چهارشنبه ۲۷ فروردین ۱۴۰۴ - ۰۸:۳۳

چهارشنبه ۲۷ فروردین ۱۴۰۴ - ۰۸:۳۳

بازجویی‌های بیژن جزنی
ما در گذشته بارها دیدیم که در جایی که مبارزات سیاسی مردم به حدی می‌رسد که امکان دریافت حقوق ثابتی برای آن‌ها می‌کند و به‌اصطلاح، به‌صورت یک نیروی سیاسی دائمی...
۲۷ فروردین, ۱۴۰۴
نویسنده: فصلنامه «مطالعات تاریخی» شماره ۵۷ - تابستان ۹۶
نویسنده: فصلنامه «مطالعات تاریخی» شماره ۵۷ - تابستان ۹۶
از هُولوکاست تا غَزه,بازاندیشی در « تَکینگی شَر» و مسئولیت انسانی
اکنون پرسشی تلخ و دردناک پیش می‌آید: آیا تجربه‌ی تاریخی یهودیان اروپا، که در حافظه جمعی بشریت به عنوان نماد «تکینگی شر» ثبت شده، اکنون خود به ابزاری برای توجیه...
۲۶ فروردین, ۱۴۰۴
نویسنده: سیاوش قائنی
نویسنده: سیاوش قائنی
همۀ آن‌ها برای من خاطره‌اند!
شکی نیست که خود دیکتاتوری شاه عامل بسیار مهمی بود. تا زمانی که امکان فعالیت علنی وجود داشت، ما در همه‌ی آن‌ها فعال بودیم و بحث‌هایی هم می‌شدند. اما وقتی...
۲۶ فروردین, ۱۴۰۴
نویسنده: مجید کیانزاد
نویسنده: مجید کیانزاد
به مناسبت پنجاهمین سالگرد گلوله‌باران بیژن جزنی و یارانش
ساواک مطابق معمول، با وقاحتی تمام، مدعی شد که این افراد در جریان فراری نافرجام هدف گلوله قرار گرفته‌اند. اما مدارک و شواهد موجود، و بعدها اسناد رسمی خود ساواک،...
۲۶ فروردین, ۱۴۰۴
نویسنده: مهرزاد وطن آبادی
نویسنده: مهرزاد وطن آبادی
دفاعیات حسن ضیا ظریفی در بیدادگاه نظامی – بخش دوم
اکنون بیش از هر زمان دیگری، قلبم سرشار از محبت و عاطفه‌ی نیرومندی‌ست که به همه مردان و زنان هم‌وطنم که در این سرزمین پهناور پراکنده‌اند، پیوند می‌دهد. من، اگرچه...
۲۶ فروردین, ۱۴۰۴
نویسنده: دکترابوالحسن ضیا ظریفی
نویسنده: دکترابوالحسن ضیا ظریفی
دفاعیات حسن ضیا ظریفی در بیدادگاه نظامی – بخش نخست
در یک مصاحبه کتبی که با من انجام شد، صراحتاً نوشتم: که مهم‌ترین مسئله در کشور، مسئله آزادی و دموکراسی است. پیشرفت و ترقی واقعی مملکت، تکامل واقعی جامعه ایرانی،...
۲۶ فروردین, ۱۴۰۴
نویسنده: دکترابوالحسن ضیا ظریفی
نویسنده: دکترابوالحسن ضیا ظریفی
چرا علیه حجاب شوریدم
این کتاب را مینویسم تا همه بدانند که تحت حاکمیت جمهوری اسلامی، زنان چگونه زیستند. مینویسم تا آیندگان و فرزندان مان دستاوردهای آمیخته با رنج و خون ما را پاس...
۲۵ فروردین, ۱۴۰۴
نویسنده: صدیقه وسمقی
نویسنده: صدیقه وسمقی

آموزش به زبان مادری حق مسلم همه شهروندان است!

