آموزش، بهداشت و درمان و مسکن رایگان برای شهروندان، تبدیل اتحاد و همپیوندی به خصومت و دشمنی بین خلقها، تجزیه و تبدیل جمهوریهای اتحاد شوروی و اروپای شرقی به مستعمرات مفلوک امپریالیسم اروپا و آمریکا و روی کار آمدن دولتهای ملوک الطوایفی مافیائی- الیگارشی وابسته در أنها. در مورد رقم گرسنگان بعد از اتحاد شوروی در ویرانه های این کشور، جمهوری فدراتیو روسیه، که نسبت به همه جمهوریها پیشرفته تر بود و کمتر از همه خسارت دید، نمونه گویائی است. طبق گزارش رسمی دولت این کشور به سازمان ملل، ۳۵ میلیون نفر از جمعیت ۱۴۰ میلیون نفری آن، یعنی یک چهارم جمعیت این جمهوری در زیر خط فقر بسر می برند. در سایر جمهوریها، منهای جمهوری بلاروس که بخاطر حفظ سیستم سوسیالیستی، فاقد فقیر و گرسنه و بیکار می باشد، شاخص فقر و گرسنگی بمراتب بالاتر از این است و به رقم بالای ۵۰ درصد جمعیت و حتی در برخی جمهوریها مثل گرجستان، تاجیکستان و قرقیزستان به بیش از ۶۰ درصد می رسد. تأثیر تخریب سوسیالیسم و تجزیه اتحاد شوروی در مقیاس جهانی نیز بسیار دهشتناک بود و آن را می توان در فهرست زیر نشان داد: اشغال نظامی و امنیتی دهها کشور جهان و مستعمره کردن آنها، تهاجم گسترده به دستاوردها و ارزشهای انسانی، افزایش ناامنی و بی ثباتی، فقر و گرسنگی در مقیاس جهانی. بنابراین، با توجه به همین فهرست فشرده، با قاطعیت تمام می توان گفت: اتحادیه اروپا با تأسیس و مدیریت جایزه ننگین و شرمسارانه بنام آندره ساخاروف پیاده نظام فرومایه خود در جنگ با سوسیالیسم، هم از وی تقدیر بعمل آورد و هم با اعطای این جایزه بی مقدار به مأموران و سرسپردگان آگاه و ناآگاه امپریالیسم و ارتجاع بین المللی، از جمله به ناراضیان چین، کوبا و دیگر کشورهای نامطلوب جهان، در صدد تشویق و ترویج خیانتکاری، تشجیع وطن فروشان و ایجاد تشنج و ناآرامی در جامعه کشورهای مورد نظر بوده و قصد دارد بمنظور مقابله با مبارزان میهن پرست، آزادیخواه و انساندوست، از این دسته افراد «قهرمان» بسازد واذهان عمومی را از مصایب و مشکلات عدیده ای که به جامعه بشری تحمل کرده است، منحرف سازد. این اقدام جنجالی اتحادیه اروپا در واقعیت خود، مدال ننگ و دخالت در امور داخلی دیگر کشورهاست که در سینه تاریخ سراسر جنایت و تجاوزکاری امپریالیسم خودنمائی می کند. علاوه بر این، با توجه به اینکه امپریالسم جهانی و اتحادیه امپریالیستی اروپا بمثابه بخشی از آن، عامل و مسبب تمام مصایب و مشکلاتی و شوربختی های جوامع بشری، گرسنگی یک میلیارد و دویست میلیون نفر از مردم جهان وهمه جنگها و خونریزی ها می باشند، دولتها و مقامات امپریالیستی نه بلحاظ معیارهای حقوقی، نه بلحاظ موازین اخلاقی و انسانی، حق ندارند از دموکراسی و حقوق بشر حتی حرف بزنند. توسل و تمسک