ساختارهای جمهوری اسلامی راه انتخابات آزاد را بسته است. دلیل آن تلفیق دین و قرارداد اجتماعی در قانون اساسی است، و اصول دوم و چهارم آن قانون سند اثبات این ادعا. برای من بحث شرکت یا عدم شرکت در انتخابات اولویتی نداشت و ندارد و موضوع بحث من هم نبود، اما سوال این بود و هست که برای تغییر فضای ساختار حاکم چه باید کرد؟ و به عبارتی دیگر بحث آمادگی برای تغییر، اولویت اصلی چه برای اصلاح طلبان مدعی تغییر ساختار، برای نیروهای سکولار، برای چپ و جمهوری خواهان اپوزیسیون و طرفدار گذار مسالمت آمیز و چه برای سلطنت طلبان و مشروطه خواهان است. اگر قرار باشد که ساختمان فرسوده ای تبدیل به احسن شود، ابتدا باید مقدمات بنای نو را آماده کرد، از وسایل ابتدایی تا امکانات پیچیده فنی و تامین مالی و در نهایت فرستادن بولدزر برای تخریب بنای کهنه.
موضوع انتخابات و نحوه شرکت در آن یکی از مصادیق انسداد ساختاری در ایران است، و می توان به یقین گفت که بزرگترین آن هم نیست چرا که در کشوری مثل ایران و در شرایط موجود، حتی بهترین کاندیدای ریاست جمهوری از هر نحله فکری هم قادر نیست و نخواهد بود که در مدت چهار سال انسداد در ساختار های حکومت و موانع موجود در قانون اساسی را حل نماید. حاکمیت جمهوری اسلامی همان بنای فرسوده و متروکی هست که قبل از تخریب کامل باید برنامه برای نوسازی داشت و آن برنامه از نظر من تنها برنامه سیاسی و آن هم فقط متکی بر یک نوع برنامه معین نیست. البته این برنامه ای درازمدت هست و من مکث بیشتری روی آن نمی کنم.
طرح تغییر ساختارهای غیر دمکراتیک جمهوری اسلامی، اما در این روزهای انتخابات ریاست جمهوری فرصتی را پیش آورده که می توان با استفاده از امکانات دیجیتالی و عمدتا از طرف کاندیداهای طرفدار اصلاح ساختاری (بدون توجه به تایید یا رد صلاحیت)، و با پشتیبانی نیروهای سیاسی خواهان این تغییرات، آنرا به گفتمان اصلی انتخابات تبدیل نمود. این طرح که من در ذهنم آنرا “طرح گفتمان ملی تغییر از پائین در ساختار رژیم” نامیده ام، پروژه ای زمان بر بوده و تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری امسال بهترین فرصت برای معرفی این طرح ملی است.