وظیفه دولت و آموزش و پرورش این است که بدون توجه به موقعیت خانوادگی و والدین، آموزش را در دسترس کودکان و خانوادهها قرار بدهد. ولی متاسفانه در ایران چنین نیست و هر سال کودکان بیشتری قربانی سیاست های تبعیض آمیز دولت و فقر شده و از ادامه تحصیل باز می مانند

بر اساس گزارشات، گفته ها و شنیده ها شهرهای آذربایجان در روز جهانی زبان مادری، مملو از ماموران امنیتی و ضدشورش بود. برای نمونه ماموران امنیتی در میدان شهناز و خیابانهای اطراف شهر تبریز مستقر بودند و گشت زنی صدها موتورسوار مسلح، لباس شخصی ها و غیره نیز در این شهر، بسیار گسترده و محسوس بود. شهرهای دیگر آذربایجان نیز مانند تبریز فضایی پلیسی – امنیتی داشت.

فعالین سیاسی و فرهنگی آذربایجان، طی روزهای اخیر با پخش خودکارهایی که بر روی آنها شعار «تورک دیلینده مدرسه اولمالیدیر هر کسه»(مدرسه به زبان ترکی باید برای همه تامین گردد) و همچنین چاپ و پخش اعلامیه ها و پوسترهای تبلیغاتی با شعارهایی چون «منیم دیلیم اولن دئییل باشقا دیله دونن دئییل»¬(زبان من مرگ ناپذیر است و به زبان دیگر تغییر نمی پذیرد)، «آنا دیلینده مدرسه اولمالیدیر هر کسه» (مدرسه به زبان ترکی باید برای همه تامین گردد)  و …، روز جهانی زبان مادری را به مردم آذربایجان تبریک گفتند.

در واقع روز جهانی زبان مادری، فرصتی برای همه انسانها و جریاناتی است که در جهت آزادی زبان مادری عمیقتر فکر کنند و مبارزه پیگیری را سازماندهی نمایند.

طبق گزارشات، تعداد بی¬شماری از فعالین سیاسی و فرهنگی در آذربایجان، کردستان، خوزستان، ترکمن صحرا، سیستان و بلوچستان و غیره زندانی هستند که تنها «جرم» شان خواست آزادی زبان مادری شان است و ربطی به پان ترکسیم و دیگر گرایشات ناسیونالیستی این مناطق ندارند.

سازمان یونسکو، از سال ۱۹۹۹ روز ۲۱ فوریه برابر با ۲ اسفند را به نام «روز جهانی زبان مادری» نام¬گذاری کرده تا توجه دولتها و شهروندان جهان را به دادن اهمیت بیشتر به تدریس زبان مادری در مدارس جلب نماید.

در رابطه با حق آموزش به زبان مادری در بند دوم ماده ۲۶ اعلامیه جهانی حقوق بشر آمده است: «هدف آموزش و پرورش باید شکوفایی همه جانبه شخصیت انسان و تقویت رعایت حقوق بشر و آزادی های اساسی باشد. آموزش و پرورش باید به گسترش حسن تفاهم، دگرپذیری و دوستی میان تمام ملتها و تمام گروههای نژادی یا دینی و نیز به گسترش فعالیتهای ملل متحد در راه حفظ صلح یاری رساند.» این موضوع در بند سوم همین ماده به این شکل ادامه یافته است: «پدر و مادر در انتخاب نوع آموزش و پرورش برای فرزندان خود، بر دیگران حق تقدم دارند.»

در حقیقت زبان، بازتابدهنده فرهنگ و سنن و آداب و رسوم مردمی است که به آن زبان سخن میگویند. بر این اساس هرگونه تلاشی در جهت جلوگیری از زبان مادری به معنی نابودی فرهنگ آن مردم است. زبان مادری به خصوص برای کودکان، گوشنوازتر از هر صدای دیگری است و نقش مهمی در رشد کودک و شکل گیری هویت و شخصیت او، ایفا میکند. زبانى را که بعدا یاد گرفته می شود همیشه زبان دوم است. اساسا بین زبان مادری و هویت رابطهای تنگاتنگی برقرار است.