آنها به این مقوله ها، اساسا جنبه های توطئه گرانه و مداخله جویانه، عوامفریبانه و اغواگرانه دارد. متاسفانه نسل حاضر بشری در یکی از ناگوارترین دوره های تاریخ زندگی می کنند که در پی شکست سوسیالیسم، رکود شدید جنبشهای انقلابی و تسلط کامل امپریالیسم بر جهان، ارزشها و دستاوردهای بشری بیش از هر دوره تاریخی دیگر پایمال و قهرمانان خوار داشته می شوند و در نقطه مقابل، از ضدارزشها و ضدقهرمانان تجلیل میشود. مثلا؛ طی همین سالهای اخیر، دولت مافیائی روسیه، با صرف هزینه های هنگفت، مجسمه های کلچاک و دنیکین، دو تن از فرماندهان گاردهای سفید در جنگهای داخلی را که با پشتیبانی ارتشهای ۱۴ کشور خارجی حاضر در اتحاد شوروی، کشور جوان شوراها را بخاک و خون کشیدند، بر پا داشت. در پریشتین مرکز ایالت کوزوو، مجسمه سه متری جورج بوش، کودن ترین رئیس جمهور آمریکا و هیتلر قرن بیست و یکم نصب شد و در تیرانا هم در دست ساخت و نصب می باشد. جایزه صلح نوبل سال ۲۰۰۸، بخاطر رهبری جنگهای تجزیه طلبانه در یوگسلاوی به مارتی آهتیساری و جایزه صلح سال ۲۰۰۹ بخاطر اعزام ۳۰ هزار سرباز بیشتر به افغانستان و تغییر و گسترش میدان جنگ از این کشور تا پاکستان، به باراک اوباما رئیس جمهور فعلی آمریکا اعطاء گردید. اگر روند سقوط و انحطاط به همین منوال ادامه یابد و ارزشها به همین شکل پایمال شوند، بعید نیست که در آینده شاهد بر پائی مجسمه های هیتلر و گوبلز در شهرهای ورشو، استالینگراد، لنینگراد و غیره، مجسمه های ترومن در هیروشیما و ناکازاکی، مجسمه های جرج بوش و تونی بلر در بغداد، بصره، فلوجه، اربیل، سلیمانیه، در کابل، هرات، قندهار و دیگر شهرهای عراق و افغانستان و مجسمه های تروریستهای هاگانا، مایر، شارون، بگین، نتانیاهو، لیبرمن و دیگر عوامل صهیونیسم جهانی در شهرهای فلسطین و اردوگاههای آوارگان فلسطینی خواهیم بود. در ادامه بحث پیرامون جایزه ساخاروف و اعطای آن، بجاست نظری به خبر پیشنهاد و پشتیبانی از کاندیداتوری آقایان عباس امیرانتظام، منصور اسانلو و خانم بهاره هدایت برای جایزه ساخاروف منتشره در رسانه های فارسی زبان اوپوزیسیون ایران نیز افکنده شود. به احتمال زیاد، پیشنهاد کاندیداتوری این سه هموطن ما به ابتکار «کشیش گاپون» (۲)های امروزی و چرچیلیستهای خائن به جنبش کمونیستی ایران، صورت گرفته است. چرا که فقط آنها می توانند از دولتها و نهادهای امپریالیستی مثل پارلمان اتحادیه اروپا و در رأس آن، جرزی بوزک، شریک و همسنگر آندره ساخاروف که نقش مهمی در تخریب سوسیالیسم در لهستان و تبدیل این کشور صنعتی و مسکن زیبارویان به فاحشه خانه اروپا و پایگاه پیمان تجاوزگر ناتو ایفاء کرد، طلب استمداد نموده، تقاضای جایزه و مدال بنمایند. و گرنه هیچ ایرانی آزادیخواه و میهن پرستی که نزدیک