دیروز، چهارشنبه ۲۷ دسامبر، خامنه ای در سخنانی که مخاطب ناگفتۀ آن احمدی نژاد است، به عتاب به او ایراد گرفته است که “نمیشود که انسان یک دهه همهکاره کشور باشد، بعد در دهه بعدی تبدیل شود به مخالفخوان کشور.” و عتاب را تکمیل کرده و گفته است: “این کسانی که کشور در اختیارشان هست یا بوده، دیگر حق ندارند علیه کشور حرف بزنند، اینها باید پاسخگو باشند.”
این عتاب به دنبال تعرضی که احمدی نژاد در هفته های اخیر خاصه علیه قوۀ قضائیه و شخص صادق لاریجانی پیشه کرده است، صورت می گیرد.
واکنش مقدم هر کس که از مناسبات قدرت در جمهوری اسلامی در دهۀ مورد نظر خامنه ای اندک اطلاعی دارد، به این سخنان، جز این نبوده است که:
– پاسخگوئی امری نیکوئی است. پس چرا خود خامنه ای پاسخگو نیست؟
– مگر در این دورۀ دراز ۲۸ ساله که کشور در اساس در اختیار خامنه ای بوده است، او برای یک بار هم که شده به پاسخگوئی بابت “فلاکت جامعی” که بر کشور تحمیل کرده، برآمده است؟
– …
اینها پرسشهای محقی اند که می شاید به پرسش همگانی از خود خامنه ای تبدیل شوند. به علاوه این “طعنۀ سیر به پیاز” را می توان با پرسش دیگری تکمیل کرد: چرا خامنه ای در توسل به حبس خانگی و حبس مستتر خانگی در حق انسانهای نجیبی چون موسوی، خاتمی و … درنگ نمی کند، اما در مورد احمدی نژاد حتی از خطاب مستقیم او می پرهیزد؟
اشتباه نشود: احمدی نژاد وظیفه دارد پاسخگو باشد، اما همچنین حق دارد منتقد باشد؛ نکته این نیست. نکته این است: چیست که خامنه ای از پاسخگوئی در مورد مناسبات خود با احمدی نژاد طفره می رود؟