در این میان، ایران به عنوان کشوری که اکثریت شهروندانش به زبانهای مختلف سخن می رانند در حالی که از آزادی تحصیل و آموزش و فعالیت های فرهنگی، سیاسی و اجتماعی به زبان مادری خود نه تنها محرومند، بلکه هرگونه فعالیت در جهت آزادی زبان مادری، «جرم» بزرگی نیز محسوب می¬شود.

از سوی دیگر، عدم تدریس به زبان مادری سبب می شود که زبان و ادبیات «اقلیت» ها شکوفا نشود و حکومت به زور به «اقلیت» ها فشار می آورد که تبعیض و نابرابری را بپذیرند و خود را شهروندان «درجه دو» به حساب بیاورند.

ممنوعیت زبان مادری در ایران، ریشه تاریخی دارد. در تاریخ جدید ایران و بعد از به قدرت رسیدن رضا شاه در سال ۱۹۲۵، سیاست حکومت در جهت نابودی زبانهای «غیرفارس» در کشور بود. این سیاست در زمان پسرش محمدرضا شاه ادامه یافت. حکومت اسلامی نیز همین سیاست را دنبال کرده است. بنابراین، وظیفه برخی از ادارات دولتی، به خصوص آموزش و پرورش و نهادهای آموزشی در تاریخ معاصر ایران این بوده است که زبانهای غیرفارسی را از بین ببرند.

شایان ذکر است ممنوعیت زبان مادری، راه را هر چه بیشتر برای اعمال سانسور دولتی همه جانبه انتشار کتاب، روزنامه، پخش برنامه های رادیویی و تلویزیونی و همچنین ممنوعیت سازمانها و احزاب سیاسی و نهادهای دمکراتیک و غیره هموار می سازد.

تکلم به زبان مادری، حق مسلم هر انسان و جوامعی است که به ویژه در آن جامعه، زبان های مختلفی وجود دارد. در این میان ممنوعیت زبان مادری به خصوص برای کودکان لطمات زیاد روحی و روانی به دنبال دارد و مانع شکوفایی خلاقیتهای آنها می شود. بر اساس این که کودکان جامعه فردای ما را تشکیل خواهند داد، در نظر گرفتن وضعیت زیست و زندگی و زبان و تحصیل آنها نیز باید از ویژگی هایی برخوردار باشد که بالندگی در پی داشته باشد. این که دوران کودکی چگونه طی شود آینده و شخصیت فرد را رقم میزند.

عموما در همه جای جهان، مادر مهمترین و نزدیکترین فرد برای کودک است، ماهیت روابطی که میان مادر و کودک برقرار می¬شود برای زیست و زندگی کودک به ویژه زبانی که تکلم می کند بسیار حائز اهمیت است.

از سویی کودکان آسیب پذیرترین اقشار هر جامعه ای محسوب می¬شوند. شرایط زیستی شایسته ای که برای کودک در نظر گرفته می شود امکان رشد و شکوفایی او را فراهم می کند. فراهم کردن زندگی شایسته برای کودکان، از مهم ترین وظایف کل جامعه است. ضروری است که جامعه طوری تغدیه، سلامت، آسایش، تربیت و پرورش و غیره کودکان را تامین کند که او را از تهدیدات اخلاقی، جنسی و فیزیکی حفاظت کند و رشد سالم او را تضمین نماید.

کودکان، بخشی از ترکیب زندگی اجتماعی هستند که باید در درون هر جامعه ای، کلیه نیازهایش فراهم گردد و یک امر مهم و حیاتی اجتماعی محسوب شود. دوران کودکی، دوره ای است که شخصیت و هویت فردی و اجتماعی کودک شکل می گیرد. هر گونه غفلت اجتماعی در این مورد، عوارض و لطماتی به بار خواهد آورد که به احتمال قویتر آینده جبران ناپذیر خواهد شد. همه آن مسایلی که در دوران کودکی فرا گرفته می شوند در جهت گیری های اساسی و مهم فرد در مراحل بعدی زندگی اش ادامه می یابند.