سی و یک سال در زندانها و خارج از زندانها، در زیرشکنجه های وحشیانه و مظالم بی حد و حدود متحجران جمهوری اسلامی ایران فعالیت و مبارزه کرده و ماهیت ضد انسانی رژیمهای سرمایه داری و در رأس آنها، امپریالیستهای متجاوز و مداخله گر آمریکا و اروپا را می شناسد، نه امپریالیستها را به بد و خوب، به انسانی و غیرانسانی تقسیم می کند و نه، تن به چنین حفت و خواری می دهد. انتظار می رود این سه شهروند زجر کشیده ایران، با توجه به ماهیت ننگین و ضدانسانی جایزه ساخاروف، ضمن اعلام انزجار از مبتکران این پیشنهاد سخیف، از کاندیداتوری خود و دریافت این جایزه دون مایه امتناع بنمایند. چرا که این جایزه، بنام کسی تأسیس شده است که تمام فعالیت خود را در راه خیانت به میهن و مردم، در راه اشاعه فقر و گرسنگی و بیکاری، در راه نابودی استقلال سیاسی و اقتصادی کشورخویش و کشورهای دیگر متمرکز نمود و به کسانی نیز اعطاء می شود که همین راه را می پیمایند. به سخن دیگر، این جایزه، شایسته مأموران و عوامل مستقیم و غیرمستقیم صهیونیسم و امپریالیسم جهانی است نه مبارزان آزادیخواه، انساندوست و میهن پرست ایران و دیگر کشورهای جهان. مبارزان ایرانی نیازی به چنین جایزه بیمقدار ندارند و مدال و جایزه خود را با افتخار و سرافرازی از خلق خویش، از خلقی که بخاطر رهائی آن از زیر ظلم و جور و استبداد رژیم منحط ولایت فقیهی مبارزه کرده اند، خواهند گرفت نه از عوامل و نهادهای امپریالیستی. سوّم آبان ۱۳۸۹ _________________________________________________ (۱) – پدر یلنا بونر، گوروک (Gevrok) ارمنی و مادرش، روف (Ruf) یهودی بود که هر دو در سال ۱۹۳۷ دستگیر شدند و خود وی نیز تمایلات شدیداًَ صهیونیستی داشت و با محافل صهیونیستی که در اتحاد شوروی فعالیت زیر زمینی می کردند، در ارتباط بود. (۲)– کشیش گاپون، از سال ۱۹۰۳ کارمند حقوق بگیر پلیس مخفی روسیه تزاری بود. او در سال ۱۹۰۴، بدستور پلیس مخفی در میان کارگران پطربورگ سازمانی بمنظور ایجاد اغتشاش و تحریکات تأسیس نمود و در نخستین روزهای ژانویه سال ۱۹۰۵ هنگامیکه در کارخانه پوتیلوف اعتصاب آغاز شد، به کارگران پیشنهاد کرد تقاضانامه ای برای تسلیم به تزار آماده کنند و به جلو کاخ زمستانی بروند. این پیشنهاد علیرغم مخالفت بلشویکها، مورد تأئید کارگران قرار گرفت و بدنبال آن، طوماری حاوی مطالبات کارگران تنظیم گردید و روز یکشنبه، نهم ژانویه، بیش از ۱۴۰ هزار کارگر طی یک تظاهرات مسالمت آمیز، با طومار و علم و شمایل عیسی و مریم و خود تزار، به مقابل کاخ زمستانی رفتند. پس از تجمع کارگران در جلو کاخ، ارتش بدستور تزار کارگران را که همراه با زن و بچه های خود آمده بودند، با گلوله و شمشیر و شلاق استقبال کرد که در نتیجه آن، هزاران نفر کشته و زخمی شدند.