هر انسانی دارای هویت مستقل و ویژه خویش است و در نزد هر فرد و هر فرهنگی مساله اساسی و مهم به شمار می¬آید. چرا که مساله هویت از دیدگاه های فراوانی مورد توجه قرار می گیرد. در بحث هویت است که شخص حتا از خودش هم سئوال می کند: چه چیزی برای من ارزش است که باید در هر موقیعتی آن را حفظ کنم؟

در اینجاست که پیوندهای فرهنگی موجود چون اهداف مشترک، زبان مشترک، ادبیات مشترک و…، پیوندهای مادی و معنوی فردی و اجتماعی به وجود می آید و افق و چشم انداز مشترکی در زمینه های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی میان مردمان ساکن در جغرافیای معینی به وجود می آید. در اینجاست که شکوفایی و پویایی مشترک به دغدغه اجتمای تبدیل می گردد و معنی و مفهوم ساختن جامعه مشترک و همبستگی انسانی را واقعیت می بخشد. بنابراین، پدیده هایی چون اهداف و باورهای مشترک، زبان مشترک، سیاست های مشترک، فعالیت های فرهنگی، جغرافیای مشترک، آداب و سنن و ادبیات و فولکلور مشترک و به طور کلی مجموعه ای از «هویت انسانی مشترک» را واقعیت می¬بخشد.

در این میان، اگر زبان را به عنوان مجموعه ای از ابزارهای ارتباطی هر فرد در نظر گرفته شود، بی شک وابستگی و دلبستگی مستقیم به هویت فرهنگی و اجتماعی و جغرافیایی فردی نیز احترام می گذارد. از سوی دیگر، می توان نتیجه گرفت که زبان مشترک محور فرهنگی و عامل هویت بخشیدن جوامع انسانی است. بر این اساس، به هر دلیلی فرد از زبان تکلم به زبان مادری خود، محروم گردد احتمال این که احساسات و همبستگی انسانی او خدشه دار گردد، بسیار زیاد است. همچنین خلاقیت ها و شکوفایی فردی را نیز تحت تاثیر قرار می دهد. باعث سلب احساس آرامش فرد در جامعه می¬شود و همواره نارضایتی را در او بازتولید می کند. چرا که فرد احساس تحقیر و سرخوردگی کرده و فرار از هویت خویش را دامن می زند. چنین افرادی حتا گاهی جرات اظهار نظر و اظهار وجود علنی را به خود راه نمی دهند چرا که احساس می کنند، بیش از آن که به نظرش توجه کنند، به لهجه اش توجه خواهند کرد. چنین کسانی محافظه کار و عموما عقده ای به بار می آیند و دنبال شرایطی می گردند تا عقده های سرکوب شده خود را خالی کنند. در چنین شرایطی است که جنگ داخلی بین «ملیت» های آن کشور اجتناب ناپذیر می گردد و در صورت بروز چنین جنگی تر و خشک را با هم می سوزاند که به نفع هیچ فرهنگ و زبان و انسانی نمی باشد. بنابراین، تحقیر و بی توجهی به زبان مادری از یک سو به کودک لطمات عاطفی و روانی وارد می سازد. از سوی دیگر، سر آغاز مشکلات و معضلاتی در جامعه می گردد که بسیار خطرناک هستند.