تاریخ انتشار : ۴ آبان, ۱۳۸۹ ۹:۲۵ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

۸ تیر، روز فداییان جان‌باختهٔ خلق؛ میهن‌دوستانِ انقلابیِ راهِ آزادی و رفعِ ستم از زحمت‌کشان!

در ۸ تیر امسال و در روزهایی که تجاوز جنایت‌کارانهٔ حکومت نژادپرست و نسل‌کش اسراییل و دولت امپریالیستی آمریکا به میهن عزیمان ایران باز ردّ پای خونینی از جان و هستی عزیز هم‌میهنانمان در جای‌جای ایران از خود به جا گذاشته است، یادی از رفقای عزیزی نیز ضروری‌ست که در جریان دقاع از میهن‌مان در برابر تجاوز نطامی عراق طی دو سال دفاع میهنی در راه میهنی که تا پای جان دوستش داشتند، جان باختند.

ادامه »
سرمقاله

اسراییل در پی تحقق رؤیای خونین «تغییر چهرۀ خاورمیانه»!

دست‌کم دو دهه است که تغییر جغرافیای سیاسی منطقۀ ما بخشی از اهداف امریکا و اسراییل‌اند . نتانیاهو بارها بی‌پرده و باافتخار از هدف‌اش برای «تغییر چهرۀ خاورمیانه» سخن گفته است. در اولین دیدارش با دونالد ترامپ در آغاز دور دوم ریاست جمهوری نیز مدعی شد که اسراییل و امریکا به طور مشترک در حال مبارزه با دشمنان مشترک و «تغییر چهرۀ خاورمیانه»‌اند.

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

سیمور هرش: آنچه به من گفته شده است در ایران اتفاق خواهد افتاد.

یک مقام آگاه امروز به من گفت: «این فرصتی است برای از بین بردن این رژیم برای همیشه، و بنابراین بهتر است که ما به سراغ بمباران گسترده برویم.» … بمباران برنامه‌ریزی‌شده آخر هفته اهداف جدیدی نیز خواهد داشت: پایگاه‌های سپاه انقلاب اسلامی، که از زمان سرنگونی خشونت‌آمیز شاه ایران در اوایل سال ۱۹۷۹ با کسانی که علیه رهبری انقلاب مبارزه می‌کنند، مقابله کرده‌اند.

مطالعه »
یادداشت

در نقد بیانیه فعالین مدنی بشمول برندگان نوبل صلح درباره جنگ…

آخرین پاراگراف بیانیه که بخودی خود خطرناک‌ترین گزاره این بیانیه است آنجایی است که میگویند: ” ما از سازمان ملل و جامعه‌ی بین‌المللی می‌خواهیم که با برداشتن گام‌های فوری و قاطع، جمهوری اسلامی را به توقف غنی‌سازی، و هر دو‌طرف جنگ را به توقف حملات نظامی به زیرساخت‌های حیاتی یکدیگر، و توقف کشتار غیرنظامیان در هر دو سرزمین وادار نمایند.” مفهوم حقوقی این جملات اجرای مواد ۴۱ و ۴۲ ذیل فصل هفتم اساسنامه ملل متحد است.

مطالعه »
بیانیه ها

۸ تیر، روز فداییان جان‌باختهٔ خلق؛ میهن‌دوستانِ انقلابیِ راهِ آزادی و رفعِ ستم از زحمت‌کشان!

در ۸ تیر امسال و در روزهایی که تجاوز جنایت‌کارانهٔ حکومت نژادپرست و نسل‌کش اسراییل و دولت امپریالیستی آمریکا به میهن عزیمان ایران باز ردّ پای خونینی از جان و هستی عزیز هم‌میهنانمان در جای‌جای ایران از خود به جا گذاشته است، یادی از رفقای عزیزی نیز ضروری‌ست که در جریان دقاع از میهن‌مان در برابر تجاوز نطامی عراق طی دو سال دفاع میهنی در راه میهنی که تا پای جان دوستش داشتند، جان باختند.

مطالعه »
پيام ها

پیام به کنگرهٔ بیست‌وششم حزب کمونیست آلمان

ما بر این باوریم که چپ اگر نتواند در برابر ماشین جنگی سرمایه‌داری بایستد، اگر چپ صدای رنج مردمان بی‌پناه نباشد، اگر چپ در خیابان‌ها، کارخانه‌ها، اردوگاه‌ها و مناطق جنگ‌زده حضور نداشته باشد، از رسالت تاریخی خود فاصله گرفته است. ما برای بنای جهانی دیگر مبارزه می‌کنیم – جهانی فارغ از استثمار، از سلطه، از مرزهای ساختگی، از جنگ و نژادپرستی.

مطالعه »
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

مردم عامل اصلی در امنیت وطن هستند- تجربه و برداشتی از جنگ دوازده روزه

جهان تاریک است

به امید پیروزی نه در جنگ که بر جنگ

بیانیۀ کانون نویسندگان ایران در بارۀ آنچه بر زندان اوین رفت

خاموشی صدای پیکارگر پرشور آرمان‌های چپ، در سوگ محمدتقی برومند (ب. کیوان)

مهدی معتمدی‌‏مهر، عضو شورای مرکزی نهضت آزادی: ترکیب برنده؛ همبستگی ملی و توان نظامی