کودکان در ایران، هنگامی که وارد فضای آموزشی می شوند از طریق این فضا از جمله با معضلات و مشکلات جامعه آشنا می شوند و در این میان، اگر از زبان مادری خود محروم باشند به مراتب مشکلات¬شان عمیقتر و سنگین تر می گردد. در چنین فضای آموزشی، قبل از هر چیز از کودک خواسته می شود که مطیع بوده و حق اعتراض و اظهار وجود مستقل را به خود راه ندهد. در این شرایط کودکان مطیع و فرمانبردار بار می آیند و به دنبال حق و حقوق مسلم خود نمی روند و یا این که پرخاشگر و معترض به هر چیزی می شوند. اساسا شخصیت فرد به درجه آگاهی و خودآگاهی او وابسته است. آگاهی از هویت اجتماعی مشخص خود، به عنوان همبستگی و احساس آرامش در کنار دیگران عمیقتر می شود نه شخصیتی که فکر می کند متمایز از دیگران است به طوری که حق استفاده از زبان مادری خود را نیز در محیط آموزشی ندارد. می دانیم که انسانها خودآگاهی را از شکم مادر به دنیا نمی آورند، بلکه در اجتماع و روابط و مناسبات جاری در جامعه است که آگاهی اولیه انسانها را پدید می آورد. کودک به مروز زمان و به ویژه در جامعه و محیط آموزشی یاد می گیرد که همانند دیگران عضوی از جامعه و به خصوص دارای حقوق برابر است.

زبان مهمترین ابزار برای برطرف کردن کلیه مقتضیات و نیازمندیهای عاطفی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در جامعه است که همگام و همراه با دیگر تغییر و تحولات، تحول پیدا می کند. انسان تنها موجودی در کنار سایر موجودات است که می¬تواند به کمک قوه فکری خود، در کنار همنوعانش زندگی مشترک داشته باشد. در این میان، یکی از اصلی ترین و مهمترین ابزارهای انسان بودن و با انسانهای دیگر رابطه انسانی برقرار کردن، زبان است. این زبان است که گفتگو و رابطه میان انسانها را برقرار می کند. این زبان است تضمین می کند تا انسان بتواند از لحاظ تاریخی اظهار وجود اجتماعی پیدا کند و به بقای خود ادامه دهد.

برخی از محققان و کارشناسان و پژوهشگران بر این عقیده¬اند که کودک در رحم مادرش با زبان مادریش آشنا می شود و هنگام به دنیا آمدن که گریستن آغاز می کند اگر به زبان مادری با وی سخن گفته شود، گریهاش را قطع کرده گوش می دهد.

یکی از موانع آموزشی عمده پدیده بازماندگی از تحصیل و افت تحصیلی بالا می باشد. منظور از کودک بازمانده از تحصیل کودکیست که از آموزش اجباری یا عمومی محروم بوده و یا ترک تحصیل می کند. کودکان بازمانده از تحصیل عمدتا کودکان فقیر یا بی سرپرست، کودکان دو یا چند زبانه و کودکانی هستند که نمی توانند خود را با نظام آموزشی وفق دهند و بیشتر در مناطقی که افتراق فرهنگی و زبانی با مناطق دیگر کشور دارند، دیده می¬شود. کودکان در این مناطق، زبان تحمیلی را با فشارهای زیاد روحی و روانی یاد می گیرند. در عین حال، فقر اقتصادی و فرهنگی، کمبود اعتبارات و امکانات آموزشی، بیکاری تحصیل کردهها و بی سوادی اولیا نیز از جمله عواملی هستند که این پدیده را تشدید می کنند. هر چند که خود این عوامل نیز می تواند معلول فقر فرهنگی این مناطق و تمرکزگرایی شدید سیستم آموزشی حاکم، باشد.

بنا به عقیده برخی کارشناسان، محرومیت از تحصیل به زبان مادری پیامدهای فرهنگی، روانشناسی و اجتماعی ناگواری در پی دارد. در بعضی موارد و در شرایط حاد پیامدهای ممنوعیت زبان مادری، منجر اختلافات سیاسی و عقیدتی و حتا جنگ و خونریزی می¬شود.

ممنوعیت زبان مادری سبب شده است که سطح آموزش و پرورش و تحصیل در مناطقی چون آذریابجان، کردستان، ترکمن صحرا، بلوچستان، خوزستان و… افت شدیدی پیدا کند. چون که سیاست دیکتاتوری و تبعیض بر سیستم آموزشی ایران حاکم است. ممنوعیت و تحقیر زبان مادری هم¬چنین سبب شده است که میلیونها کودک و جوان از تحصیل محروم بمانند.

هنگامی که زبان به عنوان وسیله و ابزار ارتباط، شناخت و اگاهی دچار اخلال می شود حتا در فرد مشکلات شخصیتی ایجاد می کند. در کشوری که ساکنان آن با تنوع زبانی در آن زندگی مشترک دارند، نیاز به شناخت همدیگر دارند که اولین شرط آن نیز تسلط به زبان ماردی است. عموما تبعیض و نابرابری و سرکوب باعث از هم پاشیدن شیرازه جامعه می شود.

آزادی «زبان مادری» در ایران و هر جامعه دیگری باعث رشد فرهنگی و اجتماعی سراسر کشور می گردد و از کمشکش های ملی و ناسیونالیستی و شوونیستی نیز جلوگیری می کند. در عین حال همه شهروندان کشور، در کنار استفاده از زبان مادری خود، یک زبان دیگری را هم به عنوان زبان سراسری «فارسی» یاد می گیرند. در چنین شرایطی، بر خلاف سیاست های نابرابری و تحقیرآمیز دولت های سرکوبگر، همستگی انسانی بین «ملیت» های مختلف کشور، عمیقتر و همه جانبه تر می گردد. چون که به راحتی همدیگر را درک می کنند و به سادگی به تبادل فکری و نظری می پردازند. یعنی دانش آموز نخست در دوره تحصیل ابتدایی فقط به زبان مادری آموزش می بیند. اما سپس در عین حالی که به زبان مادری به تحصیل خود ادامه می دهد زبان سراسری کشور نیز به آن اضافه می گردد. در واقع در دوره دبیرستان و دانشگاه و آموزش عالی، علاوه بر زبان مادری، زبان فارسی نیز به عنوان زبان سراسری آموزش داده می شود. این روش، نه تنها علمی است، بلکه انسانی و برابری طلبانه نیز است و مهم از همه، هر چه بیشتر به همبستگی انسانی یاری می رساند.

در گزارش «مرکز پژوهشهای مجلس حکومت اسلامی ایران»، آمده است که در ۶ سال اخیر نزدیک به ۵ میلیون نفر از دانشآموزان مردود شدهاند. کارشناسان تایید میکنند، بیشترین میزان مردودیها در مناطقی است که زبان مادری در آنجا ها غیرفارس است.

شیرزاد عبدالهی، کارشناس مسائل آموزش و پرورش با اشاره به میزان بالای مردودیها در مناطق مختلف کشور، به سایت «خبر آنلاین»، گفته است: «کودکانی که در این مناطق به مدرسه میروند به دلیل عدم آشنایی به زبان فارسی و مواجه با آن، دچار شوک وحشتناکی میشوند و خود را نمیتوانند تطبیق دهند.»

حق تحصیل به زبان مادری یک حق ابتدایی و مسلم هر انسانی است در حالی که حکومت اسلامی ایران، اکثریت مردم ایران را از این حق ابتدایی محروم کرده است.

مقامات و مسئولین حکومت اسلامی، اهمیتی به دلایل ترک تحصیل دانش آموزان نمی دهند. برای نمونه مرتضی شکوهی، مدیرکل دفتر خلاقیت و نوآوری وزارت آموزش و پرورش چندی پیش به خبرگزاری حکومتی مهر گفته است: «ما از پوشش تحصیلی در استانها باخبر هستیم و از کودکان بازمانده از تحصیل خبر نداریم و اصولا هم وظیفهای در این زمینه نداریم.»

در این میان، سهم دختران بیشتر از پسران است. علتاش هم آن است که دسترسی پسران به آموزش از دختران بیشتر است. علاوه بر حساسیت های خانواده¬های متعصب در رابطه با تحصیل دختران، خانواده های فقیر و کمدرآمد هم برای ادامه تحصیل بیش از دختران به تحصیل پسران اهمیت بیشتری می دهند. با افزایش خط فقر و رفتن جمعیت بیشتری زیر خط فقر، تعداد کودکانی که از تحصیل خارج میشوند بیشتر میشود. بنابراین، رابطه مستقیمی بین فقر و تعداد کودکان بازمانده از تحصیل وجود دارد و دولت نیز در رفع این مساله وظیفه خود را انجام نمی دهد.

وظیفه دولت و آموزش و پرورش این است که بدون توجه به موقعیت خانوادگی و والدین، آموزش را در دسترس کودکان و خانوادهها قرار بدهد. ولی متاسفانه در ایران چنین نیست و هر سال کودکان بیشتری قربانی سیاستهای تبعیض امیز دولت و فقر شده و از ادامه تحصیل باز می مانند.

در بسیاری از کشورهای دو یا چند زبانه، یادگیری زبانها به صورت طبیعی انجام میگیرد و جزو امتیازات مردمانی است که در آنجا زندگی میکنند. در این کشورها فرهنگها و زبانها عامل تهدید نیستند، بلکه به عنوان یک ارزش و گوهر گرانبهای معنوی به آنها ارج گذاشته میشود.

در چنین شرایطی، رسانه ها، نهادها، احزاب و دیگر تشکل های منطقه ای نیز از آزادی برخوردار می¬گردند و نویسندگان و شعرا کتاب ها خود را به زبان مادری و هم زبان سراسری منتشر می کنند که گلستانی از زبانها به وجود می آید و گام زدن در ان، برای هر انسانی دلپذیرتر می گردد.

شوونیست ها و حکومت های دیکتاتوری آموزش به زبان مادری را برابر با «تجزیه طلبی» می دانند، به حساب آورد. در حالی که چنین چیزی واقعیت نداشته و در بسیاری از کشورهای جهان، شهروندان به زبان ها و گویش های گوناگونی صحبت می کنند بدون این که بحث و جدل و کمشکشی با همدیگر داشته باشند و یا به فکر جدایی بیفتند.

دولت ها و جریانات و کسانی که با زبان مادری انسانها مخالفت می ورزند در واقع حرمت انسان را زیر پا می گذارند و نسلهایی را به سوی تباهی سوق می دهند. آموزش و تحصیل و سخن گفتن به زبان مادری حق مسلم تمام شهروندان یک کشور است.

حکومت اسلامی ایران، سی و یک سال است که در کنار همه جنایت هایش، حدود ۷۰ درصد مردم ایران را حتا از زبان مادری شان نیز محروم کرده است. از اینرو، ضروری است که فعالین آزادیخواه و برابری طلب سیاسی، اجتماعی و فرهنگی سراسر کشور، جدا از این که زبان مادری شان کرد، فارس، ترک، عرب، بلوچ و غیره است، هر چه بیشتر را در جهت رفع ممنوعیت زبان مادری و همچنین افشای سیاست های فاشیستی و نابرابر حکومت اسلامی تلاش کنند. این مبارزه نه مبارزه ای بین مردم فارس زبان با مردم غیرفارس زبان، بلکه مبارزه ای متحد و مشترک بر علیه حکومت فاشیستی و تروریستی اسلامی است. مسلما، کم توجهی و یا مخالفت با آزادی زبان مادری، در آینده عواقب وخیمی را برای کل جامعه ایران در پی خواهد داشت.

تاریخ انتشار : ۵ اسفند, ۱۳۸۸ ۸:۳۵ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

نیاز ایران و خواست ایرانیان: مذاکرۀ مستقیم میان ایران و امریکا برای پیش‌گیری از جنگ و رفع تحریم‌ها

در شرایط کنونی، خطر بروز جنگ و تبعات ویران‌گر آن تهدیدی جدی برای ایران در کلیت خود و بنیان‌های اقتصادی و اجتماعی آن است. ما ضمن محکوم کردن تهدید به جنگ و دامن زدن به ناامنی و درگیری‌های منطقه‌‌‌‌ای، به جمهوری اسلامی نیز هشدار می‌دهیم که نیاز ژئوپولیتیک ایران و منطقه ورود هرچه صریح‌تر و مسئولانه‌تر به روند مذاکره برای دستیابی به صلحی پایدار است.

ادامه »
سرمقاله

ریاست جمهوری ترامپ یک نتیجهٔ تسلط سرمایه داری دیجیتال

همانگونه که نائومی کلاین در دکترین شُک سالها قبل نوشته بود سیاست ترامپ-ماسک و پیشوای ایشان خاویر مایلی بر شُک درمانی اجتماعی استوار است. این سیاست نیازمند انست که همه چیز بسرعت و در حالیکه هنوز مردم در شُک اولیه دست به‌گریبان‌اند کار را تمام کند. در طی یکسال از حکومت، خاویرمایلی ۲۰٪ از تمام کارمندان دولت را از کار برکنار کرد. بسیاری از ادارات دولتی از جمله آژانس مالیاتی و وزارت دارایی را تعطیل و بسیاری از خدمات دولتی از قبیل برق و آب و تلفن و خدمات شهری را به بخش خصوصی واگذار نمود.

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته
یادداشت

قتل خالقی؛ بازتابی از فقر، ناامنی و شکاف طبقاتی

کلان شهرهای ایران ده ها سال از شهرهای مشابه مانند سائو پولو امن تر بود اما با فقیر شدن مردم کلان شهرهای ایران هم ناامن شده است. آن هم در شهرهایی که پر از ماموران امنیتی که وظیفه آنها فقط آزار زنان و دختران است.

مطالعه »
بیانیه ها

نیاز ایران و خواست ایرانیان: مذاکرۀ مستقیم میان ایران و امریکا برای پیش‌گیری از جنگ و رفع تحریم‌ها

در شرایط کنونی، خطر بروز جنگ و تبعات ویران‌گر آن تهدیدی جدی برای ایران در کلیت خود و بنیان‌های اقتصادی و اجتماعی آن است. ما ضمن محکوم کردن تهدید به جنگ و دامن زدن به ناامنی و درگیری‌های منطقه‌‌‌‌ای، به جمهوری اسلامی نیز هشدار می‌دهیم که نیاز ژئوپولیتیک ایران و منطقه ورود هرچه صریح‌تر و مسئولانه‌تر به روند مذاکره برای دستیابی به صلحی پایدار است.

مطالعه »
پيام ها

پیام تبریک سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) به‌مناسبت پیروزی تیم ملی فوتبال ایران در صعود به جام جهانی!

با کمال تاسف روی‌کرد سیاسی مقابله با ایران از سوی برخی کشورهای ذی‌نفوذ در جهان در کنار تحریم‌های غیرقانونی و ظالمانه علیه کشور ما، مانعی عمده در برابر برگزاری دیدارهای دوستانه در مقابل تیم‌های قوی جهان، حتی امکان برگزاری اردوهای آمادگی، و وجود تجربهٔ بازی در این سطح برای ملّی‌پوشان ایران است.

مطالعه »
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

بازجویی‌های بیژن جزنی

از هُولوکاست تا غَزه,بازاندیشی در « تَکینگی شَر» و مسئولیت انسانی

همۀ آن‌ها برای من خاطره‌اند!

به مناسبت پنجاهمین سالگرد گلوله‌باران بیژن جزنی و یارانش

دفاعیات حسن ضیا ظریفی در بیدادگاه نظامی – بخش دوم

دفاعیات حسن ضیا ظریفی در بیدادگاه نظامی – بخش نخست